قهرمان پیشرفت: علی شیدایی از مشهد
از رتبهی 4882 سال 98 تا رتبه 12 سال 99
علی شیدایی در یک نگاه
شهر: مشهد (استان خراسان رضوی)
رتبهی سال 97: 5333 تجربی
رتبهی سال 98: 4882 تجربی
رتبهی سال 99: 12 تجربی و 43 کشور
مدرسه: شهیدهاشمینژاد 1
سالهای حضور در کانون: یک سال دوازدهم و یک سال فارغالتحصیلی بهمدت 2 سال
تراز آزمونهای غیرحضوری: 6556
تراز آزمونهای جامع: 7209
رشتهی قبولی: دندانپزشکی مشهد
تحصیلات و شغل پدر: دکتری، پزشک
تحصیلات و شغل مادر: کاردانی، خانهدار

دربارهی شرایط خودت توضیح میدهی؟ در سالهای قبل چه رتبهای بهدست آوردی؟
سال 97 که پیشدانشگاهی و نظام قدیم بودم، اولین کنکورم را دادم ورتبهام 5333 شد. انتخاب رشته هم کردم، اما هیچکدام از رشتههایی که زده بودم قبول نشدم. آن سال در آزمونهای کانون شرکت میکردم. سال بعد یعنی سال 98 که پشت کنکوری بودم، در آزمونهای کانون شرکت نکردم و مؤسسهی دیگری را انتخاب کردم، اما رتبهام تفاوت چندانی نکرد و 4882 شد. به خاطر سربازی مجبور شدم انتخاب رشته کنم و علوم آزمایشگاهی شیراز قبول شدم. زمانی که دانشگاه شروع شد، بعضی از همدانشگاهیهایم تصمیم داشتند که بعد از مدتی دوباره در کنکور شرکت کنند، اما من اولین نفری بودم که تصمیم گرفتم از دانشگاه انصراف بدهم و اوایل دیماه انصراف دادم. میدانستم که در جای اشتباهی قرار دارم و دلیل این مسئله تلاش نکردن و درس نخواندنم بود.
پس از دیماه شروع کردی؟
از دیماه که به مشهد برگشتم، دوباره شروع به درسخواندن کردم. البته با این تفاوت که من نظام قدیم بودم و دو سال هم کنکور نظام قدیم دادم و حالا باید در کنکور نظام جدید شرکت میکردم و کتابهای جدیدی را میخواندم.
وقتی میخواستی شروع کنی، نگران نبودی؟ چون قبلاً هم تصمیم گرفته بودی دوباره بخوانی، اما نتیجه نگرفتی و تفاوتی در رتبهی سال 98 تو با سال 97 نبود؟ شکست این بار تو هم مانند گذشته نمیتوانست باشد؛ چون علوم آزمایشگاهی را هم از دست میدادی!
من میخواستم تمام پلهای پشت سرم را خراب کنم تا راهی برای بازگشت نداشته باشم. میخواستم بدانم که باید این راه را تا پایان بروم و به نتیجه برسانم. میدانستم که دیر شروع کردهام و زمان کمتری نسبت به بقیهی دانشآموزان دارم. میدانستم که قرار است نظام جدید کنکور بدهم، اما تصمیم محکمی برای دوباره خواندن گرفته بودم.
حالا چه شد که واقعاً تصمیم گرفتی دوباره بخوانی؟
در خوابگاه دانشگاه شیراز در یک اتاق 5 نفره بودم که غیر از من، 4 نفر دیگر دانشجوی دندانپزشکی بودند. رتبهی من از مجموع رتبهی آن 4 نفر هم بیشتر بود. آنها رتبههایشان 200 تا 400 بود. آنها از روی رفاقتشان که میدانستند من توانایی این را داشتم که نتیجهی بهتری بگیرم، من را اذیت میکردند و سر به سر من میگذاشتند. چون میدانستند که حساس هستم و به من بر میخورد. بالأخره به خودم گفتم چرا باید افرادی از شهرهای کوچکتر با امکانات کمتر موفق شوند، اما من که در بهترین مدرسهی شرق کشور درس خواندم که رتبهی 1 کشور داشته و هر سال هم کلی رتبهی یکرقمی و دورقمی دارد، نتوانم موفق شوم.
از چه زمانی آزمون دادن را شروع کردی؟
من اول نمیخواستم آزمون شرکت کنم. یک سال در کانون و یک سال در مؤسسهای دیگر آزمون داده بودم و نتیجه نگرفته بودم. با این حال خانواده و دیگران اصرار کردند که یکی دو آزمون شرکت کن تا نتیجهات را ببینی تا بتوانی خودت را با خودت مقایسه کنی. بالأخره من 9 اسفند اولین آزمونم را در کانون دادم. میخواستم با یک تراز خیلی بالا شروع کنم، اما ترازم 6800 شد. باورم نمیشد. مانده بودم که چرا یک دانشآموز در همان سالن مطالعهای که درس میخواندم تراز 7900 میآورد، اما من نتوانسته بودم. آنجا بود که فهمیدم این آزمون دادن هم تأثیرگذار است و تصمیم گرفتم در همهی آزمونهای کانون شرکت کنم.

جالب است که از همان اولین آزمون هم آزمونها به دلیل شرایط کرونایی غیرحضوری شد. واکنش تو به این موضوع چگونه بود؟
حضوری یا غیرحضوری برای من خیلی اهمیت نداشت. من دو سال تجربهی کنکور دادن و آزمون دادن حضوری را داشتم. از طرفی هم در آزمونها عملکرد خودم و ترازم برایم مهم بود. خیلی با رتبه کاری نداشتم.
بالأخره شرایط کرونایی روی عملکرد تأثیرگذار بوده است. حالا هم برای تو و هم برای دانشآموزان دیگر!
درست است. مثلاً این غیرحضوری شدن برای افرادی که کلاس میرفتند یا مدرسه میرفتند تأثیرگذار بود. من هیچ کلاسی نرفتم و مشاوری هم نداشتم. فقط یک همایش زیست با آقای سجاد خادمنژاد شرکت کردم که آنهم یک جلسهاش حضوری بود و چند جلسه هم غیرحضوری برگزار شد. یا قبلاً میتوانستیم برای خریدن کتاب، به کتابفروشی برویم و کتابها را ورق بزنیم و کتابمان را انتخاب کنیم، اما حالا باید از سایت میخریدیم و این اذیت میکرد. یا اینکه نمیتوانستیم بیرون برویم. البته برای من یک اثر مثبت هم داشت. یکی از حسرتهای من و خیلی از فارغالتحصیلها این است که در خانه هستیم و روزی 10 تا 12 ساعت درس میخوانیم، اما همکلاسیهای ما دانشگاه قبول شدهاند و کیف میکنند و بیرون از خانه هستند. اما در این شرایط کرونایی میدانستم که همهی همکلاسیهایم در مدرسه که به دانشگاه رفتند و همهی همدانشگاهیهایم الان در خانه هستند. میدانستم در این شرایط کسی که روزی 10 تا 12 ساعت در خانه درس میخواند و برای هدفش تلاش میکند برنده است تا کسی که در خانه مینشیند و اینستاگرامش را چک میکند یا سریال میبیند.
واکنش خانواده چگونه بود؟
من تقریباً همهی زمانی که برای کنکور خواندم در خانهی خودمان نبودم. 5 ماه آخر به خانهی پدربزرگم رفته بودم و آنجا درس میخواندم. پدر و مادرم فقط میدانستند که من تصمیم مهمی گرفته و به قولی علی دیگری شدهام و طور دیگری درس میخوانم. میدانستند که مثلاً من دیگر آن علی که به زور میگفتند برو سالن مطالعه یا به زور 3 تا 4 ساعت درس میخواند یا ساعت یک ظهر از خواب بیدار میشد، نیستم. میدیدند که من هر روز ساعت 7 بیدار میشوم و درس میخوانم و شبها هم نهایتاً ساعت 12 میخوابم تا صبح بیدار شوم و به برنامههایم برسم. پدر و مادرم به من اطمینان کرده بودند.
پدربزرگ و مادربزرگت چطور با تو همراهی میکردند؟
آنها خیلی از مسائل درسی من سر در نمیآوردند. اما کار جالبی میکردند و همیشه از من میپرسیدند: «علی فکر میکنی الان رتبهات چند است؟» مثلاً خردادماه پرسیدند و من گفتم 2500. دوباره دو هفته بعد میپرسیدند و من میگفتم 1800. این کار را همینطور ادامه دادند و یادم میآید هفتهی آخر که پرسیدند، گفتم که هر اتفاقی در جلسهی کنکور بیفتد، من رتبهام بدتر از 200 نمیشود.
