رتبه‌های یک‌رقمی هم ناامید می‌شدند (3)

بعد از المپیاد در سال یازدهم چون انتظار طلا داشتم و نقره گرفتم، دو ماه از تابستان دوازدهم را اصلاً درس نخواندم.

رتبه‌های یک‌رقمی هم ناامید می‌شدند (3)

محمدرضا رادنژاد، رتبه‌ی 4 تجربی

وقت‌هایی که نتیجه نمی‌گرفتم، خستگی طبیعی بود؛ اما گاهی وقت‌ها به‌دلیل اینکه مسیر طولانی بود، بی‌دلیل خسته و بی‌انگیزه می‌شدم و به این فکر می‌کردم که عقلانی‌ترین کار این است که روح و جسمم را بازیابی کنم و زود به حالت قبل برگردم. شاید بعضی افراد شکست را خیلی ساده بپذیرند؛ اما برای من این کلمه بی‌معنی است. (محمدرضا 2 سال کانونی بود و در 45 آزمون برنامه‌ای کانون شرکت کرد.)


محمدرضا جعفری‌نژاد، رتبه‌ی 4 تجربی

هیچ‌وقت ناامید نشدم و مدام این جمله را تکرار می‌کردم که خداوند می‌فرماید جز قوم کافران ناامید نمی‌شوند. گاهی وقت‌ها که خسته می‌شدم، به دورنمایی که برای خودم ترسیم کرده بودم، فکر می‌کردم. (محمدرضا 4 سال کانونی بود و در 56 آزمون برنامه‌ای کانون شرکت کرد.)


Menu