اسکندر و مداد جادویی

اسکندر پشت میز مطالعه نشسته بود و به فکر فرو رفته بود. یعنی چه موضوعی تا این حد ذهن اسکندر را به خود مشغول کرده بود؟ بهتر است از خودش بپرسم.

اسکندر و مداد جادویی

اسکندر پشت میز مطالعه نشسته بود و به فکر فرو رفته بود. یعنی چه موضوعی تا این حد ذهن اسکندر را به خود مشغول کرده بود؟ بهتر است از خودش بپرسم.

- اسکندر! چه اتفاقی افتاده است؟ چرا به فکر فرو رفته‌ای؟

- آه راوی! من پسر خوش‌شانسی نیستم. گاهی فکر می‌کنم از سنجاب عصر یخبندان هم بدشانس‌ترم.

- اسکندر! سنجاب عصر یخبندان به بلوط نمی‌رسید و بدشانس بود. بگو ببینم علت بدشانسی تو چیست؟

- تعداد پاسخ‌های اشتباهم در آزمون زیاد است راوی و هیچ شانسی در پاسخ دادن به سؤالات ندارم.

- این‌که غصه خوردن ندارد اسکندر! راه‌حل مشکلت را به تو خواهم گفت.

- زودتر بگو راوی! زودتر!

- این مداد جادویی را بگیر و هنگام پاسخ دادن به تست‌ها از آن استفاده کن!

اسکندر که باورش نمی‌شد چنین مداد باارزشی به دست آورده است، لحظه‌شماری می‌کرد تا روز آزمون فرابرسد و مداد را امتحان کند. بالاخره انتظار به پایان رسید و اسکندر مدادش را برداشت و پاسخ دادن به سؤال‌ها را آغاز کرد. سؤال اول را خواند و تا خواست با مداد گزینه‌ی درست را انتخاب کند، مکث کرد. احساس کرد صورت سؤال را باید دوباره بخواند. سریع این کار را کرد و با اطمینان گزینه‌ی درست را علامت زد. سراغ سؤال بعدی رفت و این بار زیر قسمت‌های مهم آن خط کشید تا منظور طراح سؤال را به‌خوبی متوجه شود. کنار یکی از تست‌ها علامت «×» گذاشت تا در پایان زمان آزمون آن را حل کند. کنار تست دیگری علامت «-» گذاشت و از جواب دادن به آن صرف نظر کرد. اسکندر به‌دقت تست‌ها را می‌خواند و گزینه‌های صحیح را انتخاب می‌کرد تا این‌که زمان آزمون به پایان رسید.

- چه خبر شده اسکندر؟ چرا این قدر خوشحالی؟

- راوی! آزمون امروز یکی از بهترین آزمون‌ها بود. مداد کمکم کرد تا به‌خوبی از عهده‌ی حل سؤال‌ها برآیم و کم‌ترین پاسخ اشتباه را داشته باشم.

- آفرین اسکندر! اگر دقت کنی می‌بینی که مداد کار خاصی انجام نداد و این اراده‌ی خود تو بود که باعث شد به هیچ سؤالی شانسی جواب ندهی. صورت سؤال‌ها را به‌دقت خواندی و از تکنیک‌ها استفاده کردی و به همین دلیل در آزمون امروز بهترین عملکرد را داشتی.

- حق با توست راوی! با اعتمادبه‌نفس بالا و اراده‌ی قوی آزمون دادم و موفق شدم.

- پس می‌بینی اسکندر! چیزی به اسم شانس وجود ندارد و این تلاش و اراده‌‌ی قوی است که درصد موفقیت را بالا می‌برد.

- موافقم راوی! من پسر سخت‌کوش و بااراده‌ای خواهم شد و تا رسیدن به هدفم تلاش خواهم کرد.

- موفق باشی اسکندر!

Menu