سلام خدمت دوستان عزیز کانونی . . . ! ! !
در این بخش قصد داریم مروری بر مطالب و نکات درس پنجم فلسفه دوازدهم یعنی (( خدا در فلسفه (1) )) داشته باشیم .
امیدواریم مطالب ذکر شده ، شما را در یادگیری بهتر این درس ، یاری دهد .
![]() | دانشجوی رشته علوم قضایی دانشگاه علوم قضایی تهران رتبه 16 منطقه دو - کنکور انسانی 1400 |
در یونان باستان ، مردم خدایان متعددی را می پرستیدند و هر خدا را منشأ و مبدأ یک حقیقت در جهان می دانستند ؛ به عنوان مثال :
در چنین شرایطی ، افلاطون با دقتی فلسفی و استدلالی درباره خدا سخن گفت ؛ به همین دلیل یکی از افلاطون شناسان اروپایی به نام (( تیلور )) می گوید : (( افلاطون ابداع کننده خداشناسی فلسفی است . ))
تیلور همچنین می گوید : (( از نظر افلاطون ، کار خدا هدفمند است و خدا نزد افلاطون ، یک خدای معین با ویژگی های مشخص است و این با چند خدایی یونان تفاوت دارد ؛ زیرا در چند خدایی ، خلقت آگاهانه ( غایتمند ) بی معنا است و چندخدایی ( شرک ) همان کفر و بی خدایی است . ))
افلاطون در مواردی از خداوند با عنوان مثال خیر ياد می کند و توضيح می دهد که همه چيز در پرتو او دارای حقيقت می شود و همان طور که روشنايی شبيه خورشيد است اما خود خورشيد نيست ، حقايق نيز شبيه مثال خير هستند اما خود آن نیستند .
افلاطون گاهی اوقات نيز از خداوند به عنوان خالق و آفريننده ياد می کند تا به انسان ها ياد آوری کند که تنها سخنی که درباره نظم جهان و گردش آفتاب و ماه و ستارگان می توان گفت اين است که کل جهان در زير فرمان عقل قرار دارد .
ارسطو در برهان (( خوب ترین و بهترین موجود )) درباره اثبات وجود خدا می گوید : (( هر جا که خوب تر و بهتری هست ، خوب ترین و بهترینی هم هست . در میان موجودات جهان ، برخی خوب تر و بهتر از برخی دیگر هستند . پس حقیقتی که خوب ترین و بهترین است ، در جهان وجود دارد که همان واقعیت الهی است . ))
ارسطو همچنین در برهان دیگری برای اثبات وجود خدا می گوید : (( امکان ندارد که نظم برجهان حاکم باشد اما یک موجود جاویدان و برتر از ماده در کار نباشد . ))
برهان معروف ارسطو برای اثبات وجود خدا ، برهان حرکت است . ارسطو در برهان حرکت می گوید : (( وجود حرکت در جهان ، نیازمند محرکی است که خود آن محرک ، حرکت نداشته باشد ؛ زیرا اگر خود محرک ، حرکت داشته باشد ، در این صورت نیازمند یک محرک دیگر است و این گونه ، سلسله ی محرک ها تا بی نهایت ادامه می یابد و چنین تسلسلی عقلاً محال است . ))
توصیفات ارسطو از خدا : شریف ترین موجود ، خیر و جمال و زیبایی ، ضرورتاً موجود ، محرک غیر متحرک ، دارای حیات ، تغییر ناپذیر ، دارای عالی ترین اندیشه .
این توصیفات نشان می دهد که ارسطو علاوه بر اعتقاد به موجودات غیر مادی ، در میان آنها ، یکی را از سایرین برتر می داند و او را مبدأ همه ی امور تلقی می کند .
استدلال دکارت در مورد اثبات وجود خدا :
مقدمه اول : من از حقيقتی نامتناهی و عليم و قدير که خود من و هر چيز ديگری به وسيله او خلق شده ايم ، تصوری دارم .
مقدمه دوم : اين تصور نمی تواند از خودم باشد ؛ زيرا من موجودی متناهی هستم .
