آموزش علوم، نگرشی تازه برای زندگی بهتر

فراگیران در مرحله‌ی تکوین و پرورش مهارت‌های تفکر، وارد سیستم آموزش و پرورش شده و درنهایت پس از چندین سال ضمن نیل به تفکر منطقی، فارغ‌التحصیل می‌شوند.

آموزش علوم، نگرشی تازه برای زندگی بهتر

تا به حال در اطراف خود با این سؤال برخورد کرده‌اید که چرا در برخی موارد ما انسان‌ها راه‌حل درست و ساده را در برخورد با مشکلات روزمره‌ی زندگی برنمی‌گزینیم و برای خود، خانواده، همسایگان و همنوعانمان ناراحتی ایجاد می‌کنیم؟ فرض کنید در زندگی روزمره، همه نظم را رعایت کنند و به حق یکدیگر احترام بگذارند. در آن صورت چه‌قدر از مشکلات فعلی در مناسبات اجتماعی کاسته می‌شود! سؤال اساسی این است که این فضا چگونه ایجاد می‌شود که انسان مجالی را برای تفکر داشته باشد و با مهارت‌های آن آشنایی پیدا کند.

آموزش و پرورش در جوامع بشری برای بهبود وضعیت زندگی انسان‌ها و تربیت نیروی انسانی مؤثر در رشد جامعه تلاش می‌کند و گاه اهمیت این موضوع به گونه‌ای است که آموزش از راه دور هم به مدد آن می‌آید؛ حال آن‌که در کنار مهارت‌های عمومی (خواندن و نوشتن، آشنایی با ریاضیات، تاریخ و...) برای زندگی بهتر که در نظام آموزش و پرورش رخ می‌دهد، رسیدن فراگیران به تفکر منطقی از اهداف اصلی فرایند تعلیم و تربیت است که دولت‌ها به این منظور از منابع عمومی کشور هزینه می‌کنند. صرف این هزینه با تأثیر چندین برابر در رشد جوامع، سرمایه‌گذاری بسیار موفق و نتیجه‌بخشی است.

فراگیران در مرحله‌ی تکوین و پرورش مهارت‌های تفکر، وارد سیستم آموزش و پرورش شده و درنهایت پس از چندین سال ضمن نیل به تفکر منطقی، فارغ‌التحصیل می‌شوند. هر چند در سال‌های اخیر در کشورهای مختلف به یادگیری مهارت در دوره‌ی دبیرستان، توجه شده و به تبع آن رشته‌هایی چون کار و دانش توسعه پیدا کرده است، اما آن‌چه به عنوان آفت این فرایند تلقی می‌شود، آن است که فرایند پرورش مهارت‌های تفکر در فراگیران و آشنایی با مهارت‌های لازم برای زندگی بهتر به خطر بیفتد. دست‌اندرکاران سیستم آموزشی گاه با تدوین نظام‌های ارزش‌یابی نادرست، نقش عمده‌ای در انحراف از هدف اصلی ایفا می‌کنند. از آن جمله می‌توان به کنکور سراسری دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی اشاره کرد که عمدتاً در این فرایند سطوح شناختی پایین مورد توجه قرار گرفته و به تبع آن به خاطر سپردن مطالب و بازگویی دوباره‌ی آن‌ها اهمیت ویژه‌ای می‌یابد. در چنین ساختاری معلمان مسلط به راه‌حل‌های الگودار یا تکنیک‌های به‌خاطر‌سپاری مطالب و بازگویی مجدد آن، در جامعه مورد ‌توجه قرار گرفته و بنگاه‌های اقتصادی با توجه به آن‌ها شکل می‌گیرد.

باید توجه داشت فرایند تعلیم و تربیت تنها در ساختار آموزش و پرورش نهفته نیست، بلکه خانواده، جامعه و رسانه‌ها به عنوان عوامل تأثیرگذار، نقش بسزایی در این امر دارند و در برخی مواقع حتی می‌توانند در نیل به اهداف آموزش و پرورش تأثیر معکوس داشته باشند؛ بنابراین باید برای نیل به اهداف مشترک، همسویی در رفتار وجود داشته باشد. انجمن اولیا و مربیان می‌تواند نقش بسیار مؤثری در این زمینه ایفا کند. البته در این میان نقش رسانه‌ها هم در خور توجه است؛ به‌خصوص در کودکان می‌تواند در پرورش مهارت‌های تفکر، نقش‌آفرین باشد.

دانش‌آموزان گاه از والدین یا معلمان خود می‌پرسند «با فرض آن‌که ما در آینده در رشته‌ی شیمی ادامه‌ی تحصیل ندهیم یا اصلاً امکان ادامه‌ی تحصیل برای‌مان نباشد، چرا این درس را می‌خوانیم؟» یا «چرا در مدارس شیمی، فیزیک و ریاضی تدریس می‌شود، مگر ما می‌خواهیم شیمی‌دان، فیزیک‌دان و ریاضی‌دان شویم؟»

فرض کنید یک معلم شیمی، فراگیری واکنش‌های شیمیایی را از سوی دانش‌آموز به عنوان هدف آموزشی برای خود تلقی کرده باشد، در آن صورت فراگیر می‌تواند از خود بپرسد «این همه فرمول شیمی در کجای زندگی به درد من خواهد خورد؟»

به نظر شما چه پاسخی باید به این سؤال داد؟ به نظر می‌رسد پاسخ دادن به این پرسش می‌تواند پاسخ‌گوی بحث اول این یادداشت باشد. ما در آموزش و پرورش دنبال چه چیزی هستیم؟ گاه هدف اساسی فراموش شده و اهداف دیگری که برای کمک و نیل به آن هدف اصلی طراحی شده‌اند، مورد توجه قرار می‌گیرند.

در چند سال اخیر به همت وزارت آموزش و پرورش و مساعدت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، رشته‌های میان‌رشته‌ای جدیدی برای تربیت کارشناسان خبره در دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی با عناوین آموزش شیمی، آموزش فیزیک و آموزش ریاضی در مقطع کارشناسی ارشد ایجاد شده است که در کنار تولیدات علمی و حرکت در مرزهای دانش و کمک به رفع معضلات موجود در نظام آموزشی به تربیت نیروی‌های انسانی ماهر نیز می‌پردازد که نتایج آن در سال‌های آینده برای سیستم تعلیم و تربیت کشور ملموس خواهد بود.

تدریس با نگرش به تقویت فرایندهای تفکر به کمک روش‌های نوین آموزشی منجر به ایجاد انگیزه و تلاش برای یادگیری در فراگیران می‌شود و معلم در این میان نقش راهنما را به عهده گرفته و در این راستا تلاش خواهد کرد. گفتنی است در بسیاری از مواقع این روش‌ها بسیار کم‌هزینه است و گاه اصلاً هزینه‌ای ندارد. آموزش علوم در جهت نیل به این اهداف حرکت می‌کند.

با روند رو به گسترش تجهیز مدارس به آزمایشگاه و کامپیوتر و نقش این دو در آموزش فراگیران، آیا این ابزارها در راستای برنامه‌های آموزشی به طور صحیح مورد استفاده قرار می‌گیرند؟

مطالعات نشان می‌دهد عمدتاً از آزمایشگاه در سطوح پایین آموزشی استفاده می‌شود در حالی که آزمایشگاه در در‌س‌های علوم، بهترین مکان برای تقلید کار دانشمندان در یافتن پاسخ پرسش‌های علمی، آشنایی با مهارت‌های عملی و آشنایی با روش علمی است. در این مجال مختصر، به یک تجربه‌ی کوتاه از طرح یکی از دانشجویانم اشاره می‌کنم.

در این تحقیق که در مقطع پیش‌دبستانی صورت گرفت، نشان داده شد که انجام برخی آزمایش‌های علوم می‌تواند به پرورش خلاقیت منجر شود. در این تجربه، بچه‌ها فعالیت‌های علوم را انجام داده و در ارتباط با آن بحث می‌کردند و معلم نقش راهنما و کنترل‌کننده‌ی فضای آموزشی را به عهده داشت. نکته‌ی مهم در انجام این فعالیت‌ها آن است که عمدتاً فراگیران با درگیر شدن در فعالیت‌های آموزشی از جمله آزمایشگاه، دارای نگرش مثبت و سازنده نسبت به فعالیت‌های علمی شده و شوق آموختن در آن‌ها تحریک می‌شود؛ به گونه‌ای که کم‌کم روش آموختن خود را کشف می‌کنند.

در تجربه‌ای دیگر، یکی دیگر از دانشجویان آموزش شیمی با انجام الگوهای آموزشی جدید، موجب شد در یک کلاس فاقد انگیزه برای آموختن، انگیزه‌ی زایدالوصفی برای آموزش شیمی در بین فراگیران ایجاد شود و نتایج آن حتی برای مدیران آموزشی غیر قابل تصور بود.

ممکن است این سؤال مطرح شود که از زمان‌های قدیم رشته‌های آموزشی برنامه‌ریزی درسی، علوم تربیتی و... در دانشکده‌های علوم انسانی در دانشگاه‌های مختلف کشور وجود داشته است؛ پس چرا رشته‌های جدید با پیشوند آموزش پا به عرصه‌ی وجود گذاشته‌اند؟

پاسخ این پرسش را می‌توان به زبان ساده این گونه ارائه کرد که مثلاً دبیر شیمی با قوانین شیمی آشنا می‌شود و علم شیمی را یاد می‌گیرد. آیا با گذراندن حدود ۳۰ واحد درسی تربیتی می‌توان از او به عنوان یک معلم موفق یاد کرد؟

آیا کسانی که از حوزه‌ی دانش علوم تجربی دور بوده و با قوانین برنامه‌ریزی درسی آشنایی دارند، به‌تنهایی می‌توانند برای نیل به موفقیت در ساختار تعلیم و تربیت به ایفای نقش بپردازند؟ شاید نتیجه آن باشد که معلم شیمی، شیمی را هدف اصلی فرایند آموزش خود در دبیرستان تلقی کرده و به آن توجه کند.

متخصصان آموزش علوم پس از گذراندن دوره‌ی آموزش علوم محض وارد فضای مهارت و پژوهش آموزشی شده و یافته‌های خود را با عنایت به خبرگی در دانش محض در ساختار تعلیم و تربیت آشکار می‌کنند؛ بنابراین به نظر می‌رسد باید با عنایت به موارد ذکرشده، در برنامه‌ریزی درسی دوره‌های تربیت معلم تغییراتی اعمال کرد تا درنهایت به هدف اصلی فرایند آموزش و پرورش که همان نیل به تفکر منطقی در فراگیران است، جامه‌ی عمل پوشاند.

Menu