علی عباسی، رتبهی 5 ریاضی کشور
بعد از المپیاد در سال یازدهم چون انتظار طلا داشتم و نقره گرفتم، دو ماه از تابستان دوازدهم را اصلاً درس نخواندم. مهر و آبان هم مثل بقیه معمولی درس خواندم؛ اما به این فکر کردم که حالا که در المپیاد موفق نشدهام، باید از طریق کنکور به هدفم برسم. دوباره تصمیم گرفتم جدی درس بخوانم. از آذرماه دوباره با تمام تلاشم شروع به درسخواندن کردم. (علی 1 سال کانونی بود و در 17 آزمون برنامهای کانون شرکت کرد.)
کیان رحمانی، رتبهی 3 تجربی
سال یازدهم به دوازدهم خیلی دلسرد شدم. حجم درسها خیلی زیاد بود و به ذهنم رسید که درسخواندن را کنار بگذارم. بهکمک پدر و مادرم توانستم دوباره امید و انگیزه پیدا کنم. هر وقت خسته یا ناامید میشدم، از آنها میخواستم کمکم کنند تا بتوانم با خیال راحت درس بخوانم. (کیان 5 سال کانونی بود و در 85 آزمون برنامهای کانون شرکت کرد.)
حسین گلهداری، رتبهی 8 تجربی
بعد از عید و ماه رمضان، خیلی خسته و ناامید شدم و باعث شد ساعت مطالعهام خیلی افت کند. تنها چیزی که کمکم کرد، دفتر برنامهریزی بود. ساعت درسخواندنم را که نوشتم، باعث شد دوباره انگیزه بگیرم. (حسین 3 سال کانونی بود و در 45 آزمون برنامهای کانون شرکت کرد.)
