گفت‌­وگوی داوود اکبری با اولیای کیارش یاوری رتبه‌ی 3 تجربی از خوی

یکی از موضوعات مورد گفت‌­وگوهای خانوادگی ما معمولا رشته تحصیلی من در دانشگاه بود

گفت‌­وگوی داوود اکبری با اولیای کیارش یاوری رتبه‌ی 3 تجربی از خوی


بزرگ‌شدن در کتابخانه‌­ای که پدر بزرگ ساخته بود



لطفا خودتان را معرفی کنید:

من راضیه عظیم‌­فر مادر کیارش یاوری، خانه‌دار و رشته ریاضی خواندم و تحصیلاتم مهندسی برق مخابرات است.

من محمد یاوری پدر کیارش هستم دیپلم اتومکانیک دارم ولی به دلیل علاقه‌­ام به ادبیات فارسی، لیسانس و فوق لیسانسم را  در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه شیراز گرفتم و بعد به دانشگاه تهران رفتم و با درجه دکترا فارغ­‌التحصیل شدم. عضو هیات علمی دانشگاه محقق اردبیلی شدم و قبل از ورود کیارش به مدرسه به خاطر همسرم به شهر خوی نقل مکان کردیم و من تدریس در دانشگاه را با کمال میل تاکنون ادامه داده‌­ام.


آقا و خانم یاوری، پدر و مادرها قوی­‌ترین مشاوران بچه‌­ها هستند. در طول این سال‌ها در بزنگاه‌­های مهم مثل انتخاب مدرسه و انتخاب رشته دبیرستان چه کمک­‌هایی به کیارش کردید؟

مادر: یکی از موضوعات مورد گفت‌­وگوهای خانوادگی ما معمولا رشته تحصیلی من در دانشگاه بود و من با توجه به تحصیلاتم به جز یک دوره کوتاه، نتوانستم از رشته و تحصیلاتم استفاده کنم. من از علایقم به رشته­‌هایی مثل هنر دست شستم ولی نتوانستم از علاقه اولم یعنی ریاضیات دست بکشم. همیشه سعی کرده‌­ام از تجربیات خودم و احیانا اشتباهاتم به کیارش توضیح بدهم او هم در زمان انتخاب رشته دبیرستان دوست داشت ریاضی بخواند؛ او عاشق مباحث فیزیک بوده و هست.

 برای من و خانواده پدری­‌ام خیلی مهم بود دخترها پس از تحصیل کار کنند. بعدها که ازدواج کردم فکر این‌که تحصیلات مهندسی دارم ولی کار نمی‌کنم، من را آزار می­‌داد و کیارش هم تحت تاثیر این گفت­‌وگوها، با تردید وارد رشته تجربی شد. ولی از سال یازدهم با آگاهی بیشتر و مطالعه عمیق­‌تر به رشته تجربی علاقه­‌مند شد. او در همین رشته تجربی، وقت زیادی برای المپیاد فیزیک می­‌گذاشت. کیارش همیشه از این انتخاب خودش و احترام و همراهی ما خوشحال بود!


گفت‌­وگوی داوود اکبری با اولیای کیارش یاوری رتبه‌ی 3 تجربی از خوی


خانم یاوری از تاثیر پدرشان صحبت کنید 

همسرم شخصیتی آرام و عمیق دارند، ایشان به آموختن و تحقیق بسیار ارج می‌­گذارند و همیشه در حال مطالعه است و این ویژگی­‌ها به شدت در کیارش هم دیده می‌شود. کیارش از وقتی چشم باز کرد، پدرش را دیده که در کتابخانه منزل مشغول ورق‌زدن کتاب است؛ کیارش در همین فضا بزرگ شده است.


آقای یاوری در گفته­‌های همسرتان متوجه شدم بالاخره بعد از چند سال کار و اشتغال، تصمیم می­‌گیرند در خانه کنار کیارش و شما باشند. از شما می‌­خواهم از نقش همسرتان در خانواده بفرمایید

واقعیت این است که من نقش مکملی را کنار همسرم بازی می­‌کنم؛ جدیت ایشان در کسب دانش و تحصیل و کار، متاثر از خانواده مادری‌شان است. ایشان با توجه به توان علمی و هوش ریاضی که دارند برای تربیت و پرورش کیارش سنگ تمام گذاشتند. فضای آرامش­‌بخش خانه به واسطه دلسوزی و مهربانی ایشان ایجاد شده و اگرچه ریاضی را دوست دارند، ولی ایشان از من بیشتر رمان و کتاب خوانده‌­اند و این سطح توجه به ادبیات، بی شک در تربیت کیارش بی­‌تاثیر نبوده است.


در جایی اشاره کردید به خاطر همسرتان از اردبیل مهاجرت کردید!

بله، پس از چند سال زندگی در شهر اردبیل احساس کردم مشکل دوری ایشان از پدر و مادرشان که در آذربایجان غربی زندگی می­‌کردند را حل کنیم. هنوز کیارش مدرسه نمی­‌رفت و  برای پدربزرگ و مادر بزرگش بسیار دوست داشتنی بود و شاید این نقل‌مکان آگاهانه به زادگاهش به همسرم آرامش و اعتماد به نفس تازه‌­ای داد و با شروع مدرسه کیارش در خوی با حضور پدر بزرگ و مادر بزرگ، انرژی فوق‎‌العاده‌­ای در خانواده ایجاد کرده بود.


خانم یاوری بیش از یک سال است با کیارش آشنا هستم. من توانایی­‌های خاصی در این پسر دیده‌­ام؛ ارتباط کیارش با پدر شما و عزتی که شما از پدر و مادرتان یافتید، حتما در کیارش هم تاثیر گذار بوده. لطفا کمی از ایشان بفرمایید:

پدر بزرگم نجار بودند و پدرم از هفت سالگی کار کردند و نجاری را بلد شدند ولی درس هم خواندند و بالاخره معلم ریاضی شدند. حالا که بعد سی سال که از آموزش و پرورش بازنشسته شدند، هم­‌چنان علاقه و استعداد نجاری را رها نکردند و باز هم کار می­‌کنند که یکی از یادگاری‌های‌شان کتاب‌خانه­ بزرگی است که برای‌مان ساختند. البته مادرم هم دیپلم دارند، آن‌ها از من و خواهرانم خواستند که درس بخوانیم و به دانشگاه برویم. وجود کیارش در این سال‌ها در نزدیکی‌های خانواده پدرم، رابطه‌­ی این دو را از سطح ارتباط ساده‌­ی نوه و پدر بزرگ به دو دوست جدانشدنی ارتقا داد به نحوی که پدرم دائما ناظر رشد و پیشرفت­‌های درسی و علمی او بودند.



آقای یاوری نقش کانون را در پیشرفت و موفقیت­‌های او موثر می‌­دانید؟

کیارش از سال پنجم ابتدایی به کانون آمد او به کانون تعصب خاصی دارد! در طی این سال‌ها فقط از امکاناتی که آزمون­‌های کانون برایش ایجاد کرده بود، استفاده کرد. کیارش پسر خودکار و مستقلی هست و برای استفاده بهتر از علم و مهارتی که مدرسه و کانون به او می­‌دادند، فکر می­‌کرد. می‌شود گفت کانون به درست‌اندیشیدن و چگونگی مواجه با مساله خیلی کمکش کرد. همیشه رقابت با هم‌کلاسی­‌ها به او حس خوبی می­‌داد. کانون یک میدان واقعی رقابت کشوری برایش بود که خودش را بهتر بشناسد و با توجه به روحیات مذهبی که دارد توان و ارزش رقبایش را جدی بگیرد و به آن­‌ها احترام بگذارد!


Menu