بسم الله الرحمن الرحیم آیت الطاف خدای کریم
از شما چه پنهان، راز و رمز پیشرفت من در وزنهبرداری است. از وقتی وزنهبردار شدم، روزبهروز ترازهایم ترقی کرد و درصدهایم بهتر شد. خطاهایم کمتر شد و دقتم بالا رفت.
شاید تعجب کرده باشید و بپرسید وزنهبرداری چه دخلی دارد به آزمون و درس و تست و مدرسه؛ ولی من میگویم آقا خیلی ربط دارد؛ خانم خیلی ربط دارد.
وقتی در کار یک وزنهبردار دقیق شدم دیدم او هر روز تمرین میکند. کم کم قدرت مییابد و وزنهها را سنگینتر میکند. با کمک مربیاش روی تغذیه و نرمش و روحیه و فضای ورزشی کار میکند و این شرایط را ارتقا میدهد. بعد کم کم باز هم وزنهها را سنگینتر میکند. در مسابقات مختلف اعم از تدارکاتی و دوستانه و... شرکت میکند تا خود را محک بزند. از خودآزمایی نمیترسد. هی وزنه میزند، هی تمرین میکند. دوستان! دیده شده یک جهانپهلوان در یک سال سرآمد قهرمانان بوده است و سال بعد خودش رکورد خودش را زده است.
اقدامات و عملکرد قهرمان میتواند الگوی ما در تلاش و سختکوشی باشد ولی من از این حرکت آخری خیلی لذت بردم؛ اینکه یاد بگیرم خودم رکورد خودم را بزنم.
هر بار که آزمون را تحلیل کردم، سؤالات را مانند یک کلاس درس دیدم که دهها نکته در خود دارد. آن نکات را در نظر گرفتم و در آزمون بعدی به کار بستم. نتیجه این شد که پیشرفت کردم و آزمون به آزمون بهتر از خودم شدم.
برای نمونه چند وزنه... نه... نه... چند نکته را که از آخرین آزمون به دست آوردهام، با شما در میان میگذارم:
1) در تشخیص آرایهی جناس بدانیم که شرط مهم برای وجود جناس میان دو واژه، تفاوت معناست؛ بنابراین واژههایی مانند سپاه و سپه، مصراع و مصرع و کوه و کُه که شرط اول جناس یعنی تفاوت در یک واج را دارند ولی شرط دیگر یعنی اختلاف در معنی را ندارند، جناس ایجاد نمیکنند.
2) در آرایهی ایهام، هر دو معنی واژه در بیت، مورد نظر شاعر است ولی در ایهام تناسب از دو معنی واژه فقط و فقط یکی مورد نظر شاعر و معنی دیگر مورد نظر نیست و تنها با بعضی کلمات بیت، تناسب دارد. پس یادمان باشد برای تشخیص این دو آرایه، درست خواندن شعر و درک معنای آن ضروری است.
3) آرایهی حسآمیزی چنان که از نامش برمیآید کاربرد پنج حس شنوایی، بینایی، بویایی، چشایی و لامسه به جای هم است. بعضی حسآمیزیها در اشعار پارسی عبارتاند از: شنیدن بو، تلخی سخن، شیرینی خواب، روشنی حرف، رنگینی سخن، چشیدن روشنی، شکرخنده، نرم گفتن، شوری چشم.
4) در تناقض، شاعر دو صفت را میآورد که وجود یک صفت، نقض دیگری است و هنر شاعر در این است که این دو صفت متناقض را طوری به کار میبرد که پذیرفتنی به نظر میآید. نمونههایی از تناقض به قرار زیر است:
باغ بیبرگی، دریای آتش، موج آتشین، فریاد بیصدا، ساکن روان، حاضر غایب، خرابآباد، شادمانی به غم، دویدن در عین بیدست و پایی، پر از خالی بودن، مرهم از زخم ساختن، زبان بیزبانی، دیوانگان هوشمند، بیپای پادوان.
5) در آرایهی مجاز اگر رابطهی واژهی مجازی و حقیقی به دلیل شباهت باشد، استعاره هم داریم. مثلاً در بیت
مرا در خانه سروی هست کاندر سایهی قدش فراغ از سرو بستانی و شمشاد چمن دارم
سرو مجاز از یار است. علاقهای که سرو و یار را به هم میپیوندد و اجازه میدهد یکی به جای دیگری به کار رود، شباهت است (یار در خوشقامتی مانند سرو است)؛ پس میتوان گفت سرو استعاره از یار هم هست؛ زیرا سرو مشبهٌبه تشبیهی است که مشبه آن، یار است.
