داستان معلم مدرسه
امروز صبح که از خواب بیدار شدم تا کلاس آنلاین را برگزار کنم، به یاد سال گذشته افتادم. چه روزهای پرهیجان و شادی را سپری میکردیم! یادم آمد همین موقعها بود که داشتیم در مدرسه برای ارزشیابی نیمسال اول آماده میشدیم. هر روز مسابقهی گروهی برگزار میشد و یک درس را با بازی مرور میکردیم تا دانشآموزان مباحث نیمسال اول را به یاد بیاورند و اگر نکتهای را از یاد بردهاند، به خاطر بیاورند. تصمیم گرفتم امروز همین کار را انجام دهم. در کلاس آنلاین، دانشآموزان را به گروههای چهارنفره تقسیم کردم و بازی را شروع کردیم.
من: بازی امروز ما بازیابی ریاضیه. سؤالی طرح میکنم و هر گروه با همفکری همگروهیهاش به سؤال پاسخ میده و درنهایت پاسخی رو که مطمئنین درسته، در گروه کلاسی ارسال میکنین.
هنگام بازی، دانشآموزان به مباحثی برمیخوردند که فراموش کرده بودند و دوباره با توضیح همکلاسیهایشان یا من به خاطر میآوردند.
محمد: خانم، بازی امروز خیلی خوب بود. میشه واسه تمام درسها این بازی رو انجام بدیم تا به مشکلات خودمون پی ببریم؟
من که از صحبتهای محمدحسین بسیار خوشحال شده بودم، گفتم: «هدف من هم همین بود که شما نیمسال اول رو دوره کنین و با این روش برای ارزشیابی نیمسال اول آماده شید. از شما میخوام توی خونه با همین روش، کتابهای درسی رو مرور کنین و اگه مبحثی رو فراموش کردهین از من بپرسین.»
خوشحال بودم که آن روز علاوه بر مرور ریاضی، خاطرات شیرین مدرسه را زنده کردیم.
