راهکار هر دانشآموز مخصوص خود اوست
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
پدر: رسول سلطانی، کارشناسی ارشد مشاوره دارم و فرهنگی هستم.
مادر: کارشناسی ارشد مشاوره دارم و فرهنگی هستم.
با توجه به اینکه رشتهی تحصیلی و شغل هر دوی شما مشاورهی تحصیلی است، در برنامهریزی و مشاورهی علیرضا تا چه حد نقش داشتید؟
پدر: در این دو سالی که فرزندم کانونی بود، پس از برگزاری آزمونهای کانون در کنار هم به تجزیه و تحلیل و بررسی آزمون میپرداختیم. کنار او مینشستیم و نتایج آزمونها را با هم بررسی میکردیم. نقاط قوت و ضعف هر درسی را شناسایی میکردیم و برای آزمون بعدی برنامهریزی داشتیم.
آیا در این دو سال پیش آمده بود که علیرضا در آزمونها افت داشته باشد؟
پدر: بله؛ گاهی پیش میآمد که تراز کمتری نسبت به قبل میگرفت.
شما به عنوان اولیای علیرضا، در زمان افت، چگونه حمایتش میکردید؟
پدر: همیشه مسئله را علتیابی میکردیم. گاهی به علت ضعف جسمانی و گاهی به دلایل روحی بود. با گفتوگو و بررسی، علت را مشخص میکردیم. شرایط جسمی، مسائل درسی، عدم برنامهریزی و... مشخص میشد و سپس برای رفع مشکل به فکر چاره بودیم و علیرضا را برای آزمون بعدی آماده میکردیم. اگر از این روش نتیجه میگرفت، آن را برای آزمونهای بعد به کار میبست.

علیرضا در کودکیاش چه ویژگی متمایزی داشت که شما را به موفقیت امروزش دلگرم میکرد؟
پدر: او از کودکی بسیار خلاق بود. هر جا که میرفتیم ابتدا به دنبال این بود که ببیند چه چیز جدیدی و چه تکنولوژی متفاوتی دارد. در 4سالگی تمام ماشینها را میشناخت و سرعتهای آنها را میدانست. ریاضی و فارسی پایهی اول و دوم را زودتر از مدرسه خوانده بود.
شما چگونه به عنوان یک مادر از علیرضا حمایت میکردید؟
مادر: همیشه مراقب بودم که شبها بهموقع بخوابد. صبحها بهموقع بیدارش میکردم تا تلاش خود را از سر بگیرد. اگر نتیجهی آزمون کمتر از حد انتظارش میشد با او گفتوگو میکردم. مسئله را با او علتیابی میکردم و اگر کمکی از من ساخته بود حتماً این کار را انجام میدادم.
شما چه نقشی در انتخاب رشتهی دبیرستان علیرضا داشتید؟
پدر: خودش از مدتها قبل رشتهی تحصیلی دبیرستانش را انتخاب کرده بود. همیشه به ما میگفت که اگر ریاضی بخواند میتواند رتبهی یک کشوری را کسب کند؛ اما به رشتهی پزشکی و دانشگاه تهران علاقه داشت و فقط به آن فکر میکرد.
علیرضا با امیررضا براتی، رتبهی 1 تجربی کشور، همکلاسی بود. این دو نفر چهقدر با هم رقابت داشتند؟
پدر: از پنجم دبستان همکلاسی بودند. بیشتر از اینکه به فکر رقابت باشند، با هم دوست بودند. الان هم دوستان صمیمی هستند. گاهی در امتحانات مدرسه، المپیاد و آزمونها نوساناتی داشتند. گاهی علیرضا و گاهی امیررضا برتر بود.

گفتوگو در منزل چهقدر برایتان اهمیت دارد؟
پدر: ما همیشه در مورد هر مسئلهای با هم صحبت و مشورت میکنیم تا جایی که گاهی خودمان هم خسته میشویم.
چگونه علیرضا را تشویق میکردید؟
پدر: او نیازی به تشویق نداشت. برای درس خواندن شیوهی خاص خودش را داشت و نیازی به تشویق بیرونی نبود. همینکه زمینه را برایش فراهم میکردیم برایش حکم تشویق را داشت. هر چیزی را نیاز داشت، تهیه میکردیم، بدون اینکه برای او شرط بگذاریم.
علیرضا بیشتر شخصیت مستقلی دارد یا به شما وابسته است؟
پدر: خیلی مستقل است. همیشه به ما میگفت فقط زمینه را برایش فراهم کنیم و بقیهی امور را به خودش واگذار کنیم تا بهترین رتبه را کسب کند.
اگر از شما به عنوان اولیای علیرضا بپرسند که چهکار کردید که توانستید فرزند موفقی تربیت کنید چه میگویید؟
پدر: قطعاً راهکار هر کس منحصربهفرد و مخصوص به خود اوست. باید زمینهها شناسایی شوند و استعداد فرد شناسایی شود. تا استعدادهای فرزند شناسایی نشود کسی نمیتواند کمک خاصی بکند. آزمون کنکور یک آزمون سنگین و یک فرایند طولانی است که باید ابتدا ببینیم تمام شرایط در فرزندمان هست؛ سپس این مسئله را پیگیری کنیم. کنکور به گونهای است که دانشآموز باید از روز شروع تا یک ساعت پس از برگزاری کنکور انرژی و انگیزهی لازم را داشته باشد. اگر این گونه نباشد کسی موفق نمیشود.
با توجه به اینکه دو فرزند کوچکتر هم دارید، فضای خانه را برای مطالعهی علیرضا چگونه آماده میکردید؟
مادر: ما یک طبقه را برایش خالی کرده بودیم که در آنجا درس بخواند. در ساعتی که خودش تعیین میکرد بیدارش میکردم. فقط برای استراحت پیش ما میآمد، کمی با برادر کوچکش بازی میکرد و دوباره به سراغ درسهایش میرفت.
پدر: مهمانیها را تعطیل کردیم. حتی عید امسال هم به همه اعلام کردیم که دید و بازدید را در منزل اقوام برگزار میکنیم.
آیا همکاران، دوستان و آشنایان از شما برای موفقیت درسی فرزندان راهنمایی نمیگیرند؟
پدر: بله؛ اما به آنها تأکید میکنم که راهنماییهایم در صورتی نتیجهبخش خواهد بود که یک سری موارد را رعایت کنند. باید روز آخر دقیقاً از نظر انگیزه و انرژی مثل روز اول باشند. رابطهها و حواشی باید به حداقل برسد. اولیا باید بتوانند از خواستههایشان چشمپوشی کنند و تفریح و مهمانی را تعطیل کنند. بر رفتار فرزندشان نظارت داشته باشند.


