وقتی برنامهریزی مهم میشود
گفتوگو با رتبههای برتر کنکور نشان میدهند که آنها چه جایگاه ویژهای برای برنامهریزی قائل بودهاند. از لحظهای که آزمون تمام میشود، زندگی دوباره برای دانشآموزان آغاز میشود. آنها برنامهریزی میکنند تا در دو هفتهی بعد بهترین عملکرد را داشته باشند.
در این گزارش رتبههای یکرقمی کنکور از بعد از آزمون خود میگویند و همینطور از برنامهای که برای دو هفتهی خود تا آزمون بعدی داشتهاند.

سارا همتي، رتبهي 1 تجربي کشور سال 94 از تبريز
دانشجوي پزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران
از دوم دبيرستان به مدت 3 سال کانوني بود.
هدف درس خواندن من رسيدن به مباحث آزمونها شده بود؛ چون درس خواندن بدون آزمون برايم معني نداشت. آزمونها باعث ميشد درس خواندن برايم لذتبخش باشد و وقتي از جلسهي آزمون برميگشتم هميشه خوشحال بودم. ارزيابي آزمون از خود آزمون برايم لذتبخشتر بود. سعي ميکردم در فاصلهي دوهفتهاي آزمونها درسهايي را که نخوانده بودم يا درسهاي عمومي که فرّار هستند در هفتهي اول بخوانم و هفتهي دوم هم دوباره آنها را مرور ميکردم. درسهايي مثل شيمي، که براي المپياد خوانده بودم، مخصوص هفتهي دوم بود و نياز به زمان زيادي نداشت. براي درس رياضي هم جزوهها و تستهاي نشاندار خودم را ميخواندم. چون دبيران هميشه امتحان ميگرفتند براي درسهاي اختصاصي هميشه آماده بودم و فقط لازم بود مرور کنم. روز قبل از آزمون زيست ميخواندم. اگر درس ديگري بود که احساس ميکردم نياز به مطالعه دارد آن را هم ميخواندم. آخرين کاري که روز پنجشنبهي قبل از آزمون انجام ميدادم آزمون غير حضوري بود.

حسين بصير، رتبهي 3 رياضي منطقهي 3 سال 96، از روستاي ترکمپور،
شهرستان بستانآباد، دانشجوي مهندسي مکانيک صنعتي شريف
از سوم دبيرستان به مدت 2 سال کانوني بود.
بعد از آزمون دوباره همهي سؤالات را حل ميکردم و چون دسترسي به اينترنت نداشتم حتي نميدانستم چه سؤالاتي را غلط زدهام و مجبور بودم تا شنبه منتظر بمانم تا کارنامه را بگيرم. در اختصاصيها قوي بودم و همان روز جمعه وقتي دوباره حل ميکردم متوجه اشتباهاتم ميشدم؛ اما در عموميها دليل اشتباهاتم را نميدانستم و پاسخنامه را دو هفتهي بعد دريافت ميکردم. در اختصاصيها حداکثر 5 غلط داشتم. بعد از تحليل آزمون کمي استراحت ميکردم و بعد برنامهريزي را شروع ميکردم. طبق برنامهي راهبردي مباحث را مشخص ميکردم و براي هر مبحث تعداد تست آن را هم مينوشتم. جزئيات برنامه را بهتدريج مينوشتم و در طول هفته هر کاري را انجام ميدادم روي آن خط ميزدم و اين کار به من انرژي ميداد.

سيدمحمدعلي مرتضوي، رتبهي 606 تجربي سال 96 از زنجان
دانشجوي پزشکي دانشگاه علوم پزشکي زنجان
از دوم راهنمايي و يک سال فارغالتحصيل به مدت 7 سال کانوني بود.
در دو هفتهاي که براي آزمون وقت داشتم سعي ميکردم تا سهشنبه يا حداکثر چهارشنبهي هفتهي اول، همهي درسنامهها و نکات حفظي را بخوانم و از آن به بعد فقط تست ميزدم. سال اولي که کنکور دادم تمرين تستي خيلي کمي داشتم اما سال دوم به اين موضوع اهميت زيادي دادم. حتماً يک يا دو روز قبل از آزمون تمام مباحث را تمام ميکردم تا بتوانم در دو روز باقيمانده مرور کنم. متوجه شده بودم که مرورها تأثير زيادي در نتيجهام دارد.

