این یادداشت را روز 4 مرداد نوشتم.
امروز اولین آزمون دخترم در تابستان بود. هفتهی گذشته مدرسهاش شروع شد؛ اما بهنظرم، کلاس چهارم را پس از آزمون امروز شروع کرده است. اهمیت آزمون اول برای دخترم کمتر از روز اول مهر نبود. فکر میکنم برنامهریزی جدی او از همین امروز شروع شده است.
جالب بود! امروز از من پرسید: «چطور میتوانم موفق شوم؟ آدمهای موفق چهکار میکنند؟ کدام درسم را قوی کنم، بهتر است؟»
این سؤالها با اولین آزمون تابستان در ذهنش نقش بست. شاید همین سؤالها اول مهر به ذهنش میرسید، تحتتأثیر هیجانات شرایط جدید و دوستان جدید و معلمان جدید بود؛ اما روز آزمون، روز خوب دیگری بود.
بیاختیار یاد رادین افتادم که همچنان مسیر غیررسمی مدرسه را با بازی تلفیق کرده است و تلنگری هم نخورده است. به دنبال راهحلی هستم. شاید اگر از آزمونهای سال گذشتهی دوم دبستان کمک بگیرم، نتیجه بدهد.
امیدوارم تابستان برای رادین هم بهانهای باشد برای برنامهریزی و نگاه به آینده.
