فاطمهسادات شفیعی، دوازدهم انسانی از اردستان
درس خواندن در شرایط جدید چگونه است؟
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
فاطمهسادات شفیعی در یک نگاه
شهر: اردستان (استان اصفهان)
مدرسه: ابنسینا
میانگین تراز: 7964
سابقهی حضور در کانون: از یازدهم تا دوازدهم انسانی به مدت 2 سال
تحصیلات و شغل پدر: کارشناسی ارشد حقوق، وکیل
تحصیلات و شغل مادر: لیسانس زیستشناسی، دبیر
از چه زمانی تصمیم گرفتی که رشتهی انسانی را برای ادامه تحصیل انتخاب کنی؟
من از کودکی با آرمانهای بزرگی زندگی میکردم. پدرم از سنین پایین برای من کتابهای زیادی میگرفت. قبل از مدرسه، مادرم دائما برایم کتاب میخواند و بعد از آن هم خودم به مطالعه علاقهمند شدم. این مطالعههای غیردرسی باعث شده بود همیشه افکارم دو سه قدم جلوتر از سن و سالم باشد. من در شهرستان کوچکی تحصیل کردم که مدرسههای نمونهدولتی، غیرانتفاعی یا حتی تیزهوشان ندارد. دبستان که بودم در رویاها و تفکراتم دوست داشتم در جایگاه دکتر کاتوزیان که پدر علم حقوق ایران هستند، قرار بگیرم. البته هر چه بزرگتر شدم در زمینههای مختلف تلاش کردم و به دنبال پرورش ابعاد مختلف زندگیام رفتم. دو ساز گیتار و سنتور را یاد گرفتم. در زمینههای مختلفی همچون فلسفه، جامعهشناسی، عرفان و تفسیر قرآن مطالعه کردم و زبان خواندم. به کلاسهای تئاتر و طراحی میرفتم و در ورزش، شنا و والیبال را ادامه دادم. تا قبل از ورود به کلاس دهم و انتخاب رشتهی تحصیلیام به خودم فرصتِ رسیدن به شناخت نسبت به خودم را دادم و مسائل متفاوتی را امتحان کردم تا علاقهی واقعیام را پیدا کنم. دوست داشتم نسبت به خودم به خودآگاهی برسم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که آرمان واقعی من عدالت و حرکت کردن در مسیر رفع تبعیضها و فقر است. از کلاس دهم تصاویری که در راستای هدفم بود در اتاقم و در معرض دیدم قرار دادم تا هرگز هدفم را فراموش نکنم و از تلاش دست نکشم. دوست داشتم در هر رشتهای که درس خواندم و هر جا که بودم به بشریت خدمت کنم و مدافع حقوق بشر باشم. هدفم این بود که دنیا را به جای بهتری برای زیستن تبدیل کنم.
واکنش خانوادهات نسبت به این انتخاب چه بود؟
پدرم همیشه تاکید داشت موسیقی و زبان را ادامه بدهم و به دنبال علایقم بروم و در هر زمینهای که وارد شدم، مادرم به شدت به من انگیزه میداد و پشتیبان من بود. البته در ابتدا که میخواستم رشتهی انسانی را انتخاب کنم، به دلیل اینکه مادرم خودشان دبیر زیست هستند، دوست داشتند من رشتهی تجربی را انتخاب کنم. حتی اطرافیان و معلمانم هم با رشتهی تجربی موافقتر بودند. اما وقتی انسانی را انتخاب کردم و توانستم توانمندی خودم را در این رشته اثبات کنم متوجه شدند که راه درستی را برای زندگیام انتخاب کردهام.
چطور توانستی توانمندیهای خودت را اثبات کنی؟
من در زمینهی رشتهی خودم مطالعات غیردرسی و فرا تر از کتاب داشتم و در کلاس آن قدر سوال میپرسیدم که دبیرهایم برای پاسخ دادن به سوالاتم به کتابهای مرجع مراجعه میکردند و همیشه تشویقم میکردند. ذهن پرسشگر و اطلاعات عمومی من باعث میشد همیشه حرف برای گفتن داشته باشم.
پس هیچوقت به کتاب درسی اکتفا نمیکردی.
وقتی وارد پایهی دهم شدم و کتابهای رشتهی انسانی را دیدم متوجه شدم که کتابهایی که تا قبل از آن خودم مطالعه کرده بودم سطحشان بسیار بالاتر از کتابهای درسیام بوده و این مسئله کمک زیادی به کسب نتایج خوب در این رشته به من کرد. من تا قبل از ورود به پایهی دهم کتابهای زیادی در زمینهی فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی مطالعه کرده بودم و در زبان و ریاضی هم قوی بودم. علاقهی دیگرم هم تحقیق و بررسی در زمینههای متفاوت در دانشگاههای بزرگ و معتبر بود.
چرا تصمیم گرفتی در آزمونهای کانون شرکت کنی؟
مادرم در یکی از همایشهای کانون در تابستان شرکت کرده بودند. وقتی صحبتهای رتبههای برتر سالهای گذشته را شنیده بودند با من صحبت کردند و با هم تصمیم گرفتیم که من هم از پایهی یازدهم در آزمونهای کانون شرکت کنم تا بتوانم سطح درسی خودم را بسنجم و جایگاهم را بشناسم. در پایهی یازدهم بیشتر تمرکزم روی درسهای مدرسه بود، ولی نتیجهام در آزمونها هم خوب بود. من مدیون مطالعات غیر درسیام بودم. فقط در تاریخ و جغرافیا مشکل داشتم و نتایجم مطلوب نبود.
از چه زمانی به این نتیجه رسیدی که مطالعه برای کنکور را با جدیت دنبال کنی؟
در پایهی یازدهم بدون اینکه مطالعهی خاصی داشته باشم یا منابع را تهیه کنم، در المپیات ادبی شرکت کردم و در مرحلهی اول پذیرفته شدم. بعضی از منابع مرحلهی دوم را مطالعه کردم و بدون اینکه به کلاس خاصی بروم این مسیر را دنبال کردم. اما بعد که با مشاوران مشورت کردم تصمیم گرفتم بین مسیر المپیاد و کنکور، کنکور را انتخاب کنم. خودباوری نداشتم و فکر میکردم چون در شهرستان هستم و به کلاسهای خوبی دسترسی ندارم نمیتوانم موفق بشوم. البته وقتی در مرحلهی دوم المپیاد شرکت کردم توانستم به سوالاتی که خودم با خودآموزی یاد گرفته بودم، به درستی پاسخ بدهم. در مرحلهی دوم قبول نشدم اما باعث شد به خودباوری برسم. از خرداد سال گذشته مطالعات جدیام را برای کنکور شروع کردم.
تابستان سال گذشته را با چه اهدافی سپری کردی؟
در تابستان درسهای دهم و یازدهم را بسیار عالی خواندم، اما دوازدهم را پیشخوانی نکردم. بین 7 تا 10 ساعت درس میخواندم، اما تک بعدی نبودم و در کنارش در زمینههای دیگر هم فعال بودم. در تابستان درس خواندنم هدفمند بود و از نتایج عملکردم راضی بودم. تمام تمرکزم روی مسیری بود که طی میکردم و به دور از حاشیه درس میخواندم.
در طول سال تحصیلی چالش خاصی را پشت سر گذاشتی؟
نیمسال اول را بسیار عالی پشت سر گذاشتم و همیشه رتبههایم در آزمونها تکرقمی بود. با شروع نیمسال دوم کمی از مسیرم منحرف شدم. تا قبل از آن فقط خودم را با گذشتهی خودم مقایسه میکردم. اما در نیمسال دوم از مشاوران میشنیدم که کنکور جدیتر شده و سایر دانشآموزان برتر با ساعتهای مطالعهی بسیار بالا درس میخوانند. همین فکر کردن به حاشیهها باعث شد کمی انگیزه و خودباوریام را از دست بدهم و میزان تلاشم و به دنبال آن نتایجم دچار افت شود. کرونا و نگرانیهایش هم به این مسئله دامن زد. مدتها با خودم میجنگیدم و میخواستم خودم را به تلاش بیشتر مجبور کنم. یک روز تمام تلاشم را میکردم تا 13 ساعت درس بخوانم و در روز بعد اصلا نمیتوانستم به سراغ درس بروم. خوابم زیاد شده بود و در روند درس خواندنم اختلال زیادی ایجاد شده بود. اصلا حوصلهی درس خواندن نداشتم. با جسمم مبارزه میکردم و بارها شکست میخوردم.
چطور توانستی این مسئله را مدیریت کنی؟
چند روز فکر کردم و راههای مختلفی را امتحان کردم. یادم میآید در سایت کانون یک نفر نوشته بود من در روز 16 ساعت درس میخوانم و من بدون این که تفکر کنم، پذیرفتم که پس من به نتیجه نمیرسم. اما بعد که به خودم آمدم به این فکر کردم که برای رسیدن به نقطهی A هزاران مسیر وجود دارد و الزاما مسیر من نباید مشابه مسیر دیگران باشد. به درون خودم رجوع کردم و به سراغ شناخت خوبی که قبلا از خودم داشتم رفتم. اگر یادگیری من شبها بیشتر بود لزومی نداشت بخواهم مثل سایر دانشآموزان خودم را مجبور به مطالعه در ساعات دیگر کنم.
شرایط کرونا و تغییرات ناشی از آن برایت چه تبعاتی داشت؟
نگران خانوادهام و افراد مسن بودم. خودم خیلی رعایت میکردم، اما ذهنم درگیر خانوادهام بود. این مسئله باعث افت بیشتر ساعت مطالعهام شد. البته من از تعویق تاریخ کنکور خیلی خوشحال شدم، چون روزهای زیادی را از دست داده بودم و دلم میخواست آن روزها را جبران کنم. البته از طولانی شدن مسیر کنکور هم خسته شده بودم و دائما این آیه را با خودم تکرار میکردم که: "لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها: خداوند هیچ کس را، جز به اندازهی تواناییش، تکلیف نمیکند." به این مسئله ایمان آوردم که هر آنچه برای من اتفاق میافتد، بهترین است. فقط من باید از زمانم بهترین استفاده را بکنم.

دفتر برنامهریزی کمکی به افزایش ساعت مطالعهات کرد؟
من جزئیات کارهایم را در دفتر برنامهریزی ثبت میکردم. وقتی دچار کاهش ساعت مطالعه شدم، به عملکردم در دفتر برنامهریزی در تابستان و نیمسال اول نگاه کردم. به خودم گفتم اگر من قبلا توانستم با ساعت مطالعهی نرمال به نتایج خوبی در آزمونها برسم، لزومی ندارد بخواهم تغییر خیلی زیادی در روند درس خواندنم ایجاد کنم و الان هم میتوانم با همان میزان تلاش به نتیجه برسم. دفتر برنامهریزی کمک زیادی به من کرد تا بتوانم به روال عادی برگردم.
در کدام درس روش ویژهای داشتی که برایت موثر بوده است؟
دانشآموزان انسانی با درسهای تاریخ و جغرافیا مشکل دارند و حجم زیاد این درسها باعث میشود نتوانند در آزمونها درصد و تراز خوبی کسب کنند. من همیشه به خودم میگفتم این درسها حفظی هستند و بهتر است در روزهای نزدیک به آزمون آنها را مطالعه کنم، اما هیچوقت به بودجهبندی برنامهی راهبردی نمیرسیدم. تصمیم گرفتم روش "اثر مرکب" از "دارن هاردی" را در پیش بگیرم. از روز شنبه، هر روز بخشی از بودجهبندی را برای این دو درس میخواندم. این مطالعهی مداوم باعث میشد بتوانم در روزهای نزدیک به آزمون با یک مطالعهی روزنامهوار بتوانم درسها را مرور و در ذهنم تثبیت کنم و در آزمونها هم نتیجهی خوبی بگیرم. برای دینی هم روشم را تغییر دادم. در ابتدا تمرکز زیادی روی تستها داشتم. اما بعد به کتاب درسی پناه بردم و سعی میکردم با دید طراح سوال، کتاب درسی را بخوانم. این باعث شد در این درس پیشرفت داشته باشم.
برنامهات در دوران امتحانات چگونه بود؟
من در امتحانات هر دو نیمسال بیمار شدم. از طرفی نمیتوانستم به صورت تکدرس مطالعه کنم و دلم میخواست مثل گذشته طبق روال کنکور درس بخوانم. گاهی پیش میآمد که برای امتحانی که فردا داشتم اصلا مطالعه نمیکردم، اما نمرهی خیلی خوبی میگرفتم. در این زمینه هم مدیون برنامهی راهبردی و آزمونهای بسیار خوب کانون هستم. در برنامهی راهبردی کانون آنقدر درسها برایم مرور شده بود که دقیقا هر درس در ذهنم به تثبیت رسیده بود. از دانشی که داشتم در امتحانات استفاده کردم و نتیجهی خوبی هم گرفتم. سوالات آزمونهای کانون آنقدر چالشی و متنوع بودند و برایم درسها را مرور کرده بودند که من کتابهایم را حفظ بودم.
دوران جمعبندی را چطور سپری میکنی؟
من پیش از عید از کتاب زرد عمومی از خودم آزمون عمومی میگرفتم. بعد از پایان امتحانات در خانه از خودم آزمون میگرفتم. صندلی مخصوص داشتم اما در بین آزمونهای جامع به خودم استراحت میدادم. الان در کتابخانه درس میخوانم و همان جا آزمون میدهم و طبق برنامه، سعی میکنم تمام شرایط کنکور را رعایت کنم. حتی آزمونهای جامع سال گذشتهی کانون را هم برای خودم پرینت گرفتهام.
چه مشکلاتی در آزمونهای جامع داشتی که تصمیم داری در زمان باقیمانده تا کنکور آنها را رفع کنی؟
من دفتری دارم که از ابتدا، بعد از هر آزمون، جزئیات تحلیل آزمونهایم و هر نکتهای که به ذهنم میرسید در آن نوشتهام. اگر در درسی بیدقتی داشتم، اگر در درسی دچار کمبود وقت میشدم و حتی اگر درسی را در آزمون دیرتر شروع میکردم در این دفتر یادداشت میکردم. این دفتر برای من تاثیر فوقالعادهای داشت. مطالعهی این دفتر و مسیری که طی کردهام برای بهبود شرایطم تا الان کمک زیادی به من کرده است. الان هنوز هم گاهی در دفترچهی عمومی دچار کمبود زمان میشوم و تنها راه رفع این مسئله را زیاد آزمون دادن میدانم. همچنین دوست داشتم تمام درصدهایم در درسهای اختصاصی 100 باشد. خیلی ایدهآلگرا بودم. وقتی کارنامهی کنکور رتبههای تکرقمی را مشاهده کردم متوجه شدم که حتی رتبهی 1 کنکور هم در تمام درسها درصدش 100 نیست. روی خودم کار میکنم که این ایدهآلگرایی را تعدیل کنم و توقعاتم را از خودم کمتر کنم.
چرا تصمیم گرفتی در کتابخانه درس بخوانی؟
وضعیت شهر ما فعلا سفید است. من هم به خانه و اتاقم عادت کرده بودم و این عادت زیاد خوب نبود. باعث شده بود دائما تمایل به خواب داشته باشم. در طول روز در بازههای زمانی مختلف دچار خوابآلودگی میشدم. تصمیم گرفتم فضای مطالعهام را تغییر بدهم. با رفتن به کتابخانه روحیهام تغییر کرد. با دوستم درس میخوانیم و این برای من تصمیم خیلی خوبی بود.
از چه منابعی برای یادگیری و حل تست استفاده میکردی؟
کتاب آبی علوموفنون برایم راهگشا و موثر بود. از کتابهای زرد هم استفاده کردم. کتاب ریاضی برگزیدهی علوم انسانی هم کتاب خیلی خوبی بود. کتابهای آبی و سهسطحی فلسفه و جامعهشناسی و علوموفنون، کتابهای جمعبندی نیمسال اول و کتاب نوروز و کتاب آبی اقتصاد هم عالی بودند و در بازههای زمانی مختلف، به فراخور زمان، کمک زیادی به من کردند. من به دنبال حل تستهای متنوع بودم و تستهای کتابهای کانون خیلی عالی و استاندارد بود. کتابی مثل سهسطحی در بازار نیست که در این سطح عالی، جنبهی مرور داشته باشد.
مطالعهی مطالب سایت و مجله آزمون چه کاربردی برای تو داشت؟
همیشه گفتوگوهای رتبههای برتر کنکور را در مجله آزمون میخواندم و مطالب را برای خودم هایلایت میکردم. از این گفتوگوها متوجه میشدم که رتبههای برتر کنکور از متفاوت بودن و امتحان کردنِ روشهای خوب نترسیدند، راه خودشان را پیدا کردند و به نتیجه رسیدند. از توصیههای مشاوران کانون استفاده میکردم و به آنها اعتماد داشتم. در سایت کانون هم گفتوگوهای دیگر را میخواندم، به صفحهی مقطع سر میزدم و اگر در توانم بود به بعضی از سوالات بچهها جواب میدادم. فیلمهای رتبههای برتر سال گذشته را هم در سایت کانون مشاهده میکردم. از گفتوگو با خانم نازنین قاسمی که رتبهی 2 انسانی سال گذشته بود متوجه شدم که ایشان به خودشان جرات تغییر ترتیب درسها را داده بودند. این برای من خیلی جالب بود که کسی تا این حد شهامت تغییر داشته باشد که به ریاضی به عنوان آخرین درس پاسخ بدهد. این تصمیم نامتعارفی بود. از خانم قاسمی یاد گرفتم که جسور و باجرات باشم، تغییراتی که به نظرم مثبت هستند در روشهایم ایجاد کنم و از چالشها استقبال کنم.
ذهنیتت راجع به جلسهی کنکور چگونه است؟
من قبلا خیلی زیاد به جلسهی کنکور و اتفاقاتی که ممکن است برایم بیفتد فکر میکردم. اما بعد سعی کردم به خالق خودم اطمینان کنم و به خودم گفتم هر اتفاقی که بیفتد تمام تلاشم را میکنم که آرامش خودم را حفظ کنم. برای کنکور آمادهام و خودم را توجیه کردم که باید اتفاقات را مدیریت کنم. فکر کردن به جلسهی کنکور بیفایده است. در جلسهی المپیاد بطری آب کسی که کنارم نشسته بود از دستش افتاد و هم برگهی خودش و هم کمی از برگهی من خیس شد. اما همان زمان هم بیاهمیت به موضوع نفس عمیقی کشیدم و به کارم ادامه دادم. در جلسات آزمونهای کانون بارها و بارها شرایط مختلف را تجربه کردم و جلسهی کنکور هم یک تجربه مثل تمام آزمونهای دیگرم خواهد بود.
نکتهی دیگری هست که بخواهی بگویی؟
ابتدا دلم میخواهد به جز خانوادهام، از بهترین دوست و همراهم یعنی مادربزرگم خانم صدوقی با تمام وجود تشکر کنم که در تمام لحظات در کنارم بودند و در هر ساعت از شبانهروز که به ایشان نیاز داشتم برای من وقت میگذاشتند و با من گفتوگو میکردند. همیشه صحبتهای مملو از امید و انگیزهی ایشان تا مدتها به من آرامش میداد.
ضمنا من معتقدم ده درصد زندگی را اتفاقاتی که برایمان میافتد تشکیل میدهد و نود درصد مابقی، واکنشهای ما به آن اتفاقات است. باید به اندازهی توان خودمان برای بهتر کردن زندگی تلاش کنیم. من هم دوست دارم به این بیت تاکید کنم:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
سایر گفتوگوهای پرستو عسکری را در لینک زیر دنبال کنید:
