گفت‌وگو با رتبه 14 منطقه 1 کنکور تجربی 99: صدف ملکی

گفت‌وگو با صدف ملکی رتبه 14 منطقه 1 کنکور تجربی 99 از شهر مشهد

گفت‌وگو با رتبه 14 منطقه 1 کنکور تجربی 99: صدف ملکی

 امیرحسین عبرت بین: گفت‌وگو با صدف ملکی رتبه 14 منطقه 1 کنکور تجربی 99 از شهر مشهد


حضور در کانون، آزمون‌های برنامه‌ای و برنامه‌ی راهبردی

از هفتم تا دوازدهم دردبیرستان فرزانگان ۱ تحصیل کردم.در حین درس خواندن باید سنجش هم انجام شود با توجه به سیستم  آموزشی ما ؛ من با توجه به جامعه آماری کانون را انتخاب کردم.از تابستان یازدهم کانونی شدم.من اولین آزمونی که شرکت کردم بعد از پذیرفته نشدنم در مرحله دوم المپیاد زیست بود و جدا از این که ناراحت بودم هیچ تجربه ای هم در زمینه کنکور و مدرسه نداشتم و غیر از یک کتاب تستی که از طریق مدرسه همگی تهیه کرده بودیم هیچ کتاب دیگری هم نداشتم وحدود دو ماه کلا مدرسه نرفته بودم و قبل از آن هم تمرکزی روی مدرسه نداشتم و هیچ تستی نزده بودم و خلاصه هیچ جوره با شرایط آشنا نبودم و ترازم ۵۵۰۰ شد ولی نمی دانستم حتی این تراز چه معنایی دارد اما بعداً که شرایط را فهمیدم کمی تعجب کردم چون از اول دبستان همیشه شرایط خیلی خوبی داشتم  و این خیلی برایم عجیب بود.ولی شروع به خواندن کردم و تراز بعدیم ۶۱۰۰ وبعد از آن هم ۶۵۰۰ .پیشرفت خوبی بود ولی دوباره به ۶۳۰۰ افت کرد و  در تابستان که من درواقع بدون هیچ معلمی خودم به تازگی شروع به خواندن دهم کرده بودم در همین رنج باقی ماند ولی پیشرفتم به محدوده ی هفت هزار از یازدهم بود. تا بهمن  یازدهم من هم چنان طبق رویه ی نه سال اول مدرسه ام درس می خواندم یعنی در حد خواندن کتاب درسی و جزوه و امتحان و تکلیف.از بهمن که مشاوری به مدرسه مان آمد و صحبت  کرد  متوجه شدم که شاید تراز خخوبیداشته باشم ولی من در واقعهنوز هیچ کاری را شروع نکرده ام و بعد از برنامه ریزی برای آزمون ها و در واقع شروع به خواندن به شیوه ی کنکوری ترازم به 7300رسید.کانون برنامه ریزی قوی و خوبی دارد که اساس پیشروی من بود ) البته به غیر از بعد از کرونا که کمی پسروی انجام شد که من در اینجا برنامه ریزی خودم را دنبال  کردم( اما برای من اول جامعه آماری مطرح بود نه سوالات چون من اعتقاد داشتم که کنکور هیچ جوره قابل پیش بینی نیست و حتی به استاندارد بودن کنکور هم چندان اعتماد نداشتم  و حتی سوال غیر عادی یا سخت یا جدید و ... را هم از برخی جهات مفید می دانستم پس ترجیح می دادم که حالا که دارم زحمت میکشم و آزمون می دهم حداقل عده ی کثیری از رقبایم هم شرکت کنند تا از وضعیت خودم فرض صحیحی تری داشته باشم.

من غیبت نداشتم چون حس می کردم که دارم از واقعیت فراز میکنم و به طور کلی حس خوبی به من نمی داد چون حتی نخوانده هم من دوست داشتم هرچه بیشتر در شرایط واقعی ازمون دهی قرار بگیرم چون من سر جلسه آزمون حساسیت های زیادی داشتم که فکر میکردم هرچه با آنهابیشتر خودم را روبه رو کنم بهتر میتوانم به آنها غلبه کنم. و من در واقع بهترین ترازم را در بدترین شرایطم تجربه کردم.

من توجه زیادی به برنامه مدرسه نداشتم و در حد کفایت با مدرسه هماهنگ بودم البته من در نه سال اول به شدت روی ریز نمراتمون حساس بودم و روحیه ام خیلی دستخوش تغییر می شد ولی با قرارگیری در فضای المپیاد و مواجه شدن با دنیای کمی بزرگتر و فاصله گرفتن از اینگونه توجهات ، این حساسیت هایم کم شد که به شدت برایم مثمر ثمر واقع شدو آرامش زیادی داشتم و چون همیشه به موقع درس ها را می خواندم و کار امروزم را به هیچ وقت دیگری موکول نمی کردم حتی برای امتحانات هم مشکل چندانی نداشتم و در واقع به همه‌ی کارهایم می رسیدم.

                                                 

کلکسیون روش مطالعه

نقاط قوت صدف

ادبیات: من ذاتا درک ادبی نسبتا خوبی داشتم و با روشهایم هم که با شخصیتم سازگار بود این بستر خوب را پرورانده بودم و به سطح مناسبی رسانده بودم.

زیست: شاید چون المپیاد خیلی با کتاب تفاوت داشت و شاید مغایرت و این باعث شده بود که من اعتمادم کم شود و زیست را به دفعات و به صورت های مختلف خلاصه کنم و بخوانم پس پیشرفت کردم.

البته من در درس ها ی مختلف از لحاظ های متفاوتی قوت داشتم و مثلا شیمی چون من کتاب های بیوشیمی عمیقی خوانده بودم و شدیداً علاقه داشتم درک خوبی داشتم و در یازدهم شاید در هشتاد درصد ازمون علیم شیمی را صد زدم.

دروس چالشی صدف

ادبیات: من درصد خوبی کسب می کردم ولی راضی نبود مچون همیشه می دانستم که خودم بیشتر از این است .در واقع یک ویژگی من این بود که همیشه  به قدری پیگیر مشکلاتم میشوم که چالش هایم را به قوت تبدیل می کنم  و این باعث میشد که اگر من در درسی از خودم راضی نبودم به مرور این به قوت من تبدیل می شد.

ریاضی: من واقعا نمی توانستم از کنار سوالات بگذرم و فقط هم به سوالات چالشی علاقه داشتم و فقط هم یک کتاب داشتم پس این باعث می شد من تنوع سوال زیادی را ندیده  باشم و ریاضی هم که قبلاً تا مدت زیادی درس آزخم بود برایم چالش باشد و خیلی پایین تر از سطح واقعیت عمل کنم.این مشکل ادامه داشت تا این که ترتیب پروین را عوض کردم و به ترتیب دفترچه جواب دادم و دامنه ی سوالاتم را هم وسیع تر کردم و در نتیجه پیشرفت خوبی داشتم.


منابع مطالعاتی

من هفتگی برنامه می نوشتم.در واقع من به شدت به روشهای خودم اعتقاد دارم و سالهاست که با انها در زمینه های ننهتنها درسیبلکه ورزشی و هنری و ... پیشرفته ام پس برایم راحت نبود که  از مشاور و کلاس و دفتر و ... استفاده کنم و همان روش های عادی و آسان خودم را دنبال می کردم.


اطلاع‌رسانی (سایت کانون، مجله‌ی سرای دانش و ...) و جعبه ابزار کارنامه

من معمولا همان جمعه های آزمون به سایت کانون مراجعه می‌کردم چندباری ناشناس به سوالات درسی جواب دادم ولی چون کلا زیاد اهل رسانه نبودم و هر وقت اضافهای هم که داشتم با رفتن به کلاسهای ورزش و زبان و ... پر شده بود پس در سال یازدهم اصلا با سایت اشنا نبودم و در دوازدهم هم که فرصت کمتر شد و چندباری که در آزمون های آنلاین مشکل داشتم مطرح کردم.در واقع وقت های اضافه ام را به تفریحات دلخواهم اختصاص میدادم. در سایت کانون؛ درصفحه اصلی معمولا اطلاعات جذابی گذاشته می شود که من با یک نگاه اجمالی به تیتر ها مطالبی که برایم جالب بودند را می خواندم.گاها کارنامه های رتبه های برتر سالهای گذشته را هم بررسی می کردم.ولی مراجعه ی عمده ام به صفحه شخصی بود.

مصاحبه ی خانم الهام وطن خواه را که در سایت خیلی توصیه شده بود خواندم و از تواضعشان غافلگیر شدم و از طرفی هم برایم جالب بود که فهمیدم برخی چالش ها برای همه ی بازه های ترازی وجود دارند و فرقی نمی کند.


خانواده

من شاید هوش خوبی داشته باشم اما هیچ وقت دست از تلاش نکشیده ام و الان که به گذشته نگاه میکنم واقعا خوشحالم که جایی نبوده که آگاهانه کوتاهی کرده باشم و همین موجب ارامش من است.افراد یا شرایطیبودهاند که موحب نارحتی من شده اند ولی من همیشه در همان زمینه و حتی در  اوج ناراحتی تلاشم را بیشتر کرده ام و همواره معجزات خدا را در این مواقع دیده ام

تحصیلات مادر و پدرم دکتری است  و هردو پزشک اند.برادرم داروسازی مشهد می خواند و در ازمون های کانون شرکت کرده بود .

پدر من همیشه شرایط زمینه را فراهم می کرد و از همان اول ابتدایی و حتی قبل از آن به کارهای من زیاد کاری نداشت و همیشه و همه جا مرا پشتیبانی و تشویق می کرد  و مادرم بود که همیشه مستقیما همراهیم میکرد .د بزگترین چالش تحصیلی من که المپیاد بود واقعا همه ی خانواده ام خیلی موثر بودند.من چون قبلاً علاقه ای به زیست مطرح شده در کتاب های درسی نداشتم حتی شاید به رشته ی ریاضی هم فکر میکردم ولی با در نظر گرفتن علاقه اممبه پزشکی و   ورود ببهتجربیبا توصبههای برادرم تصمیمبه شرکت در المپیاد زیست گرفتم تا به زیست علاقه مند شوم و هدفم مدال نبود ولی با قرار گرفتن در این مسیر کمکم آدم به مدال و ... هم فکر میکند و من هم که در رنکینگ بچه های المپیادی جایگاه خوبی داشتم فکر میکردم شاید در سال دهم قبول شوم و امید داشتم ولی وقتی در وقت نامناسبی خبر قبول نشدنم را شنیدم همان جا تصمیم به خروج از این مسیر پر ریسک گرفتم و این جا  بود کهخانواده ام با وجود تمام امیدواری هایی که از سوی افراد دخیلی در پروسه ی المپیاد به ما می رسد به تصمیم من احترام گذاشتند و هیچ اجباری بر من تحمیل نکردند.راستش من آنقدرخودم پیگیر شرایطم بودم و اگر مشکلی بود ناراحت میشدم و اننقدر خانواده ام نسبت به من شناخت و احترام داشتند که اصلا کسی  واکنش ناراحت کننده ای نشان نمی داد و درواقع همه فقط می خواستند که من حتی برای لحظه ای نگران و ناراحت نباشم و برادرم که واقعا عمیقأ با روحیات من اشنا بود خیلی هوایم را داشت و نه از لحاظ درسی بلکه از جنبه های خیلی عمیق تر روحی و معنوی به من کمک می کرد. و مادرم هم که مشاور من در همه ی زمینه ها بود و برنامه هایم را با هم می نوشتیم و در واقع در هر لحظه ای با من همراه بود و پدرم هم که همیشه به من اعتماد می کرد پس چنین چیزهایی برای ما معنا نداشت.

یک خاطره‌ی آموزشی از آزمون‌های برنامه‌ای کانون

ازمون یک آذر بود که من متوجه شدم صبح ازمون اصلا حال خوبی ندارم و تب شدیدی داشتم و اصلا وضعیتم مساعد نبود و مادرم اصرار داشت که ازمون ندهم چون می دانست من حساسم و شاید با خود فکر میکرد اگر خراب کنم اذیت می شوم .ولی من در آن آزمون شرکت کردم چون نمی خواستم زحمات دو هفته ای ام را بی نتیجه بگذارم و چون حالم خوب نبود چندادن توقعی از خودم نداشتم

اینترنت هم ان روز قطع بود و من نمی دانستم که نتایج آمده ولی وقتی به سایت مراجعه کردم اصلا باورم نمی شد چون همچین نتیجه ای در چنین شرایطی اصلا قابل پیش بینی نبود. این را گفتم که بدانیم که اگر به خود اعتماد کنیم و به خدا توکل کنیم از بدترین شرایط او برایمان بهترین نتیجه را حاصل میکند.

افتخارات صدف

در المپیاد ادبی دوره اول چندین بار اول شدم و المپیاد دهم را که گفتم ولی در کنار آن در یازدهم در سه المپیاد ادبی و سلولهای بنیادی و زیست در مرحله اول پذیرفته شدم.در سال دهم در کنار المپیاد ،زبان را تا CAE و کلاس های فنی حرفه ای و نقاشی را دنبال کردم و مدرک فنی حرفه ای دارم و در ابتدایی چندین بار در مسابقات قرائت ناحیه مقام اول و دوم و ... کسب کردم.در سال دهم در مسابقات کشوری ابن سینا هم در تیم های آزمایشگاه مقام اول را کسب کردیم و به مسابقات بین المللی راه یافتیم که به خاطر کنکور و پرواز های مکرر به تهران پیگیر این نشدم.

به مسابقات شعر هم چندین بار راه پیدا کردم ولی علاقه ی زیادی نداشتم و ورزش را هم که نه به صورت حرفه ای ولی به طور پیوسته از کودکی تا شروع سال دوازدهم دنبال می کردم.در واقع غیر از سال کنکور هیچ موقع روی فقط درس تمرکز نداشتم و همیشه در جنبه های زیادی فعال بودم و اوایل این محدودیت به درس برایم سخت بود ولی بعد عادت کردم و ...


روز کنکور و سایر موارد

اشتباهات سهوی مراقب ها باعث شد که دفترچه ی اختصاصی را پنج دقیقه دیرتر شروع کنیم و از ساعت ۱۲ /۵ هم اصرار داشتند که برگه ها را بگیرند که در واقع این وقت دفترچه اختصاصی مارا که از قضا امسال وقت گیر هم بود حدودا ۱۵ دقیقه کاهش می داد و اوضاع بدی بود ولی من دیگر با توجه به شرایط امسال به مرحله ای رسیده بودم که فقط برایم مهم بود که حتی شده یک سوال هم بیشتر جواب بدهم و خیلی سعی کردم که تمرکز کنم که تا حدودی موفق بودم هرچند در آزمون وقت کم آوردم.من برای هر درس وقت هایی را در نظر گرفته بودم که بیشتر اززآنها زمان نگذارم و در اخر حدود نیم ساعت ذخیره میکردم ولی منتها درس اخر من شیمی بود و آن حاشیه های مراقب ها باعث شد نتوانم برگردم و نزده هاین را مرور نکردم.و در شیمی هم که وقت کم آوردم.

من همیشه عمومی ها را خیلی زود تمام می کردم و در علی الخصوص دینی و زبان که شاید هردو را در جمعا ۱۵ دقیقه یا کمتر جواب میدادم و در عمومی هیچ مشکلی نداشتم ولی من چون در هیچ درسی از معلم یا روش خاصی استفاده نکرده بودم پس شاید مثلا در ریاضی که علاقه ام هم بود و دل کندن از سوالاتش برایم بسیار دشوار بود کمی کند بودم و وقت زیادی ذخیره نمی شد و سعی میکردم که در ۴۰ دقیقه ریاضی و در ۳۵ دقیقه یا کمتر زیست و در ۳۰ دقیقه فیزیک و در ۳۵ دقیقه شیمی را جواب دهم که شیمی معمولا به علت وقت گیر بودنش کمی بیشتر زمان می برد ولی من کل زمین را در پنج تا هفت دقیقه جواب میدادم و زمان اضافه ام کفایت می کرد.

امیرحسین عبرت بین
ارسال شده توسط : امیرحسین عبرت بین
Menu