آن زمان که در خرداد به آنها گفتی رتبهات 2500 بود، واقعاً اعتقاد داشتی که در همین حد هستی؟ واکنش آنها چه بود؟
واقعاً این فکر را میکردم، اما میدانستم که هنوز زمان دارم و میتوانم پیشرفت کنم. پدربزرگ و مادربزرگم هم ناراحت شده بودند و گفتند از دانشگاه انصراف دادی که این رتبه را به دست بیاوری! به آنها هم گفتم که بهتر میشوم و هنوز زمان دارم و دوماه باقی مانده است. الان هم به خیلیها میگویم اینکه الان شرایطت چگونه است و رتبهات چیست، مهم نیست. مهم این است که روز کنکور که 11 تیرماه است چه کاره هستید؟ اتفاقاً شاید کسانی که الان کاملاً آماده باشند برای کنکور، نتیجهی فوقالعادهای نگیرند. اگر قرار باشد ما برای کنکور نمودار پیشرفتی بکشیم، مهم این است که قلهی آن نمودار روز کنکور باشد. کسی که زودتر درسها را تمام کرده باشد، ممکن است انگیزهاش کمتر شود. مهم این است که روز کنکور بهترین روز ما باشد.
برای این موضوع مثالی میزنی؟
من در تمام آزمونهایی که دادم نمرهی زیستم بالای 80 نشده بود، اما در روز کنکور زیست را 87 درصد پاسخ دادم که بالاترین نمرهی اختصاصیهایم بود. من توانستم از نقطهی ضعفم که زیست بود در کنکور یک نقطهی قوت بسازم که رتبهام را در کنکور تاحد زیادی جابهجا کند.
خاطرهی جالبی در این مدت با پدربزرگ و مادربزرگت داری؟
آنها در ان چند ماه تمام برنامههای خود را کنسل کرده بودند. کنکور قرار بود 14 تیر باشد. پدربزرگ و مادربزرگم منتظر بودند که من کنکورم را بدهم. حتی برای مسافرت هم برنامهریزی کرده بودند. در آن زمان همهاش میگفتند علی کنکورش را بدهد و بعد به مسافرت میرویم. وقتی کنکور عقب افتاد، واکنش آنها برایم جالب بود که برنامههایشان خراب شد، اما به خاطر من برنامهشان را تغییر دادند و با من همراهی کرند.

واقعاً در این چندماه چه اتفاقی برای تو افتاد؟ علی که همان علی است! حتی سال قبل هم نتوانسته بودی تغییری ایجاد کنی!
همهی آدمها در جایی از زندگیشان به یک بلوغ عقلی میرسند. من خودم کسی را میشناسم که چند سال است کنکور میدهد اما هنوز به آن بلوغ عقلی نرسیده است. خیلیها در همان سال دوازدهم که سال اولشان است، به بلوغ عقلی میرسند. بعضیها سال بعد میرسند. این اتفاق بر هر کسی در زمانی رخ میدهد.
من خودم روزی که شروع به درس خواندن کردم، رتبهی دورقمی برایم محال و غیرقابلتصور بود. میگویند آدم چیزی را آرزو میکند که میداند میتواند به آن برسد. من رتبهی دورقمی را حتی آرزو هم نمیکردم؛ چون میدانستم که اصلاً نمیشود. اما توانستم رتبهی دورقمی که در مرز یکرقمی هم هست به دست بیاوردم. این از کجا میآید؟ بالأخره ذهنیتهای ما تغییر میکند. من ساعت مطالعهام تأثیرگذار بود. مدل درسخواندنم تأثیرگذار بود. مدل آزموندادنم و مدل برخوردکردنم با کتابها تغییر کرده بود.
تو در دورهی جمعبندی پیشرفت خیلی خوبی داشتی. در آزمونهای جامع توانستی تقریباً 600 نمرهی تراز پیشرفت کنی و ترازت را تا 7400 هم بالا ببری.چه شرایطی را در دو ماه پایانی پشت سر گذاشتی؟
من در چهارماه اول فقط درسها را میخواندم که خودم را به دانشآموزان نظام جدید برسانم. من خیلی از بقیه عقبتر بودم و چهارماه تلاش کردم تا خودم را به بقیه برسانم و نه اینکه بخواهم جلو بیفتم. آن زمان متوجه شدم که مهمترین مشکلم در آزمونها مدیریت زمان است و در زمانبندی آزمون مشکل دارم. مثلاً در سال 98 به رغم اینکه نمرههایم در ریاضی و زیست و فیزیک خوب بود، اما شیمی را 14 درصد زدم. اصلاً نتوانستم به درس شیمی برسم و فقط 7 سؤال را جواب دادم. برای همین آزمونهای جامع زیادی را در دوران جمعبندی کار کردم و روی مدیریت زمان و زمانبندی درسها تمرکز کردم.
روی آزمونهای سهروز یکبار کانون هم تمرکز کردی؟
بله، همهی آزمونهایی که بهصورت سهروز یکبار در سایت کانون و آنلاین برگزار میشد شرکت میکردم. اتفاقاً سؤالهای خیلی خوبی را جایگزین سؤالهای حذفشده کرده بودند.
در آزمونهای جامع که در دورهی جمعبندی کار میکردی، چه سبکی داشتی؟ فقط آزمون میدادی یا تحلیل هم برایت مهم بود؟
تحلیل آزمون خیلی برایم اهمیت داشت. تحلیل آزمون من فقط بررسی کردن سؤالهای غلط و نزده نبود. تکتک سؤالات را در کتابهایی که داشتم بررسی میکردم. درسنامهها را میخواندم. از آنها تعداد زیادی تست تمرین میکردم تا اگر در آزمونهای بعدی از آن مبحث سؤالی آمد، به آن پاسخ غلط ندهم. باورم این بود که من یک بار حق دارم که از مبحثی یا تیپ تستی، سؤالی را غلط جواب بدهم و بهنحوی آن مشکل را برطرف میکردم که بعد از آن درست پاسخ بدهم. من بهانهای برای اینکه یک تست را دوبار غلط بزنم نداشتم. بهخاطر همین روی تحلیل آزمون خیلی وقت میگذاشتم. همینطور آزمونهای هدیهای که کانون بهخاطر تعویق کنکور اضافه کرد هم خیلی عالی بود. مثلاً آزمونهای دوقلو و من برای آنها وقت میگذاشتم. کانون در آن زمان بهترین عملکرد را داشت و دانشآموزان را رها نکرد.

آیا در همهی آزمونهای هدیه و پایانی کانون شرکت کردی؟
در سه ماه آخر همه در همه آزمونهایی که کانون برگزار کرد شرکت کردم. حتی آزمونهای عمومی که آنلاین برگزار میشد هم در کنار آزمونهای سهروز یک بار شرکت کردم.
در 4 آزمون جامع پایانی چه وضعیتی داشتی؟
در 4 آزمون جامع پایانی ترازهایم 7050، 7150، 7400 شد و آزمون آخر هم که یک هفته مانده به کنکور بود ترازم 6900 شد و 500 نمره تراز افت کردم. بعد از آن آزمون میدانستم که تمام تلاش خودم را کردهام و با خودم کار داشتم. میدانستم تا جایی که از خودم راضی هستم، وضعیت خوبی هم دارم. یادم میآید روز بعد از آزمون آخر کنکور سال 98 را کار کردم و میانگین نمرهی اختصاصیهایم 97 درصد شد. همانجا به خودم گفتم که اینکه آزمون آخر کانون ترازم پایینتر شد، حتماً دلیلی داشته اما من نمیدانم و از خودم و عملکردم راضی بودم. الان هم به دانشآموزان میگویم حتی اگر ترازتان آن چیزی نیست که فکر میکنید، ببینید که آیا از خودتان و عملکردتان راضی هستید؟ اگر راضی هستید به کارتان با آرامش ادامه بدهید.
نمرههای کنکورت چطور بود؟
فارسی 73، عربی 89، دینی 78، زبان 63، زمین صفر، ریاضی 86، زیست 87، فیزیک 72 و شیمی 76.
در عمومیها چگونه عمل کردی؟
من اعتقادی داشتم که همیشه باید در عمومیها هر 100 سؤال را جواب بدهم. مثلاً سؤال تاریخ ادبیات فارسی را پاسخ دادم در حالی که میدانستم به احتمال زیاد پاسخ غلط میدهم. یا در درک مطلب دوم زبان، وقتم تقریباً به پایان رسیده بود و من خیلی سریع سؤالاتش را جواب دادم که دو سؤال را درست جواب دادم و دو سؤال را غلط. از نظر من وقتی روی درسها مسلط هستیم، نباید از پاسخ دادن به سؤالها بترسیم. البته اگر علم دانشآموزان کم باشد، این کار ممکن است به آنها آسیب برساند.
آیا سؤالات گروههای دیگر را قبل از کنکور تجربی دیده بودی؟
من دو روز آخر سؤالات همهی گروههایی که کنکور داده بودند را دیدم و حتی پاسخ هم دادم. حتی درسهایی که مرتبط با رشتهی من نبود هم سؤالاتش را پاسخ دادم. مثلاً سؤالات موسیقی گروه هنر یا درسهای انسانی را دیدم و بررسی کردم. برایم اهمیت داشت که یک دید کلی نسبت به کنکور 99 پیدا کنم. چون به هر حال همهی آنها مربوط به کنکور امسال بودند. فرمت سؤالها و نحوهی تایپ سؤالها را میدیدم یا به گزینهها توجه میکردم. به همهی سؤالها کنکور ریاضی هم پاسخ دادم.
سال 99 سؤالات درس شیمی برای دانشآموزان چالشی بود. تو چه واکنشی نسبت به سؤالات شیمی داشتی؟ چگونه با آن برخورد کردی؟
باورم این بود که باید روز کنکور برنامهی مشخصی داشته باشیم. روز کنکور جلسهی دفاعیهی من بود و قرار نبود آن روز چیزی از متن پایاننامهام را تغییر بدهم و باید هر کاری میخواهم بکنم قبل از آن انجام داده و تصمیم گرفته باشم. من وقتی روز پنجشنبه متوجه وقتگیر بودن سؤالهای شیمی شدم، همانجا تصمیم گرفتم که کل زمان زمین و بخشی از وقت فیزیک را به درس شیمی بدهم. این تصمیم را در حالی گرفتم که فیزیک جزو نقاط قوت من بود و در کنکور 98 هم نمرهی خوبی داشتم و 88 درصد پاسخ دادم. من تقریباً 55 دقیقه برای شیمی وقت گذاشتم. این تصمیم را روز قبل از کنکور گرفتم.
چه شد که این تصمیم را گرفتی؟
یکی از کارهای خوب کانون این است که بعد از برگزاری هر کنکور، برای تعیین سطح دشواری سؤالات هر درس از دانشآموزان نظرخواهی میکند. تقریباً 95 درصد دانشآموزان ریاضی گفته بودند که سؤالات شیمی بسیار دشوار بود. با خودم گفتم که وقتی درسی این قدر سخت است، حتماً میتواند ترازآور و رتبهساز باشد. به همین دلیل برای آن وقت زیادی گذاشتم. برای ادبیات هم وقت بیشتری گذاشتم، چون میدانستم تأثیرگذار است.

خاطرهی جالبی از سال گذشته داری؟
من روزی که میخواستم درسخواندن برای کنکور را شروع کنم به سالن مطالعهای رفتم که در دو سال گذشته هم آنجا درس خوانده بودم. همان اول به من گفتند که تو دو سال میخواستی درس بخوانی و قبول شوی، اما نخواندی و شیطنتهای زیادی داشتی. الان هم نگران تو نیستیم و بیشتر نگران بقیهی دانشآموزانی هستیم که میخواهند درس بخوانند و تو ممکن است اثر منفی روی آنها بگذاری. آنها به من گفتند که برو هر جایی دیگری که میتوانی درس بخوان و نگذاشتند در آن سالن مطالعه درس بخوانم. من سالن مطالعهی دیگری را انتخاب کردم. وقتی نتایج آمد، من بهترین رتبه را در میان دانشآموزان تجربی مشهد به دست آوردم.
نکتهی خاص دیگری هم باقی مانده که بخواهی بگویی؟
سال گذشته نزدیک کنکور کانون کتابی به اسم «زیست کنکوری» منتشر کرد که توسط آقای امیررضا پاشاپور، رتبهی 8 تجربی کشور در سال 96 نوشته شده بود. کتاب کوچکی بود که برای دورهی جمعبندی خیلی خوب بود. (آقای پاشاپور امسال هم کتاب خوبی به نام «15 آزمون طرح نو زیستشناسی» آماده کردهاند که چاپ شده و کتاب خیلی خوبی است و شامل 15 آزمون جامع 50 سؤالی زیستشناسی است.)
آیا در خانوادهتان فرد دیگری غیر از تو کانونی بود؟
برادرم سال 92 کانونی بود و با رتبهی حدود 900 پزشکی ساری قبول شد. اتفاقاً برادرم هم در زمانی که آزمون میداد ترازهایی خیلی خوبی نداشت. بالاترین ترازش 6400 بود؛ مخصوصاً آن زمان که ترازهای 8500 هم بود. من هم به رغم اینکه میانگین ترازم بالای 7000 نبود، توانستم رتبهی 12 را به دست بیاورم. البته در زیر گروه 1 رتبهام 11 شد.
