6 سال آزموندادن تا پزشکی دانشگاه شهیدبهشتی
تحلیلکردن اصلیترین مرحلهی آزموندادن است
پویا پرهیزکار در یک نگاه
شهر: سیاهکل (استان گیلان)
مدرسهی دبستان: شهید فریدون پارسی
مدرسهی متوسطهی اول: فرزانگان
مدرسهی متوسطهی دوم: فرزانگان و یاسین
سالهای حضور در کانون: از هفتم تا دوازدهم تجربی بهمدت 6 سال
رتبهی کنکور: 183 منطقهی 2
رشتهی قبولی: پزشکی دانشگاه شهیدبهشتی تهران
تحصیلات و شغل پدر: مهندس منابع طبیعی، کارمند ادارهی منابع طبیعی
تحصیلات و شغل مادر: فوقدیپلم مامایی، ماما
چرا ترجیح دادی آزموندادن را از متوسطهی اول شروع کنی؟
پایهی ششم در آزمون ورودی مدرسهی فرزانگان پذیرفته شدم. وقتی وارد این مدرسه شدم بسیاری از دوستانم در آزمونهای کانون شرکت میکردند. آزموندادن باعث شده بود تا دوستانم برای درسخواندن هدف خاص و برنامهریزی منظم و دقیقی داشته باشند. من هم درس میخواندم؛ اما برنامهریزی درستی نداشتم. تشویق شدم که برای هدفمندشدن درسخواندنم و سنجش خودم در سطح کشور، در آزمونها شرکت کنم. دلم نمیخواست با بیبرنامگی و بیهدفبودن زمان را هدر بدهم. آزموندادن باعث میشد در طول دو هفته، از زمان به بهترین نحو استفاده کنم.
در 120 آزمون شرکت کردهای. از این استمرار چه نتایج مثبتی گرفتی؟
دستاوردی که از آزموندادن کسب کردم این بود که متوجه شدم در هفتههایی که در آزمون شرکت نمیکنم، خوب درس نمیخوانم. ترجیحم این بود که حتی اگر آزمون برایم دشوار بود و فرصت نکرده بودم بودجهبندی برنامهی راهبردی را کامل بخوانم، باز هم در آزمون شرکت کنم.
متوسطهی اول دورانی است که ذهن دانشآموز درگیر انتخابرشته است. تو برای این انتخابرشته چه معیارهایی داشتی؟
با معلمان و دوستانی که با هم در آزمونهای کانون شرکت میکردیم، مشورت کردم. اصلیترین مشاوران من در این دوران، پدر و مادرم بودند. از کودکی علاقه داشتم پزشک شوم و برای انتخاب رشتهی تجربی تردیدی نداشتم. نزدیکانم هم برای این انتخاب تشویقم کردند.
الان که وارد رشتهی پزشکی شدهای، چه راهنمایی خاصی میتوانی به دانشآموزان متوسطهی اول بکنی؟
دانشآموزان باید از فرصتی که دارند برای فکرکردن به رشتهی تحصیلیشان استفاده کنند. باید آگاه باشند که موفقیت در رشتهی تجربی با شرکتکنندگان فراوانی که دارد، کمی دشوار است و سختیهای خاص خودش را دارد. بهنظرم هر رشتهای در جایگاه خودش دشوار است و اگر کسی به رشتهای که انتخاب میکند، علاقه داشته باشد و به دنبال هدفش برود، طیکردن این مسیر برایش سادهتر میشود. الان که در رشتهی پزشکی درس میخوانم، از این بابت خوشحالم که از هفتم تا دوازدهم آزمون دادم و سختیهایی را تحمل کردم و الان به هدفم رسیدهام.
آزمونهای کانون را با چه ترازی شروع کردی و در چه درسی قویتر بودی؟
با تراز 7130 شروع کردم و در متوسطهی اول در درس ریاضی قویتر بودم. در دو مقطع متوسطهی اول و دوم برای درس ریاضی دبیران بسیار خوبی داشتم. همیشه اول از روی جزوهی دبیر مطالعه میکردم. وقتی مطمئن میشدم که مفهوم درس را خوب یاد گرفتهام، به سراغ کتابهای تست میرفتم. دبیرانم در کلاس مفاهیم ریاضی را بهخوبی به ما یاد میدادند و این موضوع باعث شد در این درس قوی باشم.
بهنظرت برای کسب موفقیت، بهتر است دانشآموزان در پایههای هفتم تا نهم چه عادات آموزشی خوبی را در برنامهی درسیشان ایجاد کنند؟
یکی از کارهای مهم در برنامهریزی منظم این است که بازههای مطالعاتی و استراحتها را متعادل کنند. اگر زمان استراحتشان طولانی است باید بهمرور زمان بازههای استراحت را کاهش بدهند تا به حد استاندارد برسند. با این کار میتوانند رفتهرفته از زمان بهتر استفاده کنند. بهتر است در بازهی دوهفتهای آزمون، در دو روز مانده به آزمون بیشتر تلاش کنند و جدیتر درس بخوانند. در متوسطهی دوم باید به این میزان از تلاش عادت کرده باشند. نکتهی مهم بعدی این است که تا قبل از ورود به پایهی دهم بهتر است برنامهریزیکردن را یاد بگیرند.
استفاده از دفتر برنامهریزی چه تأثیری برایت داشت؟
همیشه دفتر برنامهریزیام را تکمیل میکردم و باعث میشد در طول سال تحصیلی دائم با خودم مقایسه شوم و میزان پیشرفتم را بسنجم. همیشه وقتی کارنامهی آزمونهایم را میگرفتم و برایم سؤال بود که چرا نتیجهام در درسی بهتر یا بدتر شده، اغلب با نگاه دقیق به دفتر برنامهریزی و میزان تلاشم، به جواب سؤالم میرسیدم. دفتر برنامهریزی کمک میکند که اگر روزی کمکاری کردیم، سریع متوجه شویم و به دنبال جبران آن باشیم. پیگیری و پیوستگی به درس، اصلیترین ویژگی دفتر برنامهریزی است.
تا چه حد تحلیل آزمون برایت مهم بود؟
همیشه در روزهای جمعه بعد از آزمون، تحلیل را انجام میدادم. تحلیلکردن اصلیترین مرحلهی آزموندادن است. آزمون میدادم تا متوجه اشتباهاتم بشوم و تحلیلکردن به من کمک میکرد تا بفهمم که به کدام سؤالات بهآسانی پاسخ دادهام و در کدام سؤالات با سختی به جواب نهایی رسیدهام. اگر آزمون را تحلیل نمیکردم و ایراداتم را یاد نمیگرفتم، آزموندادن کار بیهدفی بود. پاسخها غلط و سؤالات نزدهی خودم را بررسی میکردم. علاوه بر آن، سؤالاتی را هم که بهنظرم دشوار و نکتهدار بود، اما میتوانستم به جواب درست برسم، تحلیل میکردم.
در طول دوران تحصیل از کدام منابع مطالعاتی استفاده میکردی؟
کتابهای آبی کانون خیلی برایم مفید بود. سؤالات استاندارد آزمونهای گذشتهی کانون را داشت. همیشه بعد از اینکه درسها را خوب یاد میگرفتم، آنها را با حل تستهای کتابهای آبی مرور میکردم. کتابهای آبی معمولاً تیپهای متنوعی از سؤالات را دارد. در دوران عید از کتاب نوروز و در فصل تابستان از کتاب تابستان استفاده میکردم. در این بازههای زمانی خاص، با استفاده از این کتابها وقتم هدر نمیرفت و به بهترین شکل از زمان استفاده میکردم. در زمانهایی که مدرسه تعطیل است، ممکن است پیوستگی بچهها به درسخواندن کمتر شود. برنامهی راهبردی کانون و کتابهای ویژهی آن باعث میشود در تعطیلات هم پیوستگی و استمرار حفظ شود.
بهترین کاری که دانشآموزان متوسطهی اول میتوانند انجام بدهند چیست؟
بهترین کار این است که یادگیریهای ناقص خود را از درسهای سال گذشته رفع کنند و کتابهای سال گذشته را جمعبندی کنند. علاوه بر این بهتر است درسهای سال بعد را تا حدودی پیشخوانی کنند. من هم هر سال در تابستان همین کار را انجام میدادم و این کار باعث میشد در طول سال تحصیلی، درسخواندن برایم دشوار نباشد.
از کدام بخشهای سایت کانون و مجلهی آزمون، بیشتر استفاده میکردی؟
در صفحهی شخصیام از انواع کارنامههایم استفاده میکردم و آنها را بررسی میکردم. در مجله هم بخش گفتوگوها با دقت میخواندم. هر گفتوگو نکتهی خاصی داشت. اگر در دانشآموزان موفق ویژگی خاصی میدیدم که به موفقیتشان کمک کرده بود، سعی میکردم آن را در خودم ایجاد کنم.
خودت چه ویژگی خاصی داشتی که به موفقیت رسیدی؟
معمولاً در زندگی هدفم را تا انتها دنبال میکنم و برای رسیدن به آن تلاش میکنم. اگر کاری را شروع کنم، طوری برایش برنامهریزی میکنم تا آن کار را به پایان برسانم. در بین راه به نرسیدن و نشدن فکر نمیکنم.
در طول این سالها در کنار درسخواندن چه کار دیگری را دنبال میکردی؟
سعی کردم در این سالها برنامهنویسی کامپیوتر را هم دنبال کنم و یاد بگیرم. الان برنامهنویسی به زبان C++ را بلدم. همیشه به کامپیوتر علاقه داشتهام.
خانوادهات در موفقیت تو چه سهمی دارند؟
خانوادهام در انتخاب هدفم خیلی مؤثر بودند و لازم است از آنها تشکر کنم. وقتی کودک بودم، مادرم همیشه به من میگفت در دانشگاه خوبی در رشتهی پزشکی پذیرفته میشوم و همین حرفها اعتمادبهنفسم را زیاد میکرد و به من خودباوری میداد. شاید اگر حمایتهای خانوادهام نبود، باور نمیکردم که میتوانم در مسیری که انتخاب کردهام، به موفقیت برسم. خانوادهام به خودشان سختی میدادند؛ اما محیط را برای درسخواندنم آرام نگه میداشتند. برادر بزرگترم، پارسا، هم دو سال قبل از من در رشتهی پزشکی پذیرفته شد و پدر و مادرم دید کلی از وضعیتی داشتند که برای درسخواندن به آن نیاز داشتم. حتی اگر نتایج آزمونهایم افت میکرد، باز هم به من امید میدادند تا در آزمون بعدی جبران کنم. از آقای نباتی، دبیر فیزیکم، آقای ربیعی، دبیر ریاضیام و آقای یعقوبی، دبیر دینیام هم بسیار ممنونم که در سالهای آخر همیشه راهنما و مشوق من بودند و کمک زیادی به من کردند.
پارسا هم به تو در این مسیر کمک کرد؟
پارسا در سال 96 در رشتهی پزشکی دانشگاه علومپزشکی گیلان درس میخواند. همیشه دو سال از من جلوتر بود و مسیر را برایم روشن میکرد. چون جلوتر از من بود، من را راهنمایی میکرد و راه را به من نشان میداد. کمک بزرگی به من کرد که بتوانم با کمترین اشتباه به هدفم برسم.
