محدثه مرآتی، رتبۀ 61 کنکور زبان 96، کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران
20 واژۀ مهم زبان تخصصی طبق کنکور زبان99 و حل 5 سؤال واژگان کنکور زبان 99
(کتاب آبی زبان تخصصی)
Meaning | Vocabulary | Meaning | Vocabulary | Meaning | Vocabulary |
تمایل، گرایش | tendency | واگذار کردن، محول کردن | devolve | سحرخیز باش تا کامروا باشی. | The early bird catches the worm. |
اخلاق، اصول اخلاقی | morality | بازیگوش، سرزنده و شوخ | playful | با یک تیر دو نشان زدن | kill two birds with one stone |
کمیاب، نادر | scarce | بیحال، آهستهرو | sluggish | پا را به اندازة گلیم خود دراز کردن | Cut my coat according to my cloth |
اصلی، اولیه | primary | باهوش | smart | به عمل کار برآید/ به سخندانی نیست. | Actions speak louder than words. |
کافی | sufficient | هوشیار | alert | مشخص کردن، معنی دادن | denote |
غیرقابل فهم | incomprehensible | دزدی، سرقت | theft | کشف کردن، آشکار کردن | detect |
اتهام | charge | فریب دادن، اغفال کردن | delude |
5 سوال واژگان کنکور زبان 99 (کتاب آبی زبان تخصصی)
پاسخ کلیدی
1. 2 2. 3 3. 4 4. 2 5. 3
پاسخنامۀ تشریحی
من باید به بانک بروم و در راه بازگشت، مواد غذایی (خواربار) نیز میخرم؛ با یک تیر دو نشان میزنم.
1) سحرخیز باش تا کامروا باشی
2) با یک تیر دو نشان زدن
3) پا را به اندازة گلیم خود دراز کردن
4) به عمل کار برآید / به سخندانی نیست.
برخی تبلیغات عمداً مردم را فریب میدهند و مردم را وادار میکنند که باور کنند آن محصولات بهتر از آنچه که واقعاً هستند، میباشند. به شرکتها نباید اجازه داده شود که بدین طریق مردم را گول بزنند.
1) مشخص کردن، معنی دادن
2) کشف کردن، آشکار کردن
3) فریب دادن، اغفال کردن
4) واگذار کردن، محول کردن
پروفسور وردزورث با صدای آنچنان یکنواخت و خستهکنندهای صحبت میکند که دانشآموزان برای هوشیار ماندن در کلاسش مشکل دارند.
1) بازیگوش، سرزنده و شوخ 2) بیحال، آهستهرو
3) باهوش 4) هوشیار
یافتن حلقه در پشت میز آرایش بهوسیلۀ من، مرا از اتهام دزدیدن آن مبرا ساخت.
1) دزدی، سرقت 2) اتهام
3) تمایل، گرایش 4) اخلاق، اصول اخلاقی
تاکنون درک من از این موضوع اصلاً کافی نبود، اما من برای یک لحظه هم هرگز به آن شک نکردم، در حالی که من میبایست سخت تلاش میکردم و این بررسیها را بهطور کامل متوجه میشدم، معنای حقیقی زندگی من در جای دیگری قرار دارد.
1) کمیاب، نادر 2) اصلی، اولیه
3) کافی 4) غیرقابلفهم
