سَجع در نثر، مانند قافیه در شعر است.
واژههای سجع معمولاً در پایان دو جمله میآید و آهنگ دو جمله را به هم نزدیک میکند .
«مشک آن است که ببوید، نه آنکه عطار بگوید.»
در عبارت بالا واژههای «ببوید» و «بگوید» آرایهی سجع را پدید آوردهاند .
شیواترین نثر مسجع در «گلستان سعدی»، «مناجاتنامهی خواجهعبدالله انصاری» و «مقامات حمیدی» دیده میشود .
سر عشق، نهفتنی است، نه گفتنی و بساط مِهر، پیمودنی است نه نمودنی. (مقامات حمیدی)
عالم ناپرهیزگار، کور مشعلهدار است. (گلستان سعدی)
شما را باغ باید و ما را چون لاله داغ. (قائم مقام فراهانی)
