منطق
استدلال، بنابر اهدافی که انسانها از ارائهی آنها دارند و مادهای که در آنها ریخته میشود و اثر و فایدهای که بر آنها مترتب است، پنج گونه هستند:
1) گاهی انسان دلیل میآورد تا حقیقتاً محصولی را کشف کرده و به یقین برسد. بدیهی است که در این حالت از بهترین و مطمئنترین ماده استفاده میکند. اینگونه استدلال را که منجر به یقین میشود، «برهان» میگویند.
برهان:
لمّی: در برهان لمّی از علت به معلول پی برده میشود.
انّی: در برهان انّی از معلول به علت پی برده میشود.
2) گاهی هدف از استدلال، کشف حقیقت نیست، بلکه مغلوب کردن مخاطب و قانع کردن اوست. در آن از محتوایی استفاده میکنند که طرف مقابل، آن را بپذیرد و او را به سکوت وادار نماید. این قبیل استدلال را «جدل» میگویند.
3) گاهی صرفاً هدف این است که مخاطب به کاری برانگیخته میشود و یا از آن اجتناب نماید. در اینگونه موارد، ممکن است استدلال از محتوایی احساسی و حتی غیرمنطقی برخوردار باشد. این قبیل استدلال را «خطابه» میگویند.
4) گاهی ممکن است که گوینده بخواهد با استدلال، عالم خیال مخاطب خود را آنگونه که مایل است تحت تأثیر قرار دهد و موضوع را بهگونهای در خیال او درآورد که خودش میخواهد. این قبیل استدلال را «شعر» میگویند.
5) بعضی اوقات نیز هدف از یک استدلال، گمراه کردن و انحراف شنونده است. در این حالت است که مواد و محتوای استدلال بهگونهای انتخاب میشوند که مخاطب دچار بدفهمی و گمراهی میشود. این نوع استدلال را که حقیقتاً شبهاستدلال است، «مغالطه» میگویند.
