گزيده نکات منطق «استدلال»
مبحث: استدلال (صفحههاي 30 تا 54 کتاب درسي)
تعداد سؤال در کنکور سراسري: 2 سؤال
مباحث مهم در استدلال عبارتاند از:
درس ششم:
در اين درس با قضيه آشنا ميشويم.
«قضيه» جملهاي با معني و خبري است که ميتوان راجع به صدق يا کذب آن سخن گفت.
قضيه بر دو نوع است:
1. «قضيهي شرطي»؛ که در آن از چيزي خبر قطعي نميدهيم و از شرط استفاده ميکنيم؛ مانند: «اگر خوب درس بخوانيم، موفق ميشويم.»
اجزاي قضيهي شرطي عبارتاند از: مقدم و تالي؛ در مثال فوق، «اگر خوب درس بخوانيم» که شرط است، «مقدم» نام دارد و آنچه اين شرط را کامل ميکند يعني عبارت «موفق ميشويم»، «تالي» نام دارد.
نکتهي مهم!
نام «مقدم» و «تالي» نبايد شما را به اين اشتباه اندازد که «مقدم» هميشه در ابتداي کلام ميآيد و «تالي» دنبالهرو آن است و پس از «مقدم» ذکر ميشود؛ بلکه «مقدم» و «تالي» را بايد از مفهوم آنها تشخيص داد. به بيان ديگر، آنچه از نظر معنا و مفهوم، مقدمهي کلام است، «مقدم» نام دارد و آنچه از نظر مفهوم مؤخر است، تالي ناميده ميشود.
مثال: «توانا بود هرکه دانا بود»؛ اگر اين جمله را مرتب نماييم چنين ميشود: «هرکه دانا بود، توانا بود»
پس در اين مثال، «هرکه دانا بود» هرچند که در کلام، پس از جزء ديگر کلام آمده است، اما از نظر مفهوم، «مقدم» است و در مقابل، عبارت «توانا بود» هرچند که در ابتداي کلام ذکر شده اما چون از نظر معنايي به دنبال عبارت ديگر قرار ميگيرد، «تالي» محسوب ميشود.
2. «قضيهي حملي»؛ که در آن بدون هيچ قيد و شرطي دربارهي امور صحبت ميکنيم و طي آن، خبري را بيان ميکنيم؛ مانند: «من دانشآموز سختکوشي هستم.»
اجزاي قضيهي حملي عبارتاند از:
ü «موضوع» يعني چيزي که دربارهي آن خبر ميدهيم (در مثال فوق: من)
ü «محمول» يعني خبري که دربارهي موضوع ميدهيم (در مثال فوق: دانشآموز سختکوش)
ü «نسبت يا رابطه» يعني همان چيزي که ميان موضوع و محمول، پيوند و رابطه بر قرار ميکند (در مثال فوق: هستم).
در اين درس، به اجزاي قضيهي شرطي (مقدم و تالي) توجه ويژه داشته باشيد زيرا يکي از سؤالات کنکور سال 90 از همين مبحث بوده است.
درس هفتم:
در اين درس، با اقسام قضيهي حملي و شرطي آشنا ميشويم.
قضيهي حملي بر دو نوع است:
1. «شخصيه»؛ که موضوع آن، يک شخص يا چيز معين و خاص است؛ مانند: «اين بيمار خوب غذا نميخورد.»
2. «محصوره»؛ که موضوع آن، افراد و چيزهاي متعدد است؛ مانند: «هر انساني ظلمستيز است.»
نکتهي مهم!
قضيهي محصوره با توجه به «سور» (کميت و تعداد) به دو نوع «کلي» داراي سورهاي کلي «هر» و «هيچ» و «جزيي» داراي سور جزيي «بعضي» تقسيم ميشود و با توجه به «نسبت» (کيفيت) نيز به دو نوع «موجبه» و «سالبه» تقسيم ميشود.
با در کنار هم قرار دادن دو تقسيمبندي فوق، اين نتيجه حاصل ميشود که قضيهي حملي محصوره داراي 4 قسم است:
ü موجبهي کلي؛
ü سالبهي کلي؛
ü موجبهي جزيي؛
ü سالبهي جزيي؛
قضيهي شرطي نيز در تقسيمبندي اوليه بر دو نوع است:
1. «شرطي متصل»؛ که در آن به پيوستگي و اتصال يا عدم پيوستگي و اتصال دو نسبت، حکم ميشود؛ مانند: «اگر خدا را ياري کنيد، او نيز شما را ياري ميکند.»
2. «شرطي منفصل»؛ که در آن به جدايي و انفصال دو نسبت حکم ميشود.