نتيجه : پس اين تصور از من و هر موجود متناهی ديگری نيست ؛ بلکه از یک وجود نامتناهی است و اوست که می تواند چنين ادراکی به من بدهد .
دیدگاه دیوید هیوم : از نظر او دلایل دکارت و سایر فیلسوفان قابل نقد هستند . او معتقد است دلایلی که صرفاً متکی بر عقل باشند ، مردودند ؛ زیرا عقل ، ادراک مستقلی از حس و تجربه ندارد . از نظر هیوم مهم ترین برهان فیلسوفان الهی ، برهان نظم است که از تجربه گرفته شده اما این برهان هم فقط ثابت می کند که یک ناظم جهان را اداره می کند و توانایی اثبات یک وجود ازلی و ابدی و نامتناهی را ندارد .
کانت ، ضرورت وجود خداوند را از طريق اخلاق و وظایف اخلاقی اثبات کرد :
• زندگی اجتماعی بدون اصول اخلاقی و رعايت آن ها امکان پذير نيست و هرج و مرج پدید می آيد .
• مسئوليت پذيری و رعايت اخلاق تنها برای انسان دارای اختیار معنا دارد و برای موجودات بی اختیار ، وظیفه اخلاقی بی معناست .
• اين اختيار نمی تواند ويژگی بدن باشد که مادی است ؛ بلکه بايد ويژگی نفس غيرمادی و فنا ناپذير باشد .
• نفس و روح انسان دارای وجدان اخلاقی است .
• روح و نفس انسان که سعادتش در کسب فضيلت ها و رعايت اصول اخلاقی است ، چون موجودی جاودانه و غیر مادی است ، برای سعادت دائمی خود به جهانی ماورای دنيای مادی نياز دارد و چنين جهانی مشروط به وجود خدايی جاودان و نامتناهی است .
• قبول وجود خداوند ، پشتوانه رعایت اصول اخلاقی است . انسان با پذیرش خدا ، خود را در جهانی زنده می یابد که رفتار انسان را تحت نظر دارد و در مقابل هر رفتار انسان ، عکس العمل مناسبی نشان می دهد .
فیلسوفانی مانند دکارت و کانت تلاش کردند که پایه های عقلی اعتقاد به خدا را استوار کنند اما رشد حس گرایی و تجربه گرایی و ظهور فیلسوفانی که جهان را مادی و انسان را موجودی مادی می دانستند ، اعتقاد به خدا را در اروپا سست کرد و بر زندگی مردم تأثیر گذاشت . در نتیجه ، زندگی مردم به به اهداف مادی محدود شد و فاقد ارزش های متعالی شد و بحران معناداری زندگی پدید آمد .
در چنین شرایطی ، گروهی از فیلسوفان مانند کرکگور ، ویلیام جیمیز و هانری برگسون ، از اصطلاحاتی شامل تجربه های معنوی درونی و عشق و عرفان برای خدا استفاده کردند .
ویلیام جیمز می گوید : (( من اعتقاد دارم که دلیل وجود خداوند در تجربه های شخصی درونی ما نهفته است . ))
کرکگور معتقد است که ایمان ، هدیه ای الهی است که خدا به انسان عطا می کند و اگر کسی شایسته ی این بخشش نباشد ، زندگی تاریکی خواهد داشت .
بحران معناداری زندگی باعث شد که در قرن 21 ، فیلسوفانی ظهور کنند که با وجود اعتقاد به خدا ، به جای ذکر استدلال برای اثبات وجود خدا ، صرفاً به رابطه (( اعتقاد به خدا )) و (( معناداری زندگی )) توجه کنند و نشان دهند که زندگی بدون اعتقاد به خدا دچار پوچی و خلأ معنوی می شود .
زندگی معنادار یعنی زندگی که دارای هدف و غایت و ارزش های اخلاقی است و انسان را نسبت به آینده امیدوار و مطمئن می کند و به او آرامشی برتر می دهد .
کاتینگهام می گوید : پذیرش وجود خدا ، زندگی ما را با اهمیت و با ارزش می کند و باعث می شود که به جای اینکه ما احساس کنیم در جهان بیگانه ای افتاده ایم که هیچ چیز در آن مهم نیست ، پناهگاهی بیابیم .
