چندین سال و دهها آزمون معنای سپریشدن روزگار و بزرگترشدن میدهد و ورود به جامعهای بزرگتر و خانوادهای که قدم آنها را از کودکیِ دبستان تا نوجوانیِ دبیرستان دوست میدارد. خانه و مدرسه و اینک کانون میدانی برای جدیترگرفتن آموزش و هدفداشتن در زندگی و آینده بوده است. صبحهای جمعه زودتر از دیگران بیدار میشدند و هر عصر جمعه منتظر بازخورد بودند تا خودشان را در لابهلای ارقام و نوشتهی یک برگ کارنامه یا صفحهی اینترنتی برانداز کنند و همان شب خودشان را برای دو هفتهی دیگر با نقشهای تازه آماده کنند.
روزهای شاد و روزهای غمگینی داشتند تا با موضوع تازهای با پدر و مادر به گفتوگو بنشینند؛ انتظاراتی که گاه به بیراهه رفتند و امیدهایی که ضربانقلبشان را به تعادل رساندند.
مرداد تاریخی است که هر سال تکرار میشود. تلاشگران ورود به دانشگاه پس از عبور از مسیری سخت، به آرامشی نسبی رسیدهاند. آنها داوطلبان زندگی با خانوادهی کانون بودهاند. استمرار و مداومت، رسمی است که از نخبگان سالهای قبل به ارث بردهاند. آنها امسال نیز آیین وفاداری به کانون را که فرهنگ تلاش را آموزش میدهد، به جا آوردند.