ياسمن مير، رتبهي 6 تجربي کشور سال 96 از بابل
دانشجوي پزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران
از اول دبيرستان به مدت 4 سال به کانوني بود.
برنامهريزي من در اوايل سال نسبت به اواخر سال متفاوت بود. اواخر سرعتم در درس خواندن بيشتر شده بود. اوايل سال بعد از تحليل آزمون يک برنامهريزي کلي داشتم و يک برنامهريزي جزئي و روزانه. معمولاً از همان روز آزمون برخي از مباحث جديد را ميخواندم. هفتهي اول مباحث جديد را ميخواندم و تست ميزدم. چون قبلاً پيشخواني داشتم اساس کارم بر بازيابي بود. پنجشنبه و جمعه تمام درسهاي آن هفته را بازيابي ميکردم و اشکالاتم را برطرف ميکردم. اين بازيابي را تا هفتهي دوم ادامه ميدادم. چند روز آخر بهنوعي جمعبندي ميکردم و آزمون غير حضوري را ميدادم و با توجه به نتيجهي آن در مباحثي که نياز بود تست کار ميکردم يا ميخواندم. مباحث فرّار جزء ثابت برنامهريزيام بود و حتماً سه روز مانده به آزمون آنها را مرور ميکردم.

محمدامين روانبخش، رتبهي 2 تجربي کشور سال 95 از روستاي کاريزک ناگهاني،
شهرستان تربت حيدريه، دانشجوي پزشکي دانشگاه علوم پزشکي تهران
از سوم دبيرستان به مدت 2 سال به کانوني بود.
من طبق برنامهي راهبردي، سرفصلها را مشخص ميکردم و براي هفتهي اول براي هر درس ساعت مطالعه و تست تعيين ميکردم و هفتگي برنامهريزي ميکردم و مينوشتم. ساعت هفتگيام بين 50 تا 60 ساعت بود و طبق آن برنامهريزي ميکردم. بعد از هر آزمون مجلهي آزمون را ميخواندم و قسمت مصاحبه با برترها برايم جالب بود. اگر روشي را مطرح کرده بودند که برايم مفيد بود از آن استفاده ميکردم. البته روشهاي مختلف را کنار هم ميگذاشتم و در مورد آنها فکر ميکردم تا هر کدام برايم بهتر است اجرا کنم. من در مورد عوامل مزاحم درس خواندن هم فکر ميکردم و سعي ميکردم آنها را برطرف کنم. گاهي شخص خاصي بود و گاهي يک وسيلهي مزاحم بود. درواقع تصميم قاطعي براي «نه» گفتن گرفته بودم. حتي مشاوران مختلفي به من زنگ ميزدند اما تصميم گرفتم به تمام عواملي که ممکن بود ذهنم را درگير کند «نه» بگويم.

اميررضا نشائيمقدم، رتبهي 3 رياضي منطقهي 2 سال 96 از ساري
دانشجوي مهندسي برق دانشگاه صنعتي شريف
پنجم دبستان، دوم و سوم راهنمايي و از دوم دبيرستان به مدت 6 سال کانوني بود.
برنامهي زندگي من کلاً بر اساس برنامهي راهبردي تنظيم شده بود. بعد از هر آزمون فقط روي آزمون بعدي تمرکز و برنامهريزي ميکردم. پشتيبانم آقاي جواد احمدي عصر هر آزمون به خانهي ما ميآمد و در برنامهريزي براي دو هفتهي بعد به من کمک ميکرد. گاهي حجم مباحث آزمون زياد ميشد اما اين شرايط براي همه وجود داشت و در اين شرايطِ سخت بود که معلوم ميشد چه کساني از قبل خوب خواندهاند. به هر حال تمام سعي من اين بود که دقيقاً با برنامه پيش بروم.

عبدالرحمن اَشکوه، رتبهي 1 انساني منطقهي 3 سال 95 از مريوان
دانشجوي حقوق دانشگاه تهران
از دوم دبيرستان به مدت 3 سال کانوني بود.
من، هم اولِ هفته و هم آخرِ هفته هدفگذاري ميکردم اما کمي غير واقعبينانه بود. فهميدم که اگر تلاش نکنم استعدادم کاري براي من نميکند. من تست زياد کار ميکردم. حتي پيشبيني ميکردم که طراح ممکن است چه گزينههايي را بياورد. من به متن کتاب درسي مسلط بودم و اين باعث شد در مورد سؤال طراحان نگراني نداشته باشم. مخصوصاً در درس عربي و ادبيات که سطح بالايي داشتم ميدانستم که طراح ممکن است در چه زمينهاي مرا به انحراف بکشاند. درواقع دامها را ميشناختم.