کاتینگهام اشاره می کند که بعد از کاهش استدلال های عقلی در اروپا برای اثبات وجود خدا ، فیلسوفان ، خدا را به عنوان عامل اصلی معنابخشی به زندگی معرفی می کنند .
تست
1- اساس استدلال دکارت برای اثبات خدا کدام است ؟ ( سراسری خارج 99 )
1)تصور خدا 2)وجود نامتناهی 3)علیم و قدیر بودن خدا 4)وجود متناهی
2-کدام عبارت درست است ؟ ( سراسری 99 )
1)کانت وجود خدا را از طریق نفس غیر مادی انسان اثبات می کند .
2)به اعتقاد ویلیام جیمز ، عمده دلایل وجود خدا تجربی هستند .
3)هیوم بر اساس دلایل حسی و تجربی اثبات می کند که خدا وجود ندارد .
4)به عقیده دکارت ، تصور موجود نامتناهی نمی تواند از سوی موجود متناهی باشد .
3-کدام یک ، جزء مقدمات برهان حرکت نیست ؟ ( سراسری 1400 خارج از کشور )
1)هر متحرکی نیازمند محرک است . 2)تسلسل از نظر عقلی محال است .
3)در عالم طبیعت حرکت وجود دارد . 4)محرکی وجود دارد که خودش حرکت ندارد .
4-در کدام عبارت ، روش به کار گرفته شده برای اعتقاد به خداوند با بقیه متفاوت است ؟ (سراسری 1400)
1)هر جا که خوب تر و بهتر هست ، خوب ترین و بهترین هم هست ، پس حقیقتی هست که خوب ترین و بهترین است و او همان واقعیت الهی است .
2)باور خدا به زندگی معنا می دهد و ارزش های اخلاقی را به همراه می آورد ؛ خدایی که مبدا خیر و زیبایی و ناظر بر انسان باشد ؛ پس باید او را باور داشت .
3)نمی شود نظم و انتظامی بر جهان حاکم باشد ، مگر اینکه موجودی جاودان و برتر از ماده در کار باشد ؛ زیرا هر جا که نظمی وجود دارد ، باید ناظمی هم باشد .
4)انسان از حقیقت نامتناهی تصوری دارد ؛ این تصور نمی تواند از خود انسان که متناهی است ، باشد ؛ پس از جانب وجودی نامتناهی به انسان داده شده است .
اولین مقدمه برهان حرکت ارسطو کدام است ؟ (سراسری 1401)
1)تسلسل محال است . 2)در جهان حرکت وجود دارد .
3)محرکی وجود دارد که متحرک نیست . 4)اگر چیزی محرک باشد ، نباید متحرک باشد .
🟢 پاسخنامه 🟢
پاسخ گزینه 1 است . اساس استدلال دکارت مبتنی بر (( تصور خدا )) و نیازمندی این تصور به وجود خدای نامتناهی است .
پاسخ گزینه 4 است . دکارت معتقد است که تصور موجود نامتناهی نمی تواند از جانب موجود متناهی باشد .
پاسخ گزینه 4 است . گزینه 4 نتیجه برهان حرکت است اما سایر گزینه ها ، مقدمات برهان حرکت هستند .
پاسخ گزینه 2 است . گزینه 2 برای نیازمندی و ضرورت وجود خدا برهان ارائه کرده است اما سایر گزینه ها برای وجود خدا برهان ارائه کرده اند و از وجود معلول به وجود علت پی برده اند .
پاسخ گزینه 2 است . اولین مقدمه در برهان حرکت ارسطو این است که در جهان حرکت وجود دارد .
صفحه اینستاگرام و کانال تلگرام ما
برای ارتباط بیشتر با رتبه برترها و رزرو پشتیبان ویژه ، پیج کانون برترها را دنبال کنید و به کانال تلگرام کانون برترها ملحق شوید .
همچنین می توانید با شماره 0218451 داخلی 3123 تماس بگیرید .
ضمناً فایل ضمیمه که در آن ، این مطلب به صورت یک جا و با کیفیت بیشتری آورده شده را می توانید در انتهای مطلب دانلود کنید .
تهیه کننده :
سپاس از توجه شما 🌹