گفت‌وگوهای داوود اکبری: اولیای علی مولایی، رتبه‌ی 5 تجربی کشور

ربابه تهوری، مادر علی مولایی و پزشک متخصص زنان هستم.

گفت‌وگوهای داوود اکبری: اولیای علی مولایی، رتبه‌ی 5 تجربی کشور

گفت‌وگو با پدر و مادر علی مولایی، رتبه‌ی 5 تجربی کشور از ارومیه

شوق آزمون‌دادن علی، دو روز مانده به جمعه


لطفاً خودتان را معرفی کنید.

مادر: ربابه تهوری، مادر علی مولایی و پزشک متخصص زنان هستم.

پدر: حاجی مولایی هستم. پزشک متخصص جراحی عمومی‌ام.

همسرتان چه نقشی در پیشرفت و موفقیت علی ایفا کردند؟

مادر: ما محیط را برای پیشرفت علی مهیا کردیم و برایش آرامش ایجاد کردیم. در تهیه‌ی امکانات و کتاب‌هایی که نیاز داشت، ثبت‌نامش در کانون و پیگیری کارهای درسی‌اش در کانون و مدرسه، من و همسرم هر دو پیگیر بودیم. مثلاً من علی را در کانون ثبت‌نام می‌کردم و منابعی را که نیاز داشت، پدرش تهیه می‌کرد.

پدر: معتقدم برای پیشرفت در هر محیطی، اصولی لازم است که ما این اصول را در خانواده‌ی خودمان عملی کردیم. یکی این است که انسان باید توکل بر خدا داشته باشد. اصل دوم تلاش مستمر و پایدار است. تلاش باید همیشگی باشد. همیشه در گفت‌وگوهای خانوادگی‌مان، اهمیت تلاش پیوسته را به هم یادآوری می‌کنیم. اصل بعدی حمایت پدر و مادر است و بنده معتقدم و همیشه به همکارانم هم می‌گویم که حمایت مادی لازم است؛ اما کافی نیست. من یکی از مبلغان کانون فرهنگی آموزش هستم و وقتی با همکارانم صحبت می‌کنم، به آن‌ها می‌گویم حمایت یعنی باید برای فرزندانمان وقت بگذاریم. من با اینکه جراح هستم، همیشه اولویت را به فرزندانم داده‌ام و مادرشان هم همین رویه را دارد. من و همسرم همیشه کار بچه‌ها را به کارهای منزل و مطب اولویت داده‌ایم. اصل بعدی وجود نظم و انضباط در خانواده است. نظم لازمه‌ی هر پیشرفتی است. در خانه‌ای که نظم صرف صبحانه و خواب و استراحت وجود ندارد، فرزندان موفقی رشد نمی‌کنند. ما این اصول را همیشه رعایت کردیم.

از کنارهم‌بودن چه تعریفی دارید؟

مادر: وقتی به گذشته و کودکی علی برمی‌گردم، پاسخ‌دادن به این سؤال کمی برایم دشوار می‌شود. ما از ابتدای کودکی برای موفقیت علی و ورودش به رشته‌ی دلخواهش برنامه‌ریزی کردیم. یک روز در مطب یکی از اقوام ما حضور داشتند. یک نفر پرسید علی برای کنکور چطور و چند ساعت درس خواند که رتبه‌ی 5 کسب کرد. بدون اینکه جواب بدهم فامیلمان که آنجا حضور داشتند گفتند علی از دوران کودکی برای این موفقیت تربیت شده بود. ما از کودکی فرزندانمان را به درس‌خواندن تشویق می‌کردیم و به تفریحشان هم اهمیت می‌دادیم. مثلاً علی پینگ‌پونگ‌باز خیلی خوبی است و همیشه با پدرش بازی می‌کند. حتی تا روزهای نزدیک به کنکور علی با پدرش پینگ‌پونگ بازی می‌کرد تا خسته و بی‌تحرک نشود. به رژیم غذایی‌اش هم دقت می‌کردیم. از پایه‌ی چهارم هم او را در آزمون‌های کانون ثبت‌نام کردیم. دائم به شهرستان رفت‌وآمد داشتیم؛ اما کانون نظمی برای زندگی تحصیلی علی بود و رفت‌وآمد ما را یک هفته در میان به شهرستان متوقف می‌کرد. هم خودمان و هم هر دو فرزندم به شرکت منظم در آزمون‌های کانون حساس بودیم. به‌نظر من یکی از علت‌های موفقیت رتبه‌های برتر در تمامی سال‌ها، مداومت در شرکت در آزمون‌های کانون است. از همان ابتدا که علی در آزمون‌ها شرکت کرد، آزمون‌ها را در کنار هم نقد و بررسی می‌کردیم و رتبه‌ها و ترازهای علی را رصد می‌کردیم.

پدر: معتقدیم برنامه‌ریزی‌های کانون در پیشرفت و موفقیت دانش‌آموزان بسیار مؤثر است. ما یک هفته در میان از دوسه روز مانده به آزمون، برایش شوق داشتیم و پیگیر بودیم. روزهای جمعه‌ی آزمون در خانه‌ی ما روز خاصی بود.

خاطره‌ی خاصی از نتایج آزمون‌های علی دارید؟

پدر: در خانواده معتقد بودیم باید تلاش کنیم و سپس به خدا توکل کنیم. خیر در آن است که اتفاق می‌افتد. اگر به‌ظاهر هم شکستی پیش می‌آمد، به علی می‌گفتیم مصلحتش بوده تا تلاشش را بیشتر کند. هر شکستی نکته‌های بسیار زیادی را به ما می‌آموزد.

شرایط کرونایی را در خانواده چگونه مدیریت کردید؟

مادر: با اینکه رشته‌ی ما مستقیماً با بیماران کرونایی در ارتباط نیست، به‌خاطر حضورمان در بیمارستان به‌هرحال این ارتباط به وجود می‌آید. خودم در این مدت بیمار کرونایی جراحی کرده‌ام. همیشه نگران بودم که نکند به بیماری مبتلا شوم و آن را در سال کنکور به علی منتقل کنم و خدای‌نکرده روند درس‌خواندن متوقف شود و علی آسیب ببیند. با این حال هیچ‌وقت این نگرانی را بروز ندادم. زمانی که در بیمارستان با بیماران کرونایی ارتباط داشتم، در خانه ارتباطم را با بچه‌ها کمتر می‌کردم و از آن‌ها فاصله می‌گرفتم و ماسک می‌زدم؛ اما خدا را شکر اتفاق خاصی نیفتاد و به‌خوبی مدیریت کردیم.

پدر: برنامه‌ی درسی علی برنامه‌ی خوبی بود و استراحت‌های بجا و به‌موقع و خوبی داشت. با هم که حرف می‌زدیم، می‌گفتیم اصلاً تعویق تاریخ کنکور مهم نیست و هرقدر این روند طول بکشد، با آرامش درس‌خواندن را ادامه دهد. حتی ساعت یازده در خانه‌ی ما ساعت خواب بود؛ مگر کار ضروری پیش می‌آمد. در غیر این صورت، مطالعه و تغذیه و استراحت در خانه‌ی ما سر جای خودش بود و آرامش برقرار بود. به علی می‌گفتیم اگر کنکور به سال بعد هم موکول شود، ما روال آرام زندگی خودمان را ادامه می‌دهیم. وقتی با همکارانم صحبت می‌کردم، متوجه می‌شدم تغییر تاریخ کنکور روی بچه‌ها اثر بدی گذاشته است؛ ولی علی خیلی آرام بود.

کمی درباره‌ی پدر و مادر و خانواده‌های خودتان برایمان بگویید.

مادر: پدر و مادرم به رحمت خدا رفتند. مادرم ذوق خوبی برای شعرگفتن داشتند. آرزوی پدر و مادرم این بود که فرزندانشان پزشک شوند. حتی نذر کرده بودند آب یک امامزاده را تأمین کنند اگر یکی از فرزندانشان پزشک شوند. همین اتفاق هم افتاد و برای امامزاده لوله‌کشی کردند. یکی از خواهرانم پزشک متخصص اطفال و خواهر دیگرم دندان‌پزشک هستند. پسر خواهرم، هومن احمدزاده که کانونی بود، در سال 91 رتبه‌ی 7 تجربی را کسب کرد و فارغ‌التحصیل پزشکی دانشگاه تهران است. پسر دیگر خواهرم هم در دانشگاه علوم‌پزشکی ایران در رشته‌ی پزشکی تحصیل می‌کنند.

پدر: برادر و خواهرهایم معلم و فرهنگی هستند. پدرم هم کشاورز بودند. به یاد دارم که هنوز مدرسه نمی‌رفتم که پدر می‌گفت: «این پسرم را پزشک می‌کنم.» حتی دوستانش می‌گفتند: «از کجا می‌دانی این فرزندت پزشک می‌شود؟» می‌گفت: «شما چه کار دارید؟ من این فرزندم را پزشک می‌کنم.» آن موقع شاید در سلماس که زادگاه من است، پزشک کم بود. اول دبستان هم که رفتم، معلمم به مدیر و ناظم گفت این پسر دکتر می‌شود. خدا من را طوری هدایت کرد تا به این حرفه وارد شدم.

مادر: به‌نظر ما فقط دکترشدن ملاک نیست. داشتن تحصیلات عالی در هر رشته‌ای بسیار ارزشمند است. اگر کسی شغلی داشته باشد که با آن به مردم خدمت کند، بسیار عالی است.

نکته‌ی دیگری هست که بخواهید برایمان بگویید؟

مادر: معتقدم تلاش و پشتکار دانش‌آموز نکته‌ی بسیار مهمی است و در کنار آن، حمایت والدین، ایجاد محیط آرام و تأمین امکانات مورد نیاز اهمیت دارد. مهم‌ترین موضوع تلاش فردی است. از کانون فرهنگی آموزش که کمک می‌کند دانش‌آموزان بی‌دغدغه در مسیر درس‌خواندن پیش بروند، تشکر می‌کنم.

پدر: برای هر موفقیتی عوامل زیادی مؤثر است. من هم به تلاش مستمر و نظم و حمایت خانواده معتقدم.



سایر گفت‌وگوهای داوود اکبری را در لینک زیر بخوانید:

گفت‌وگوهای داوود اکبری

Menu