گفتوگو با نگینسادات مظلومی، رتبهی 7 تجربی از تبریز
کانون دانشآموزان را متعهد بار میآورد
نگینسادات مظلومی در یک نگاه
مدرسهی دبستان: حدیث مهر
مدرسهی متوسطهی اول و دوم: فرزانگان 1 تبریز
سالهای حضور در کانون: از چهارم دبستان تا دوازدهم تجربی بهمدت 9 سال
شغل پدر: پرستار
شغل مادر: خانهدار
چرا تصمیم گرفتی از چهارم دبستان آزموندادن را شروع کنی؟
تا سوم دبستان در مدرسهی دولتی درس میخواندم و بعد از چهارم دبستان وارد مدرسهی حدیث مهر شدم. در آن مدرسه از همان پایهی چهارم به ما میگفتند باید خودمان را برای آزمون تیزهوشان آماده کنیم. من هم از طریق مدرسه با کانون آشنا شدم. در اولین آزمون کانون، رتبهی اول را در مدرسه کسب کردم. همین باعث شد انگیزهام بیشتر شود. برنامهی کانون کمک میکرد تا هر دو هفته بتوانم درسها را مرور کنم و برنامهای بود که به آن پایبند بودم. هدف نهاییام در دورهی دبستان آزمون تیزهوشان بود و میدانستم که کانون میتواند من را تا رسیدن به هدفم پیش ببرد. بعد از موفقیت در آزمون تیزهوشان در پایهی هفتم، احساس نیاز کردم که همچنان درسخواندنم را ارزیابی کنم. در کانون هر دو هفته تلاش میکردم تا نتایجم را در سطح مطلوب حفظ کنم. بنابراین تا کنکور آزموندادن را با پیوستگی ادامه دادم.
برنامهات در تابستان سال دوازدهم چه بود؟
از تابستان سال یازدهم مطالعه برای کنکور را شروع کردم. در تابستان سال دوازدهم تا قبل از شروع آزمونها سعی کردم ساعت مطالعهام را در سطحی که برایم مطلوب بود، تثبیت کنم. از 11 ساعت مطالعه در روز شروع کردم. طبق برنامهی راهبردی درس میخواندم؛ اما سعی میکردم همیشه کمی هم جلوتر از برنامهی راهبردی گام بردارم که کارم در طول سال تحصیلی سبکتر باشد. در تابستان فقط یک جلسه در هفته به مدرسه میرفتیم که زیاد وقت ما را نمیگرفت.
در مهرماه چگونه این مسیر را ادامه دادی؟
مدرسه برایم مفید بود. با اینکه درسها را پیشخوانی کرده بودم، حضور در مدرسه کمک میکرد مطالب جدیدی یاد بگیرم. در روزهایی که به مدرسه میرفتم، بین 7 تا 9 ساعت درس میخواندم. در روزهای تعطیل هم ساعت مطالعهام را تا 14 ساعت افزایش دادم. بعد از عید آن را به 15 ساعت رساندم و هفتهی آخر تا کنکور هم روزی 16 ساعت درس خواندم.
نظرت دربارهی دو عامل هوش و تلاش برای موفقیت چیست؟
اگر به همه بگوییم ساعت مطالعهی یکسانی داشته باشند تا موفق شوند، نادرست است. هرکس به میزان نیاز و توانایی و بازدهی کارش باید برنامهریزی کند. بهنظرم با روزی 6 تا 7 ساعت مطالعه نمیتوان به تسلط کامل رسید. مدتزمانی که برای من لازم بود که به تسلط برسم، 12 ساعت به بالا بود. با این هدف تلاش میکردم از هر روزی که میگذشت، راضی باشم. این مدتزمان برای من در هفتهی آخر 16 ساعت بود و کمتر از این هم از خودم رضایت نداشتم. این تصمیم به عهدهی دانشآموز است. به هوش باور دارم؛ اما تلاش را مهمتر میدانم. بحث «گیرایی مطالب» مطرح است. ممکن است فردی در یک ساعت یک مطلب را بفهمد و بعد به سراغ حل تمرین برود و فردی دیگر برای درک مطلب به چند ساعت زمان نیاز داشته باشد؛ اما دیگر لازم نباشد تمرینهای زیادی حل کند.
برنامهی مدرسه با برنامهی راهبردی کانون تطابق داشت؟
در پایههای دهم و یازدهم این تطابق وجود داشت؛ اما پایهی دوازدهم چون درسها را زودتر شروع کرده بودیم، برنامهی مدرسه کمی از برنامهی راهبردی جلوتر بود. من با این موضوع به مشکل برنخوردم.
در رعایت تعادل بین درسهای پایه و دوازدهم مشکلی نداشتی؟
در تابستان سعی کردم در کنار خواندن درسهای دوازدهم، یک بار هم درسهای دهم و یازدهم را کامل بخوانم. با این کار وقتی از مهرماه برنامهی راهبردی شروع شد، فقط کافی بود درسهای پایه را مرور کنم. اگر فرصت زیادتری داشتم، عمیقتر مطالعه میکردم. همیشه سعی میکردم درسها را طوری بخوانم که انگار آخر هفته کنکور دارم و نباید مطالب از خاطرم پاک شوند.
روش برنامهریزیات برای دو هفته چگونه بود؟
جمعهها بعد از آزمون برای دو هفتهی بعد با توجه به برنامهی مدرسه و کلاسهایم برنامهریزی میکردم. در هر دو هفته، درسهای عمومی و اختصاصی را در کنار هم میخواندم. دوست نداشتم مطالبی که در روزهای ابتدایی هفته میخواندم، در انتهای هفته فراموش کنم. بنابراین لازم بود درسها را در کنار هم پیش ببرم. در روزهای اول سعی میکردم کتاب و درسنامه و جزوه را بخوانم. بعد، مباحث را در طی روزهای باقیمانده پخش میکردم و تست کار میکردم. اصراری نداشتم که در یک روز کل تستهای یک مبحث را تمام کنم. تعداد کتابهای تستم زیاد بود. این موضوع، کارم را سختتر میکرد. دوست داشتم هر تستی دارم، کار کرده باشم و به همین دلیل ساعت مطالعهام زیاد بود.
تعدد منابع تو را دچار مشکل نکرد؟
واقعاً لزومی ندارد از منابع متفاوتی استفاده کنیم. کار من به این معنا نیست که همهی بچهها لازم است از منابع متعددی استفاده کنند. من میدانستم که میتوانم در دو هفته، منابع را کامل حل کنم. هر دانشآموزی باید با توانایی و شناختی که از خودش دارد، منابعش را انتخاب کند. بههرحال هرقدر بتوانند بیشتر تست کار کنند، با تیپهای متنوعتری از سؤال آشنا خواهند شد؛ اما نباید آرامششان را بر هم بزند. من سعی میکردم از تستهای متوسط شروع کنم و به سمت تستهای دشوار حرکت میکردم.

برنامهات در روزهای جمعه چگونه بود؟
چون در جلسهی آزمون خیلی عمیق به سؤالات فکر میکردم و غرق در آزموندادن میشدم، خیلی خسته به خانه برمیگشتم. تا زمان اعلام نتایج استراحت میکردم. بعد از اعلام نتایج کل سؤالات را یک بار دیگر بررسی میکردم. نکات مهم را در کنار سؤالات یادداشت میکردم و دلایل اشتباهاتم را مینوشتم. درواقع دفترچه را تکمیل میکردم تا بار بعد که میخواهم مرور کنم، منبع آمادهای داشته باشم. در دوران جمعبندی از این نکتهها استفادهی زیادی کردم. قبل از دوران جمعبندی یک روز زمان صرف کردم و تمام نکات آزمونها را یادداشت کردم که در دوران جمعبندی بدون نیاز به استفاده از تعداد زیاد دفترچه، بتوانم نکات را بهراحتی مرور کنم.
در کدام درس بهترین نتیجه را میگرفتی؟
به من توصیه شده بود که درسها را از نظر نتیجه در یک سطح حفظ کنم و همین طور هم بود. درصدهایم در یک محدوده بود. البته در ریاضی همیشه درصدم ثابت بود. نمیتوانم بگویم لزوماً در این درس قوی بودم. نتیجهام در تمام درسها در یک محدوده نوسان کمی داشت. در درس ریاضی نمرهام بهطور میانگین بالاتر از بقیه بود. دلیلش شاید این بود که تستهای متنوعی کار کرده بودم و سعی میکردم دقتم را حفظ کنم. قبلاً پیش آمده بود که راه را درست رفته بودم و جواب نهاییام نادرست بود. همین برایم تلنگری شد که در حل سؤالات بیشترین میزان دقت را به خرج دهم. بهنظرم پنجاهدرصد نتیجهام بستگی به تمرینهایی داشت که در خانه انجام میدادم و پنجاهدرصد باقیمانده به مدیریت درست جلسهی آزمون.
با کدام درس مشکل داشتی؟
در درسهای عمومی تا قبل از دوران جمعبندی میدیدم که کانون سؤالات دشواری برای درس دینوزندگی دارد. در صورتی که در پایههای دهم و یازدهم اینطور نبود. وقتی نتیجهی دوستانم را دیدم، متوجه شدم که آنها هم با این مشکل روبهرو شدهاند. اوایل مشکلم با دینوزندگی بود و برای حل این مسئله، روش درسخواندنم را عوض کردم. دانشآموزان ترکیبیخواندن را در پایهی دوازدهم یاد میگیرند. به دید کلی از مطالب رسیده بودم و سعی میکردم ترکیبی درس بخوانم. منابعم را هم تغییر دادم و سعی کردم بیشتر تست کار کنم و نکات تستها را در کتاب بنویسم. مشکلم این بود که سؤالات کانون را قبلاً جایی ندیده بودم. بههرحال با تمرین زیاد توانستم این مسئله را حل کنم و در آزمونها به نمرهی سابقم برسم. نمرهام در کنکور 85 شد. البته چیزی نبود که انتظارش را داشتم. البته کنکور در تمام درسها این حالت را داشت.
درصدهایت در کنکور چه بود؟
رتبهی 22 کشور و 7 تجربی منطقهی 1 را کسب کردم. ادبیات 69، عربی 94، دینوزندگی 85، زبان انگلیسی 84، زمینشناسی 67، ریاضی 88، زیستشناسی 88، فیزیک 88 و شیمی را 67 درصد پاسخ دادم.
کمی از زیست در جلسهی کنکور برایمان بگو.
انتظار داشتم در درس زیست در کنکور با مشکل روبهرو شوم؛ ولی این درس نسبت به بقیهی درسها به من آرامش بیشتری داد. مدل طراحی سؤالات حتی برای من که اینهمه در آزمونهای کانون شرکت کرده بودم یا در خانه تستهای متنوعی کار کرده بودم، جدید بود. با اینهمه وقتی سؤالها را میخواندم و گزینهها را از نظر میگذراندم، نکتهی کلیدی سؤال برایم شفاف میشد و خواستهی سؤال را بهسرعت میفهمیدم. این برایم انگیزهبخش و آرامشبخش شد. ریاضی برایم وقتگیر بود یا حتی برای شیمی نتوانستم طبق زمانبندی پاسخ بدهم و نمرهام افت کرد. دو درس زیست و عربی را خیلی خوب پشتسر گذاشتم. کنکور در کل دشوار بود. وقتی به درس زیست نزدیک میشدم، خودم را آماده کرده بودم که با سؤالات طولانی و دشواری روبهرو شوم. بعضی از سؤالات شمارشی بود و وقتی صورت سؤال را میخواندم، زمان زیادی از من میگرفت. چند تا از سؤالات را هم وقتی خواندم متوجه شدم بار اول نمیتوانم به جواب درست برسم. آن سؤالات را در دور اول نزده گذاشتم تا دوباره در انتهای آزمون برگردم و دقیقتر بررسیشان کنم. اگر استرسِ نزدهگذاشتن سؤالات را به خودم وارد میکردم، نتیجهام بدتر میشد. افکار منفی را کنار گذاشتم. به خودم گفتم سؤالاتی را که بلدم، با سرعت پاسخ میدهم و در استراتژی بازگشت به سراغ نزدهها میروم. در بعضی از سؤالات نزده توانستم به جواب برسم و سؤالاتی را هم که نتوانستم به جواب برسانم، بدون پاسخ گذاشتم.
اهمیت آزمونهای غیرحضوری کانون را چگونه ارزیابی میکنی؟
برای مفیدبودن آزمون غیرحضوری، خود دانشآموز و روشی را که خودش را با آن محک میزند، بسیار مهم است. دانشآموز باید واقعبینانه در خانه آزمون بدهد و آن را مثل آزمون حضوری برگزار کند تا نتیجهاش به آزمون حضوری نزدیک شود. تأثیر این شیوه، به رفتار دانشآموز بستگی دارد. شرایط همین است و راه دیگری وجود ندارد. ما چند ماه با کرونا جنگیدیم و کنکوریهای 1400 هم باید کل سال کنکور را در این وضعیت پشتسر بگذرانند. اگر مثبت نگاه کنیم، در زمانشان تا حد زیادی صرفهجویی میشود. بهنظرم در کلاسهای غیرحضوری فقط کافی است دانشآموز خودش را متقاعد کند که میخواهد به اندازهی کلاسهای حضوری نتیجه بگیرد. بههرحال باید این وضعیت را پشتسر بگذاریم.
نقش کانون در موفقیت تو چه بود؟
کانون کمکهای زیادی در این مسیر به من کرد. یکی از کمکهایش متعهدشدن من به یک برنامه و جلوگیری از چندبرنامگی بود. به برنامهی راهبردی اطمینان داشتم و وقتی طبق آن پیش میرفتم، مطمئن بودم که همهی مباحث پوشش داده شده و چیزی جا نمانده است. فایدهی دیگر کانون نظم است و باعث شد نظم را تا کنکور حفظ کنم. جامعهی آماری کانون محکی برایم بود تا سطح خودم را بهخوبی تعیین کنم. احساس رقابت مثبت به من میداد تا انگیزه بگیرم و مسیر را ادامه بدهم. همیشه خودم را با آزمون قبلی خودم مقایسه میکردم و سعی میکردم از نگینِ آزمون قبلی بهتر باشم.
بهجز درسخواندن چه کار دیگری انجام میدادی؟
به ادبیات علاقهی زیادی دارم. شعر میگویم و شعر میخوانم. فیلم هم میبینم. کمحوصلهام و به همین دلیل حتی الان که کنکور تمام شده، فیلم را روی دور تند میبینم. کتاب هم میخوانم. پیادهروی و دوچرخهسواری هم میکنم. وقتی داشتم درس میخواندم، اگر شعری به ذهنم میرسید، در دفترم یادداشت میکردم.
اما نکتهی آخر...
به من گفته بودند طوری درس بخوان که وقتی به جلسهی کنکور رسیدی، عذاب وجدان نگیری و به خودت نگویی این کار را باید میکردم؛ اما نکردم. با خیال راحت به جلسهی کنکور رفته بودم و هیچچیز را جا نینداخته بودم. هیچکس قرار نیست پاسخگوی نوع عملکرد دیگری باشد. خود فرد باید آنقدر خوب عمل کند تا در جلسه خیالش از بابت خودش راحت باشد. من از خودم رضایت داشتم. مهم است که به خودمان چه جوابی میدهیم.
سایر گفتوگوهای داوود اکبری را در لینک زیر بخوانید:
