نام و نام خانوادگی: طاها رسول زاده
نام شهر و استان: تهران
مقطع و پایه: یازدهم ریاضی
مصاحبه گر: محمدعرفان احدی
آیا در آزمونهای کانون غیبت داشتید؟ دلیل شما برای عدم غیبت چه بود؟
خیر، هیچوقت غیبت نکردم. برای من هر آزمون تنها یک جلسه ساده نبود، بلکه نوعی تعهد شخصی محسوب میشد. همیشه فکر میکردم اگر یکبار غیبت کنم، پیوستگی و نظمی که ساختهام از بین میرود. به همین دلیل، حتی در روزهایی که حال روحی خوبی نداشتم یا خسته بودم، ترجیح میدادم حضور نصفهونیمه داشته باشم تا اینکه غیبت کنم. همین طرز فکر باعث شد پایبندیام به آزمونها همیشگی باشد.
پیوستگی در آزمونها چه نقشی در پیشرفت شما داشت؟
پیوستگی آزمونها برای من شبیه تمرین یک ورزشکار بود. همانطور که ورزشکار با تمرین مداوم آمادگی خود را حفظ میکند، من هم با شرکت در آزمونهای منظم، ذهنم را درگیر و آماده نگه میداشتم. این روند کمک میکرد هیچوقت از ریتم یادگیری خارج نشوم. حتی زمانی که نتیجه دلخواهم را نمیگرفتم، صرف شرکت در آزمون برایم انگیزهای بود تا دوباره با قدرت بیشتری ادامه بدهم.
شرکت در این تعداد آزمون چه دستاوردی برای شما داشت؟
شرکت در این تعداد آزمون دستاورد بزرگی برای من داشت و آن چیزی نبود جز اعتمادبهنفس. پیش از شروع این مسیر همیشه از جلسه آزمون میترسیدم و فکر میکردم محیطی پر از استرس و فشار است. اما بعد از تجربهی آزمونهای متعدد، آن فضا برایم عادی شد. دیگر امتحاندادن ترسناک نبود و یاد گرفتم حتی در شرایط دشوار هم آرامشم را حفظ کنم. همین آرامش کمک کرد بتوانم توان واقعیام را نشان بدهم.
مطابق برنامه راهبردی حرکت میکردید؟ چگونه برای دو هفته برنامهریزی داشتید؟
برنامه راهبردی کانون برایم نقش یک نقشه راه را داشت. هر دوهفته یکبار با توجه به آن، برای خودم لیست دقیقی تنظیم میکردم. سعی میکردم حجم درسها را بهگونهای تقسیم کنم که فشار زیادی در روزهای پایانی احساس نکنم. این روش به من نشان داد موفقیت حاصل یک حرکت تدریجی است، نه یک تلاش سنگین در لحظه آخر.
آیا دفتر برنامهریزی داشتید؟ این دفتر چه کمکی به شما کرد؟
دفتر برنامهریزی هم یکی از ابزارهای اصلی من بود. وقتی شبها آن را پر میکردم، حس میکردم دارم به خودم گزارش میدهم. دیدن روزهای پرکار، انگیزهام را بیشتر میکرد و روزهای کمکاری برایم حکم هشدار داشت. این دفتر فقط یک ابزار آموزشی نبود، بلکه کمکم کرد عادتهایم را بشناسم و زمانم را بهتر مدیریت کنم.
مهمترین چیزی که از کانون و آزمونها یاد گرفتید چه بود؟
یکی از مهمترین درسهایی که از کانون و آزمونها گرفتم، این بود که نتیجه هر آزمون پایان ماجرا نیست. گاهی نمره پایین باعث میشد در ابتدا دلسرد شوم، اما کمکم یاد گرفتم که افتها موقتی هستند و میتوانند نقطه شروعی برای رشد باشند. آزمونها به من یاد دادند شکست یک توقف نیست، بلکه فرصتی برای یادگیری و ادامه مسیر است.
آیا تکنیکها و روشهای مدیریت زمان را تمرین میکردید؟
مدیریت زمان هم همیشه دغدغهام بود. بارها با کرنومتر تمرین کردم تا بتوانم زمانبندی را در جلسه آزمون کنترل کنم. اوایل اغلب کمبود وقت داشتم، اما بهتدریج یاد گرفتم سوالات را اولویتبندی کنم و به ترتیب مناسب جلو بروم. این تمرینها باعث شد در جلسه آزمون احساس کنم کنترل شرایط در دست خودم است و زمان دیگر دشمن من نیست.
تحلیل آزمون را چگونه انجام میدادید؟
تحلیل آزمون هم بخش مهمی از کارم بود. بعد از هر آزمون وقت میگذاشتم تا بفهمم دلیل اشتباهاتم چه بوده است؛ گاهی بیدقتی، گاهی ضعف در یک مبحث. حتی پاسخهای درست را هم مرور میکردم تا مطمئن شوم اتفاقی جواب ندادهام. این نگاه باعث شد هر آزمون برایم حکم یک کلاس آموزشی داشته باشد، نه فقط یک سنجش.
از چه منابعی استفاده میکردید و چه ویژگیهایی برایتان داشتند؟
منابعی که استفاده میکردم بیشتر کتابهای آبی و جزوات کانون بود. ارزش این منابع برای من در این بود که سطح و سبک سوالاتشان با آزمونهای اصلی هماهنگ بود. تمرین با آنها حس شبیهسازی آزمون واقعی را به من میداد و کمک کرد هم با انواع تیپ سوال آشنا شوم و هم مهارت تستزنیام تقویت شود.
چرا کانون را انتخاب کردید؟ چگونه با آن آشنا شدید؟
آشنایی من با کانون از طریق یکی از دوستانم آغاز شد. او تجربه خوبی داشت و وقتی بیشتر تحقیق کردم، متوجه شدم نظم و انسجام برنامههای کانون همان چیزی است که من نیاز دارم. علاوه بر آن، یکی از بستگانم هم قبلاً در کانون شرکت کرده و موفق شده بود؛ همین موضوع انگیزه مضاعفی برای انتخابم شد.
نقش خانواده، بهویژه پدر و مادر، در این مسیر چگونه بود؟
نقش خانوادهام، بهویژه پدر و مادرم، در این مسیر غیرقابلانکار بود. آنها تنها فضای آرام برای مطالعه فراهم نمیکردند، بلکه همیشه با جملات دلگرمکننده انگیزهام را بالا میبردند. هر وقت خسته یا بیانگیزه میشدم، کافی بود کمی با آنها صحبت کنم تا دوباره انرژی بگیرم. همین حضور و حمایت یکی از اصلیترین دلایل استمرار من در این مسیر بود.
آیا والدین نتایج آزمونها را میدیدند؟ واکنش آنها به افت شما چه بود؟
نتایج آزمونها را همیشه با خانواده در میان میگذاشتم. وقتی افت میکردم، واکنش آنها سرزنش نبود؛ بلکه بیشتر به دنبال ریشهی مشکل میگشتند. این نوع نگاه باعث شد اعتمادبهنفسم حفظ شود و انگیزهام برای جبران افزایش پیدا کند.
آیا از سایت کانون و مجله آزمون استفاده میکردید؟
همچنین استفاده از سایت کانون و مجله آزمون نقش مهمی در پیشرفتم داشت. مطالعه تجربههای رتبههای برتر برایم بسیار الهامبخش بود. وقتی میدیدم آنها هم مسیر دشوار و پرچالشی را طی کردهاند، باورم بیشتر میشد که من هم میتوانم موفق شوم. مطالب سایت و مجله برایم حکم یک مشاور اضافه داشتند؛ مشاوری که همیشه در دسترس بود و هر زمان به آن رجوع میکردم، راهنماییهای ارزشمندی میگرفتم.
