گفتوگو با غزل شفیعی رتبه 4 کنکور هنرستان 99 رشته کامپیوتر از خوانسار
تحصیلات پدر من دیپلم است و شغل ایشان سنگ بری هست و تحصیلات مادر لیسانس و شغل مادرم فرهنگی(مدیر ابتدایی) است.
من یک خواهر کوچکتر از خودم دارم که کلاس چهارم هست.
من در دبستان دولتی شهدای سجادی ، راهنمایی دبیرستان دولتی شهید میرشفیعی ، هنرستان دولتی عفاف درس خوانده ام .
حضور در کانون، آزمونهای برنامهای و برنامهی راهبردی
برای محک زدن خودم احتیاج به آزمون داشتم و اینکه بدانم نسبت به بقیه رقیب هایم چه سطحی دارم، چون از اول هدفم دانشگاه شریعتی تهران بود و قبلا دیده بودم که اکثر رتبه های برتر از کانون استفاده کردند مایل شدم شرکت کنم. شهر ما کوچک است و نمایندگی کانون تازه یک سال است که در شهر ایجاد شده و من هم فقط سال کنکور یعنی دوازدهم شرکت کرده ام. من محک زدن خودم و فهمیدن اشتباهاتم در هر آزمون لذت میبردم، نتیجه هایی که میگرفتم لذت بخش بود و امیدم بیشتر میشد.کم کم فهمیدم که کانون کمک بزرگی به من کرده است .
مهم ترین ویژگی آزمون های کانون بودجه بندی مناسب و رفع استرس برای ماست.وقتی بار اول بودجه بندی را دیدم و فهمیدم تا دو ماه مانده به کنکور درسها تمام میشه و به جمع بندی نزدیکتر میشم و امید و شور و شوق خیلی زیادی برای شرکت در آزمون ها گرفتم،همچنین سطح سوالات واقعا به سوالات کنکور نزدیک بود. من هیچ وقت غیبت نکردم و در تمام آزمون ها شرکت کردم .
دلم نمیخواست به درس نخوندن عادت بکنم، من از درس خواندن لذت میبردم و آزمون های کانون هر دو هفته یکبار به من هدف و انگیزه میداد، مثلا برای خودم هدف تعیین میکردم که در آزمون بعدی فلان تراز را کسب کنم برای همین این هدف های کوچک باعث رسیدن به هدف اصلی ام شد.وقتی برای رسیدن به هدف اصلی ،هدف های کوچک تعیین کنیم قطعا رسیدن به هدف آسونتر و عملی تر میشود .آزمون های کانون به من کمک میکرد تا با نزدیک شدن به کنکور سطح خودم رو نسبت به بقیه بچه ها بسنجم و سعی کنم بهتر بشم،اگر در کانون شرکت نمیکردم هیچ وقت نمیتونستم سطح خودم رو بالاتر ببرم. بین برنامه ی راهبردی آزمون ها و برنامه ی مدرسه هماهنگی ایجاد میکردم و قبل از شروع کرونا من معمولا تا ساعت سه و نیم بعداز ظهر مدرسه بودم و مدرسه وقت زیادی رو از من میگرفت، نمیتونستم بخوابم چون نه به درس های کنکور میرسیدم و نه به درس و امتحانات مدرسه،مدتی با این روال گذشت اما واقعا خستگی توانم رو برید،بنابراین ظهر ها بعد ازبرگشت از مدرسه بین نیم تا چهل و پنج دقیقه استراحت میکردم و بعد از آن تا اواخر شب درسهای کنکور رو میخواندم و یک ساعت پایانی شب را به مدرسه اختصاص میدادم و معمولا سعی میکردم درس ها و کارها و پروژه های عملی مدرسه را داخل مدرسه انجام بدهم تا وقت کمتری از من بگیرد،اما با شروع کرونا مدارس مجازی شد و وقت بیشتری داشتم و تقریبا دو سوم روز رو برای کنکور وقت میگذاشتم .
کلکسیون روش مطالعه
من میدانستم در چه درسهایی ضعیف و در چه درسهایی قوی هستم ،به عنوان مثال چون در درس زبان قوی بودم ساعت خیلی کمی را در هفته به آن اختصاص میدادم و معمولا درصد بین نود تا صد رو داشتم ،اما برای درسهای پایه مثل فیزیک و ریاضی وقت بیشتری تعیین میکردم ، من برنامه ی آزمون را به صورت هفته به هفته برای خودم تعیین میکردم و در هر هفته برای خودم مشخص میکردم که هرروز چه درسهایی را در چه ساعت هایی بخوانم و برای خودم باکس جبرانی و تفریح و استراحت هم قرار میدادم و از تک بعدی بودن متنفر هستم .
از بچگی به کلاس زبان رفتم و سطح تسلطم به زبان انگلیسی خیلی خوب هست و هیچ وقت با زبان مشکلی نداشتم،و بیشتر تست کار میکردم.
دروس تخصصی هم دیگر نقطه قوت من بود. روش خوندن درس های تخصصی به این صورت بود که اول یک بار متن کتاب درسی رو مطالعه میکردم و نکات مهم رو هایلایت میکردم و خلاصه نویسی میکردم ، بار دوم از روی درسنامه کتاب آبی درس رو میخوندم و برای خودم و یک جمعیت خیالی توضیح میدادم و بعد از مطالعه تست های آموزشی میزدم .
من قصد داشتم برای کنکور هیچ وقت درس ریاضی را مطالعه نکنم و تستی هم نزنم اما از اواسط سال به این فکر افتادم که اگر رتبه خوبی میخوام پس باید ریاضی رو هم جزو برنامه بیارم، بنابراین تقریبا هرروز ریاضی رو داخل برنامه م قرار دادم و تا روز کنکور به سطح خیلی خوبی رسوندم،ریاضی مشکل خیلی از بچه های هنرستانه و فقط ازش میترسند در صورتی که درس فوق العاده شیرین و دوست داشتنی هست.
تا دو ماه مانده به کنکور فیزیک رو اصلا مطالعه نکرده بودم اما یهو تصمیم به شروع مطالعه فیزیک کردم،اوایل برایم سخت بود اما کم کم در آزمون های بعد به نمره ی شش از ده در آزمون های کانون رسیدم .فیزیک تماما فرموله و باید سعی کرد مسئله و خواسته ی مسئله رو فهمید و جواب رو به دست آورد .
ابزارهای کانونی
من از از روز اول دفتر برنامه ریزی را استفاده کردم و تا روز آخر به نوشتن دفتر برنامه ریزی ادامه دادم،دفتر برنامه ریزی به من کمک میکرد تا در پایان هر روز و آخر هر هفته متوجه بشوم برای هر درس چقدر وقت گذاشتم و کدام درسها را بیشتر و کدام درس را کمتر خواندم و همین باعث میشد در هفته ی بعد اشتباهات هفته ی قبل رو تکرار نکنم . همچنین به من کمک کرد تا میزان استفاده از فضای مجازی و تفریح رو هم کنترل کنم و بتونم از تایمی که در اختیار دارم بهترین استفاده را ببرم.و اگر در آزمون درصد کمی در هر درسی میگرفتم با تحلیل هفته ی گذشته متوجه میشدم که یا مشکل از ساعت کم مطالعه م بوده یا خودم را درگیر کمیت کردم و به کیفیت مطالعه توجهی نکردم.
متاسفانه کانون برای رشته های هنرستان منابع زیادی چاپ نکرده و فقط یکی دو منبع در اختیار ما هست،من از کتاب آبی پیمانه ای دروس تخصصی دوازدهم استفاده کردم و درسنامه هاش برای مرور به من کمک زیادی کرد البته خودم هم نکاتی رو داخل کتاب مینوشتم و برای همین موقع مرور خیلی راحت بودم ، سطح تست ها هم به سطح کنکور نزدیک بود و میشه گفت تست های چالشی همراه با پاسخنامه عالی داشت
جعبه ابزار کارنامه به من کمک میکرد تا آزمون های قبلی و شیوه مطالعه و نقص های خودم را بهتر تحلیل کنم و در آزمون های بعدی اشتباهات خودم را بفهمم ،کارنامه ی اشتباهات کمک به سزایی در مرور اشتباهاتم در هر آزمون به من میکرد ، از خواندن نظرات سایر بچه ها در صفحه ی مقطع لذت میبردم و مطالب خانم شیلا کیانی و خانم اخوت را با علاقه میخواندم از شوخی های آقای آقالویی لذت میبردم و مصاحبه های خانم پرستو عسگری (هم شهری عزیزم)را با دقت میخواندم. من کارنامه اصلی آزمون را بعد از از هر آزمون با دقت تحلیل و بررسی میکردم و درصد هایم را یادداشت میکردم و با آزمون قبلی مقایسه میکردم و همچنین با استفاه از کارنامه اشتباهات میتوانستم سوالاتی را که قبلا اشتباه زده ام مجددا مرور کنم و دوباره همان اشتباه را در آزمون بعدی مرتکب نشوم و این سهم به سزایی در کم شدن اشتباهاتم و بالا رفتن درصدهایم داشت. من اگر صفحه ی مقطع خودم را چک میکردم و متوجه میشدم کسی سوال درسی یا مشاوره ای دارد تا جایی که در توان داشتم کمک میکردم و کمک کردن را همیشه دوست داشتم ،یکبار یکی از کاربران داخل صفحه ی مقطعم گفته بود که ناامید است و نمیداند در این وقت کم برای کنکور چه کند ،من هم هرچه میدانستم گفتم و سعی کردم متقاعدش کنم که با تلاش در همین وقت کم هم میتواند به جای خوبی برسد ، کامنت بعدی که از او دریافت کردم حالم را خیلی خوب کرد چون درس خواندن را شروع کرده بود و قصد داشت با نهایت تلاش برای هدفش تلاش کند.
من بیشتر گفت و گو با دانش آموزان برتر را دوست داشتم اما با بچه های هنرستان خیلی کم گفت و گو میکنید و اگر بیشتر باشد به نظرم خیلی بهتر میشود،بچه های هنرستان بچه های مستعد و سخت کوشی هستند و با علاقه درس میخوانند .
مصاحبه ای که با یکی از دوستان رشته ی تجربی که کم بینا بودند به من انگیزه ی زیادی برای ادامه ی راه داد و وقتی تلاش و پشتکار و موفقیت ایشان را دیدم با خودم عهد بستم تا روز آخر برای هدفم تلاش کنم.
نقش اولیا
مادرم بعد از خدا نقش اصلی را درموفقیت من داشتند.اگر حمایت ها و انگیزه دادن های آنها نبود هرگز در این جایگاه نبودم،مادرم آرزوهایم را میشنید و پدرم کارهایم را تایید میکرد و اگر جایی ناامید میشدم به من انگیزه میدادند،وقتی کنکور به تعویق افتاد ناراحتی من باعث ناراحتی آنها بود اما هر طور که بود سعی میکردند مرا آرام کنند و جو خانه را آرام نگه دارند ، مادر و پدرم پا به پای من جلو آمدند و هیچ وقت اطمینان و امیدشان به من کم نشد و همه جا قدردان زحماتشان هستم. آنها همه چیز را به خودم سپرده بودند و به کارهایم اطمینان داشتند و هیچ وقت مرا مجبور به درس خواندن نکردند،همین اطمینان آنها باعث شد تا بهترین نتیجه را کسب
کنم. من تلاش و پشتکار بسیاری دارم ، اگر هدفی را انتخاب کنم تا زمان رسیدن به آن هدف دست از تلاش نمیکشم و هر قدر هم انرژی منفی دریافت کنم تلاشم بیشتر میشود و در رسیدن به هدف لجبازی میکنم،دلم میخواهد همیشه در حال تلاش باشم و از بیهوده زندگی کردن بدم می آید.معمولا دوستانم و آشنایان از تلاش و پشتکارم صحبت میکنند و از این بابت خوشحالم.شهر ما شهر کوچکی است و امکانات زیادی ندارد برای همین برای اینکه بتوانم مثل دانش آموزان شهرهای دیگر به هدفم برسم باید کمی بیشتر از آنها تلاش کنم و از این بابت ناراحت هم نیستم،چون انسان هایی که درسختی تلاش میکنند و به موفقیت میرسند انسان های والاتری میشوند.
روز کنکور
تا قبل از روز کنکور هیچ استرسی نداشتم اما به محض اینکه صبح از خواب بیدار شدم استرس و اضطراب تمام وجودم را فرا گرفت،از آنجایی که برای کنکور دادن باید به شهر دیگری میرفتم و در شهر خودم حوزه ی کنکور نبود مجبور به طی کردن مسافت زیادی بودیم و در طول راه چندین بار آیت الکرسی خواندم تاکمی از سطح استرسم کم شود اما باز هم سر جلسه ی کنکور و قبل از شروع آزمون استرس رهایم نکرد ،اما با توزیع دفترچه و محو شدن در سوالات استرس را فراموش کردم و مشغول دفترچه شدم، در طول آزمون نتوانستم چیزی بخورم و همین کمی روی عملکردم تاثیر منفی داشت و برای دروس پایه وقت کم آوردم ، آزمون دادن با ماسک را قبلا امتحان کرده بودم اما جای خوبی در روز کنکور نداشتم و هوا خیلی گرم بود و باعث شد احساس خوبی نداشته باشم ،زود بلند شدن بغل دستی ام کمی مضطربم کرد اما خودم را کنترل کردم و سعی کردم تمام تمرکزم را روی دفترچه بگذارم. من با وجود اینکه برای دروس پایه وقت کم آوردم اما ده دقیقه ای آخر را صرف استراتژی بازگشت کردم و ابتدا به سراغ سوالاتی رفتم که بین دو گزینه شک داشتم و از درس ادبیات شروع کردم و یکی یکی عمومی هارا جلو بردم ، و در آخر به سراغ دروس تخصصی رفتم و از روی سوالاتی که مشخص کرده بودم مجددا خواندم و توانستم پاسخ دهم .
