از کودکی علاقهی زیادی به کتاب داشت
محمدرضا قلیپور، رتبهی 2 انسانی ایثارگران از شهر لنگرود است. پدرش نظامی و مادرش خانهدار است. برادر بزرگتر محمدرضا دانشجوی رشتهی حسابداری دانشگاه فردوسی مشهد است. در ادامه گفتوگوی ما را با مادر محمدرضا در مورد دوران کودکی و تحصیلش میخوانید.
از چه زمانی متوجه علاقه و استعداد محمدرضا شدید؟
از همان دوران کودکی علاقهی خیلی زیادی به کتاب داشت. وقتی به پیشدبستانی رفت تمام ذوق و شوقش، نوشتن و درس خواندن بود و خیلی زود مطالعه را شروع کرد. کتابهای برادر بزرگترش را برمیداشت و از او الگو میگرفت و مطالعه میکرد. محمدرضا در کودکی به کامپیوتر هم خیلی علاقهمند بود و از دوسالگی کار با کامپیوتر را شروع کرد. او با قطعات کامپیوتر بهخوبی آشناست. به هر حال هیچ وقت به بازیهای کامپیوتری علاقهی خاصی نداشت و بیشتر کنجکاو بود که قطعات و عملکرد کامپیوتر را یاد بگیرد.
این کنجکاوی و علاقه به کامپیوتر هنوز هم ادامه دارد یا مربوط به دوران کودکیاش بود؟
هنوز هم علاقه دارد و تا یک سال قبل از کنکور با کامپیوتر کار میکرد. سال آخر گوشی موبایل و کامپیوتر را کنار گذاشت. این انتخاب خودش بود.

از لحاظ تحصیلی مستقل بود یا نیاز به همراهی شما داشت؟
پدرش نظامی است و بیشتر وقتها سر کار است و در خانه حضور ندارد؛ به همین دلیل نظارت بر عملکرد محمدرضا بر عهدهی من بود. سعی میکردم همه چیز تحت کنترل باشد. جزئیات کارنامهاش را بررسی میکردم. با اینکه خیلی ریز نوشته شده بود و خواندن آنها برایم سخت بود حتماً این کار را انجام میدادم. حواسم بود که تلویزیون بهموقع خاموش باشد تا محمدرضا بتواند راحت بخوابد. برای مطالعه به کتابخانه میرفت و برایش ناهار میفرستادم که تا عصر در کتابخانه درس بخواند. امسال سختگیریام بیشتر بود که خدا را شکر میگوییم که نتیجه داد.
اتفاق خاص یا عاملی وجود داشته که باعث پیشرفت او در دوران تحصیل شده باشد؟
محمدرضا در ریاضی کمی مشکل داشت و میخواست آن را رفع کند. از همهی منابع و کتابها استفاده کرد و خیلی سؤال حل میکرد. همیشه سؤالات اشتباه و نزدهاش را کامل بررسی میکرد و به دنبال راهحل آنها بود. زحمت زیادی کشید تا در این درس پیشرفت کرد.
در دوران دبستان وضعیت درسیاش چهطور بود؟ آیا حدس میزدید روزی در این جایگاه قرار بگیرد؟
محمدرضا تا دبیرستان در شهرری درس خواند و بعد به لنگرود آمدیم. هر وقت از معلمانش راجع به وضعیت درسیاش میپرسیدم میگفتند در مورد محمدرضا سؤال نکنم و وضعیت او عالی است. در دوران دبیرستان هم اگر حساسیت یا گلایهای داشتم، دبیران مدرسه او را تأیید میکردند.

