«دیدی دیر کن» نام یک کتاب داستان است. همهی شما به کتاب داستان علاقه دارید و دوست دارید کتاب بخوانید. اما یک کار بهتر هم میتوانید انجام بدهید. کتابهایی را که خواندید برای خودتان بازیابی کنید؛ یعنی بعد از خواندن کتاب داستان را از زبان خودتان تعریف کنید. این بازیابی میتواند از طریق تعریف کردن داستان برای پدر و مادرتان و یا نوشتن داستان به زبان خودتان باشد. همچنین میتوانید از پدر و مادر خود بخواهید که چند سؤال از کتاب برای شما طرح کنند و شما به آنها پاسخ بدهید. پرهام بازیابی این کتاب را با نوشتن آن به زبان خودش انجام شده است. روش شما برای بازیابی داستانهایی که میخوانید چیست؟
دی دی دیرکن پسری بود که همیشه دیر به مدرسه میرسید. او تنها پسری بود که برای همهی کارهایش دیر میرسید: برای رفتن به مدرسه، برای رفتن به دستشویی و حتی برای غذا خوردن.
یک شب دی دی ساعتش را روی هفت صبح کوک کرد و تصمیم گرفت فردا زود به مدرسه برسد. وقتی صبح شد و خورشیدخانم طلوع کرد، ساعت دی دی ناگهان با صدای بلند شروع به زنگ زدن کرد. دی دی بلند شد اما همسایههای دی دی میگفتند: «چه صدای آزاردهنده و بلندی است!»
وقتی دی دی صدای زنگ ساعت را قطع کرد خمیازهای کشید و بلند شد. صبحانهاش را خورد و آماده شد که به مدرسه برود. کیفش را برداشت و پیاده به سمت مدرسه حرکت کرد. وقتی به مدرسه رسید متوجه شد دارند درِ مدرسه را میبندند. پرسید: «مگر امروز کلاس نداریم؟» و در جواب شنید که: «امروز شما تعطیل هستید.» دی دی وقتی این حرف را شنید و ناراحت شد که چرا امروز که زود به مدرسه آمده، مدرسه تعطیل است. او به سوی خانه رفت. وقتی به خانه رسید تلویزیون را روشن کرد اما کارتون مورد علاقهاش تمام شده بود. بله؛ بچهها! دی دی دیرکن هیچ وقت بهموقع به خانه، به مدرسه، به دستشویی، به کارتون مورد علاقهاش و حتی به غذا خوردن نرسید.

