خودش تصمیم گرفت در آزمونها شرکت کند
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
پدر: حسین سلطانی، جانباز ۵۵درصد هستم. حرفهام پزشکی است. محمدجواد هم پزشکی را انتخاب کرده است.
مادر: معصومه قائمی هستم. دیپلم ادبیات دارم.
شروع موفقیت او از چه زمانی خودش را نشان داد؟
مادر: ما یک دختر هم داریم. از وقتی این دو به دنیا آمدند، حساسیت خاصی روی مدرسهی آنها داشتیم. محمدجواد در دوران دبستان به مدرسهی شاهد رفت و همهچیز خوب بود. اولین باری که در آزمون شرکت کرد، آزمون تیزهوشان در ششم دبستان بود. هرچند دانشآموز خیلی خوبی بود، نتوانست در این آزمون بدرخشد و خودش از این موضوع خیلی ناراحت بود. سال نهم خودش به ما پیشنهاد داد که او را در آزمونهای کانون ثبتنام کنیم و موفقیت او با رفتن او به کانون شروع شد. برای سال دهم در مدرسهی نمونهدولتی قبول شد. یازدهم تلاش اصلی خود را شروع کرد و هماهنگیاش با برنامهی کانون بیشتر شد. سال دوازدهم هم با کانون پیش رفت و برنامهی خانوادهی ما بر اساس کانون بود. وقتی به ما زنگ میزدند تا تبریک بگویند، دوست داشتم به آنها بگویم من به کانون تبریک میگویم که چنین شرایطی را برای بچهها فراهم کرده است.

رتبهها و ترازهایش را بررسی میکردید؟
همیشه کارنامههایش را بررسی میکردم و دربارهی نمرههایش با او صحبت میکردم. اگر در درسی افت میکرد، دلیل آن را میپرسیدم و او هم برایم توضیح میداد. این اواخر، در آزمونهای جمعبندی، شب قبل از آزمون خوابش نمیبرد. از او خواستم که اگر اضطراب دارد در آزمون شرکت نکند. در جواب گفت که فقط هیجان دارد و باید شرکت کند. به او گفتم تصور کند که شب کنکور است و این اتفاق هم افتاده و مجبور است برود. وقتی از آزمون برگشت از او پرسیدم با این چالش بزرگ چگونه برخورد کرده است. ترازش حدود ۷۳۰۰ شد و گفت همین که توانسته با آن خستگی به جلسهی آزمون برود خیلی خوب بود و خوشحال بود از اینکه این اتفاق را قبل از کنکور تجربه کرده بود. همیشه برای نتیجهی آزمونهایش اشتیاق داشت.
پدر: با اینکه سهمیه هم داشت، میتوانست کمتر درس بخواند؛ اما هیچوقت به این امتیاز توجه نکرد و تلاش میکرد پیشرفت کند. او بدون سهمیه هم میتوانست در پزشکی قبول شود. بهلحاظ علمی که نمیتوانستیم کمکی بکنیم؛ اما تجربهی خود را در اختیار او میگذاشتیم. باید بگویم پشتیبان اصلی او مادرش بود.
خاطرهای از دوران تحصیل او به یاد دارید؟
مادر: روزی از مدرسه به خانه آمد و گفت من کاری کردهام. خانمی به مدرسهی ما آمد و پرسید چه کسی میخواهد در آزمونهای کانون شرکت کند. من هم شمارهتلفن خانه را به او دادم. اینکه خودش بهتنهایی تصمیم گرفته بود در آزمونها شرکت کند، برایم خیلی جالب بود. در اولین جلسهای که در کانون شرکت کردیم، هدف خود را از شرکت در آزمونها گفت. معتقد بود اگر در آزمون تیزهوشان قبول نشده دلیلش این است که قبل از آن در هیچ آزمونی شرکت نکرده بود و به این نتیجه رسیده بود که برای موفقیت در آزمون بعدی، باید به کانون بیاید.