قضيهي شرطي منفصل خود سه قسم دارد:
الف) «شرطي منفصل حقيقي»؛ که در آن، هم درست بودن دو طرف قضيه و هم غلط بودن «هر دو طرف محال» است؛
مانند: «عدد يا زوج است يا فرد» و ميدانيم که عدد نميتواند هم زوج باشد و هم فرد و يا نه زوج باشد و نه فرد و ناگزير يکي و تنها يکي از اين دو وصف را داراست.
ب) «شرطي منفصل مانعةالجمع»؛ که در آن، درست بودن هر دو طرف قضيه محال است اما ممکن است يک طرف صحيح و طرف ديگر غلط باشد و يا هر دو طرف غلط باشد؛
مانند: «لحظهي تحويل سال يا در شيراز خواهم بود يا در اصفهان» و ميدانيم که لحظهي تحويل سال نميتوانيم هم در شيراز باشيم و هم در اصفهان اما ميتوانيم در شيراز يا اصفهان (يعني در يکي از آنها) باشيم و يا نه در اصفهان باشيم و نه درشيراز، مثلاً در تهران باشيم!
ج) «شرطي منفصل مانعةالخلو (مانعةالرفع)»؛ که در آن، غلط بودن هر دو طرف قضيه محال است اما ممکن است هر دو طرف آن درست باشد و يا يک طرف درست و طرف ديگر نادرست باشد؛
مانند: «نتيجهي هر عملي يا در دنيا به انسان ميرسد يا در آخرت» و ميدانيم که ممکن نيست نتيجهي عمل انسان نه در دنيا و نه در آخرت به او نرسد اما ممکن است نتيجهي عمل او يا در دنيا يا در آخرت (در يکي از آنها) به او برسد و يا در هر دو عالم، انسان نتيجهي عمل خويش را ببيند.
درس هشتم:
در اين درس با اقسام «تقابل» و «عکس» آشنا ميشويم.
«تقابل» که از مهمترين احکام قضاياي حملي است، 4 حالت دارد:
1. «تضاد»: در اين رابطه، سور دو قضيه کلي است ولي از نظر نسبت تفاوت دارند،
يعني يکي موجبهي کلي است و ديگري سالبهي کلي؛
مانند: «هر الف ب است» «هيچ الف ب نيست»
به قضايايي که ميان آنها رابطهي «تضاد» وجود دارد، «متضاد» گفته ميشود.
2. «تناقض»: در اين رابطه، دو قضيه هم در سور و هم در نسبت متفاوتاند،
يعني هم يکي سالبه است و ديگري موجبه و هم يکي جزيي است و ديگري کلي؛
مانند: «هر الف ب است» «برخي الف ب نيست»
به قضايايي که ميان آنها رابطهي «تناقض» وجود دارد، «متناقض» گفته ميشود.
3. «تداخل»: در اين رابطه، دو قضيه در سور متفاوتاند اما نسبت يکسان دارند؛
مانند: «هر الف ب است» «برخي الفها ب است»
به قضايايي که ميان آنها رابطهي «تداخل» وجود دارد، «متداخل» گفته ميشود.
4. «نداخل تحت تضاد»: در اين رابطه، هر دو قضيه داراي سور جزيي (بعضي) هستند اما از نظر نسبت با هم تفاوت دارند؛
يعني يکي موجبهي جزيي و ديگري سالبهي جزيي است؛
مانند: «بعضي الفها ب هستند» «بعضي الفها ب نيستند»
به قضايايي که ميان آنها رابطهي «تداخل تحت تضاد» وجود دارد، «متداخل متضاد» گفته ميشود.
رابطهي «عکس» نيز بر دو نوع است:
1. «عکس مستوي»:
در اين نوع عکس تنها جاي محمول و موضوع عوض ميشود و نسبت، ثابت و بدون تغيير باقي ميماند.
عکس مستوي محصورات چهارگانه به شرح زير است:
ü موجبهي کلي: موجبهي جزيي
ü موجبهي جزيي: موجبهي جزيي
ü سالبهي کلي: سالبهي کلي
ü سالبهي جزيي: عکس مستوي لازمالصدق ندارد.
2. «عکس نقيض»:
در اين نوع عکس، علاوهبر جابهجايي موضوع و محمول، نسبت و رابطه نيز تغيير ميکند.
عکس نقيض محصورات چهارگانه به شرح زير است:
ü موجبهي کلي: سالبهي کلي
ü موجبهي جزيي: عکس نقيض لازمالصدق ندارد.
ü سالبهي کلي: موجبهي جزيي
ü سالبهي جزيي: موجبهي جزيي
با آرزوي موفقيت براي شما
ندا ياري؛ کارشناس ارشد فلسفه
