فایل ضمیمه شامل درسنامه با 5 سوال چالشی از کتاب سه سطحی جامعه شناسی، درس 9 و 10 دوازدهم، مطابق با برنامه راهبردی آزمون 17 اردیبهشت می باشد.
این مطلب توسط محمد کریمی، تهیه شده است.
* گروه پشتیبانان ویژه کانون *
مقدمه:
با ظهور جهان متجدد، دولتهایی شکل گرفتند که دیگر خود را با هویت دینی مسیحی نمیشناختند بلکه هویت خود را با توجه به تاریخ، جغرافیا، قومیت یا نژادشان تعریف میکردند. درنتیجۀ این عوامل ملی گرایی و وطندوستی رکن اصلی هویتها شد و دولت - ملتها و سپس ناسیونالیسم پیدا شد. اما در این بین کشورها دارای تنوعات قومی و فرهنگی زیادی بودند که نزاعهایی را برمیانگیخت.
مدل همانندسازی:
کشورها برای مقابله با این نزاعها در دورۀ مدرن، از مدل همانندسازی استفاده کردند. همانندسازی 1) به معنای پذیرش ارزشها و سبک زندگی یک گروه توسط سایر گروههای جامعه بود؛ 2) به گونهای که همۀ گروهها یکسان شوند. به عبارت دیگر، 3) همانندسازی سیاستی بود که دولتها برای از بین بردن تفاوتهای هویتی گروههای مختلف و یکسان سازی آنها در پیش گرفتند.
مدل تکثرگرا:
این مدل متعلق به دورۀ پسامدرن است که در آن تکثر، تنوع و حتی بیثباتی هویتها مورد تاکید قرار گرفت. سیاست هویت نیز متعلق به این دوره است که هویت ها موضوعی برای نزاع و درگیری می شوند و بر تفاوت های هویتی تاکید می شود. برای همین سیاست هویت را به بازشدن جعبۀ پاندورا تشبیه می کنند که حاوی تمام بلایا است و توسط شخصی در افسانه های یونانی باز می شود و بعد از آن تشخیص و تمیز خوب از بد امکان نداشت.
* نکته: در اواخر قرن بیستم هویت به جای قشربندی و کشمکش طبقاتی، محور اصلی مباحثات فکری و سیاسی شد. در دورۀ پسامدرن، هویت از منظر گروههای مختلف اجتماعی و توسط آنها تعریف میشود. یعنی علاوه بر ثروت و قدرت، هویت و دانش نیز کانون نزاع می شوند. در همۀ این عرصه ها سیاست هویت ایجاد می شود.
تعریف مدل تکثرگرا: این مدل که دربرابر مدل همانندسازی قرار می گیرد به معنای توجه به تفاوت های موجود میان گروههای قومی و زبانی و حفظ و حتی تشدید آن هاست. البته در این الگو، همچنان وجود یک ساختار مشترک سیاسی و اقتصادی ضروری دانسته می شود که گروه های مختلف را به یکدیگر پیوند دهد.
الگوی تعارف:
تعارف به معنای شناخت متقابل است و در مقابل الگوهای همانندسازی، تکثرگرا و تنازع قرار می گیرد و همان الگویی است که قرآن مطرح می کند: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا (ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید (حجرات 13)). سپس قرآن تاکید می کند هیچ یک از اینها ملاک برتری نیست؛ بلکه تقوا است که معیار برتری است. الگوی تعارف، تفاوتهای فرهنگی و قومی را مانع وحدت و همدلی نمی داند؛ بلکه انسان ها را به منشا وحدت رهنمون می سازد و باعث دوستی و اتحاد هرچه بیشتر ملتها می شود: وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ (و یکی از آیات (قدرت) او خلقت آسمانها و زمین است و یکی دیگر اختلاف زبانها و رنگهای شما آدمیان، که در این امور نیز ادلهای (از صنع و حکمت حق) برای دانشمندان عالم آشکار است (روم 22)).
نمونه موفق تاریخی استفاده از این الگو:
رشد و شکوفایی اسلام در قرن سوم و چهارم هجری که اقوام مختلف با پیروی از این الگو برای یکدیگر احترام قائل بودند. مثلا نگران کننده نبود که بزرگترین دانشمند صرف و نحو عربی یک ایرانی به نام سیبویه است.

مقدمه:
اینکه از علم در قرآن به عنوان هدف آفرینش یاد شده و علم علت برتری انسان بر فرشگان معرفی شده و انسان به سبب علم خلیفۀ خدا در زمین شده است، ارزش مهم علم در اسلام را نشان می دهد. اما اسلام هر نوع علمی را ضروری ندانسته است؛ بلکه مسلمانان از یک سری علوم مانند سحر منع شده اند. به عبارت دیگر مسلمانان به آموختن علم نافع تشویق شده اند. اما چه نوع علمی نافع است؟
علوم نافع:
از جمله علوم نافع می توان به علم پزشکی، علوم فنی و مهندسی، علوم پایه که به نوعی مادر این علوم به شمار می آیند، اشاره کرد. همچنین علومی که دربارۀ چگونگی استفاده از علوم ابزاری و اهداف، ارزش ها و آرمان ها صحبت می کنند، علومی که دربارۀ حقیقت انسان و آغاز او سخن می گویند و علم به جامعه و تاریخ (علوم اجتماعی)، دراسلام از علوم نافع به شمار میآیند. بحث ما در این درس حول محور علوم اجتماعی در اسلام است.
علوم اجتماعی در قرآن: قرآن که کتاب هدایت بشر است، به زندگی اجتماعی انسان در مسیر هدایت توجه ویژه ای دارد. قرآن در موارد متعددی هم به توصیف و تبیین زندگی اجتماعی انسان ها می پردازد (اینکه چه چیزی در جوامع می گذرد و چرا) و هم به نقد و ارزیابی جوامع و فرهنگ ها پرداخته و هم جامعۀ آرمانی مورد نظر خود را ترسیم می کند. همچنین قرآن به فرهنگ ها و امت های گذشته اشاره می کند رفتار و فرهنگ آن ها را مورد ارزیابی قرار می دهد. یعنی رفتارهای عاقلانۀ آنها را تایید. رفتارهای جاهلانۀ آن ها را نقد می کند.
سنت های الهی:
قوانین حاکم بر تداوم و تغییر جوامع و امت ها که آدمیان به شناخت آن ها تشویق شده اند.
ویژگیهای جامعۀ آرمانی قرآن:
1. در آن به عدالت و قسط رفتار می شود.
2. فرهنگ حق دارد.
3. در آن به کسی ظلم نمی شود و در برابر ظلم دیگران مقاومت می شود.
4. قصد ظلم به دیگر جوامع را ندارد اما ظلم دیگران را هم نمی پذیرد.
5. تا آنجا که بتواند به ستم دیدگان و مستضعفان کمک می کند.
مقدمه:
نظریات فارابی در جامعه شناسی: فارابی علم اجتماعی را زیرمجموعۀ علوم انسانی می دانسته و آن را علم مدنی نامیده است. او با توجه به جوامع زمان خود و جوامع گذشته و همچنین با استدلال عقلی، جوامع مختلف را بر اساس نوع علم، اندیشه، فرهنگ و رفتاری که دارند با انوعی تقسیم بندی کرده است.
انواع جوامع در تقسیم بندی فارابی:
1. مدینۀ جاهله: در این جوامع علم ابزاری می تواند وجود داشته باشد اما علمی که از ارزش ها، آرمان ها و حقیقت زندگی سخن بگوید، وجود ندارد.
2. مدینۀ فاضله: جامعۀ آرمانی مورد نظر فارابی است. این جامعه بر محور علم سازمان یافته است، علمی که به علم تجربی محدود نیست و علوم عقلانی و وحیانی را نیز دربرمی گیرد.
3. مدینۀ فاسقه: جامعه ای است که بر اثر انحراف عملی از مدینۀ فاضله شکل می گیرد. در این جامعه با اینکه مردم علوم وحیانی و عقلانی را می شناسند، اما ازآن ها بهره نمی برند. به عبارت دیگر مردم حقیقت و عدالت را می شناسند یا امکان شناخت آن را دارند اما بر اساس آن عمل نمی کنند.
4. مدینۀ ضالّه: جامعه ای است که بر اثر انحراف نظری از مدینۀ فاضله شکل می گیرد. یعنی نظریات پذیرفته شده در مدینۀ فاضله تحریف می شوند و آرمان ها و ارزش ها و امور غیرعقلانی، آرمان ها و ارزش های عقلانی معرفی می شوند.
فارابی پس از ارائۀ این تقسیم بندی، با نگاهی انتقادی به جوامع زمان خود می نگرد و آنها را یا فاسقه و یا ضالّه می نامد.
بنابراین علم مدنی فارابی از همۀ ظرفیت ها علوم اجتماعی برخوردار است:
1. به توصیف و فهم کنش ها و ساختارهای جوامع مختلف می پردازد.
2. به تبیین یعنی علت یابی واقعیت های اجتماعی و بررسی تغییرات و تحولات آن ها می پردازد.
3. دربارۀ هنجارها، نحوۀ رفتار و سبک زندگی کنشگران سخن می گوید و بایدها و نبایدهایی برای زندگی اجتماعی تجویز می کند.
4. دربارۀ هنجارها، ارزش ها و آرمان های جوامع مختلف، داوری علمی می کند و رویکرد انتقادی به جامعۀ خود و دیگر جوامع دارد.

نظریات ابن خلدون در جامعه شناسی: وی با تاثیرپذیری از قرآن، به دنبال شناخت سنت های الهی در جامعه بود. او در مطالعات خود به روش عقلی توجه چندانی نداشت و بیشتر از روش حسی و تجربی استفاده می کرد؛ درنتیجه از جامعۀ آرمانی سخن نگفت.
ابن خلدون با نظر به تجربۀ تاریخی جوامع پیرامون خودش، از «عصبیت» به عنوان عامل شکلگیری جوامع یاد می کند و سپس این دریافت را به همۀ جوامع تعمیم می دهد (روش استقرائی که در تجربه استفاده می شود).
رویکرد ابن خلدون، برخلاف فارابی که دیدی منتقدانه داشت، محافظه کارانه است. وی علم اجتماعی خود را علم عمران (فارابی علم مدنی نامیده بود) می نامد.

عقلانیت و انواع آن:
اگر عقلانیت را معنای عام آن، یعنی هرگونه تلاش ذهنی و فکری که هم عالمان در دانش علمی از آن استفاده می کنند . هم عموم مردم در دانش عمومی از آن بهره می برند، را در نظر بگیریم، می توانیم از انواع آن سخن بگوییم:


