وقتگذاشتن در کنار فرزندان، فرصتی است که تکرار نمیشود
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
مادر: فائزه نادری، متخصص قلب هستم. فرزند دیگرم دانشآموز پایهی نهم است.
پدر: محسن ملیحی، متخصص چشم هستم.
چه سهمی در آموزش بچهها دارید؟
مادر: همسرم الگوی بسیار خوبی از نظر توانایی و پشتکار و انسانیت برای بچهها هستند. بچهها از نسل جدید هستند و دیدگاههایشان کمی با ما متفاوت است؛ اما پدرشان را از هر نظر قبول دارند. همسرم بعد از سربازی و پایان جنگ تحمیلی و تعطیلات دانشگاهها، با چهار سال وقفه، در کنکور شرکت کرد و رتبهی 24 کنکور تجربی را کسب کرد. کسری همیشه بهشوخی به پدرش میگفت در کنکور رتبهای کسب میکنم که رتبهی شما را مغلوب میکند. این انگیزهی بسیار خوبی برای کسری بود.
پدر: بهنظرم مادرها در تربیت و آموزش بچهها نقش محوری دارند. تربیت اصلی فرزندان بهدست مادران صورت میگیرد. همسرم شخصیت بسیار حساس و دقیقی در آموزش و تربیت بچهها دارند و از هر ده مورد، من در دو مورد آموزشی بچهها دخالت میکردم. برنامهریزیها، انتخاب دبیران و سایر امور آموزشی بر عهدهی همسرم بود.
ابعاد همراهی پدرها و مادرها با بچهها بسیار متفاوت و گسترده است.
مادر: رشتهی من قلب و عروق است و تقریباً 9 سال است که بهخاطر علاقهای که دارم، در دانشگاه هم تدریس میکنم. بسیار خوشحالم که با وجود سختی رشتهای که دارم، تمام تلاشم را کردم تا در دوران کودکی بچهها تا جایی که میتوانم در کنارشان باشم. با هم کتاب خواندیم، با هم فیلم نگاه کردیم، با هم بازی کردیم. بهنوعی در کنار فرزندانم، کودک درونم دوباره فعال شده بود. الان هم دلم برای آن روزها تنگ شده است. الان از این تصمیمی که گرفتم، خوشحالم و دوست دارم به دوستانم هم پیشنهاد بدهم که تا جایی که میتوانند برای بچهها وقت بگذارند. این فرصت دیگر تکرار نمیشود.
پدر: همه باید سعی کنند در خانواده محیط سالمی را از هر نظر به وجود بیاورند. در ذهن هرکس ایدئالهایی وجود دارد. باید دید فقط به دنبال کسب ثروت و شهرت هستیم یا انسانی شریفبودن برای ما اهمیت بیشتری دارد. اگر انسان شریفی باشیم، از درون احساس رضایت خواهیم داشت و در هر زمینهای به موفقیت میرسیم. اگر بتوانیم این تفکر را به فرزندانمان انتقال بدهیم، این بزرگترین سرمایه و بهترین تصمیم برای بچهها خواهد بود. هدف از زندگی چیز دیگری است و من سعی کردم این موضوع را به بچههایم بفهمانم. اگر توانستند پیشرفت کنند و مدارج عالی علمی را طی کنند، چه بهتر. قطعاً از خودشان رضایت بیشتری خواهند داشت. من سعی کردم هیچوقت از این لحاظ فشار و تنشی برای بچهها ایجاد نکنم و اگر چیزی میگویم، صرفاً در حد پیشنهاد باشد. سعی کردم تا حد امکان در کنار خانوادهام حضور داشته باشم. همیشه در کنار هم بودیم و ارزش باهمبودن را به بچهها انتقال دادیم.
با شروع دوران کرونا برای حفظ آرامش در منزل برای کسری چه کارهایی انجام دادید؟
مادر: کسری از اسفند یازدهم برای درسخواندن مصمم بود. آزمونهای کانون در این راه برایش خیلی مفید بود و انگیزهی خوبی به او داد. آزمونها باعث شد کسری بیش از پیش خودش را باور داشته باشد و میدانست که اگر خوب درس بخواند، توانایی کسب رتبهی یکرقمی را دارد. زمانی که کرونا شروع شد، با زمانی که کسری تقریباً تمام درسها را تمام کرده بود، همزمان شد. کسری از اسفند برای کنکور آماده بود. علیرغم اینکه در این شرایط سر کار میرفتم، خوشبختانه این شرایط روی درس کسری تأثیر منفی نگذاشت. این زمان فرصتی شد تا بیشتر همدیگر را ببینیم. تعطیلات نوروز برای ما بسیار خوب بود و کسری کمی استراحت کرد. درکنارهمبودن هم برای ما و هم برای کسری خیلی خوب بود. تنها نکته این بود که عقبافتادن زمان کنکور برای کسری جنبهی فرسایشی داشت. این اواخر حس میکردیم طولانیشدن این بازه روی بازدهی کارش تأثیر میگذارد؛ اما خودش میگفت همهچیز را بلد است و اصلاً نگرانش نباشیم. درنهایت توانست نتیجهی خوبی بگیرد. ما هم خوشحالیم که رتبهای را به دست آورد که شایستهاش بود.
پدر: زمانی که کرونا آمد و با توجه به شناختی که از این بیماری و عوارضش داشتیم، خودم خیلی نگران بودم. بخشی از کارها را کنار گذاشتم که مشکلی از بابت این بیماری به وجود نیاید. کسری در یک بازهی زمانی برای رسیدن به موفقیت برنامهریزی کرده بود. نگرانی آن بودم که این مسئله علاوه بر تأثیر بر سلامت خانواده، او را از برنامههایش دور کند و موجب شکستش بشود. در طول روز با دیگران در ارتباط بودم و این موضوع نگرانکننده بود.

تأثیر کانون را در موفقیت کسری چگونه ارزیابی میکنید؟
مادر: زمانی که آزمونها و مدارس مجازی شد، همهی دانشآموزان کمی افت کردند؛ بههرحال کسری پذیرفت که باید با شرایط کنار بیاید. ابتدا کاستیهایی وجود داشت؛ اما خوشبختانه توانست به روال عادی برگردد. ما از عملکرد کانون راضی بودیم. چند بار از خانم وفائیان تقاضا کردیم آزمونها را بهصورت حضوری برگزار کنند؛ اما واقعیت این بود که طبق شیوهنامههای بهداشتی جامعه، این کار اصلاً امکانپذیر نبود. نکتهی مثبت این بود که تحت این شرایط، هم کسری و هم سایر دانشآموزانی که تلاش کرده بودند، توانستند نتیجهی زحماتشان را بگیرند. شرایط خانهی ما کمی خاص است. ما اصلاً بچهها را مجبور به درسخواندن نمیکنیم. اوایل کلاس ششم که کسری میخواست خودش را برای آزمون تیزهوشان آماده کند، در آزمونهای کانون شرکت میکرد. از دهم هم در آزمونها شرکت میکرد. یازدهم و دوازدهم هم این حضور را بهطور مستمر ادامه داد و خودش از عملکرد کانون راضی بود. نتایجی هم که در جامعه میبینیم، تقریباً شبیه است با نتایجی که بچهها در کانون کسب میکردند. هدف اصلی این است که بچهها جایگاه واقعی خودشان را پیدا کنند و ببینند در چه سطحی هستند. کسری با کانون توانست این جایگاه را ارزیابی کند و نتیجهی کنکور هم تقریباً با ارزیابیاش هماهنگ بود.
پدر: حضور در آزمونها انتخاب خود کسری بود. فضای کانون به گونهای بود که میتوانست هم خودش را در جامعهی آماری کانون بسنجد و هم برای گرفتن بازخورد بهتر، تلاشش را بیشتر کند. این دو موضوع عواملی هستند که بهنظرم برای هر دانشآموزی مفید است. اگر دانشآموزی تصمیم بگیرد که در آزمون شرکت نکند، متوجه نقاط ضعفش نخواهد شد و نمیتواند وضعیت خودش را در میان رقبایش بسنجد و دقیقاً نمیداند برای بهترینبودن چقدر باید انرژی صرف کند. کسری هم از تجربیات دوستانش استفاده کرد و هم با مشاوران خوبش که راهنمایش بودند و به او اعتماد داشتند، مشورت کرد و انتخاب کرد که در کانون آزمون بدهد و این انتخاب برایش نتیجهی مثبتی داشت.
کمی از خانوادهی خودتان برایمان بگویید.
مادر: من در خانوادهی پرجمعیتی بزرگ شدم. فرزند آخر خانواده هستم و سنم کم بود که پدرم را از دست دادم. مادرم خانهدار بودند و با مهربانی زیادی که به ما داشتند، با تمام وجود برایمان زحمت کشیدند. دو تا از برادرهای بزرگترم الگوهای بسیار خوبی برایم بودند. یکی از برادرهایم مهندس هستند و در آمریکا زندگی میکنند. برادر دیگرم در همین شهر زندگی میکنند و پزشک هستند. بعد از فوت پدرم، چون فرزند آخر بودم، اعضای خانواده من را با مهربانیهای خود اجازه ندادند کمبود پدر را زیاد احساس کنم. مراحل تحصیل را خیلی خوب پشتسر گذاشتم و خوشبختانه از عملکردم در کنکور راضی بودم. در سال 65 رتبهی 141 منطقهی 2 را کسب کردم و در دانشگاه شهیدبهشتی در رشتهی پزشکی تحصیل کردم. عاشق رشتهام هستم و اگر بار دیگر به دنیا بیایم، باز هم همین رشته را انتخاب میکنم. البته کسری در انتخابرشته زیاد با ما همعقیده نبود و او را آزاد گذاشتیم تا خودش مسیر زندگیاش را انتخاب کند. عقیده دارم راه برای موفقیت زیاد است و مهم این است که انسان خودش را باور داشته باشد. کسری پسر بسیار باارادهای است و برایش آیندهی خیلی خوبی را آرزو میکنیم.
پدر: من هم در خانوادهی پرجمعیت و از طبقهی متوسطه اجتماعی به دنیا آمدم. هفت برادر و دو خواهر بودیم. من هم فرزند آخر خانواده هستم. فعالیتهای برادرها و خواهرهایم بهترین الگو و چراغ راه برایم بود. این در ناخودآگاه ما شکل گرفته بود که باید مسیر ترقی را از راه دانش و علماندوزی طی کنیم. تفریح و بازی داشتیم؛ اما همیشه برایمان بسیار مهم بود که از نظر درسی عقب نباشیم. خواهرها و برادرهایم پزشک و دندانپزشک و داروساز و معلم بودند. من در سال 63 بعد از دوران سربازیام در دانشگاه تهران پزشکی خواندم. بعد از سپریکردن طرحم، دورهی تخصص چشم را گذراندم. در تهران درس خواندم؛ اما الان 14 سال است که در ساری فعالیت میکنم و در کنار خانوادهام و در خدمت مردم این شهر هستم.
سایر گفتوگوهای داوود اکبری را در لینک زیر بخوانید:
