برای هر موضوعی با فرزندم مشورت میکنیم
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
پدر: من رضا ظفرپور، کارشناس علوم سیاسی، کارشناس حقوق و دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد حقوق هستم. بازنشستهی وزارت کشور هستم و در آزمون وکالت هم پذیرفته شدهام.
مادر: من زکیه اشکوریان هستم. تا دیپلم ریاضی تحصیل کردهام و خانهدار هستم.
چه ویژگی شخصیتی متمایزی از کودکی در فرزندتان وجود داشت که شما را به موفقیتِ امروزش دلگرم میکرد؟
پدر: صابر از کودکی به مطالعهی کتاب و نیز نقاشی علاقهی بیشتری نشان میداد. پسر بسیار آرام و عاقلی بود. همچنین خودکار بود و برای درس خواندن به هیچ وجه به یادآوری ما نیازی نداشت.
تحصیلات شما چه میزان در انگیزهبخشی به صابر مؤثر بود؟
پدر: او پیش از من به مطالعه و تلاش علاقهمند بود؛ اما تحصیل و فعالیت فرزندان بزرگترمان برای صابر الگو بود. به هر حال من هم در این سن و سال تحصیل را رها نکردهام و این موضوع قطعاً روی پسرم تأثیر داشته است.

آیا نسبت به حضور صابر در مدرسه و نیز در آزمونها حساس بودید؟
مادر: صابر خودش روی این موضوع خیلی حساس بود. به هیچ وجه در مدرسه غیبت نداشت. در آزمونهای کانون هم فقط یک جلسه غیبت داشت.
چرا صابر روی حضور در آزمونها تأکید داشت؟
مادر: صابر کاملاً طبق برنامهی راهبردی درس میخواند و این باعث میشد طبق برنامه پیش برود و هر دو هفته یکبار خودش را نسبت به تلاشی که داشت، بسنجد.
شما در سال کنکور چگونه از او حمایت میکردید؟
پدر: مادرش بهشدت پیگیر برنامهی درسیاش بود؛ اما نقش کانون را نباید از یاد برد. پشتیبانش با صابر تماس میگرفت و شرایط درسی او را کنترل میکرد؛ تا جایی که از این حمایت به وجد میآمدیم؛ اما مدیر برنامههایش در منزل، مادرش بود.
مادر: این دو سال بیشتر اوقات تلویزیون خاموش بود. مسائل و مشکلات را با او در میان نمیگذاشتیم تا آرامش او حفظ شود. کم و کسریهای زندگی را به او نمیگفتیم. از او میخواستیم تمرکزش بر درسش باشد. با وجود اینکه نمرات مدرسهاش را میتوانست از طریق اینترنت دریافت کند، من مرتب به مدرسهی او میرفتم و پیگیر کارهایش بودم.
پیشبینی میکردید که موفق به کسب رتبهی تکرقمی شود؟
مادر: بله؛ چون تلاش او را میدیدیم. از ابتدا مقصدش مشخص بود. میدانست میخواهد به کجا برسد و مطابق با هدفش تلاش میکرد.

دوست داشتید فقط درس بخواند یا او را به کسب مهارتهای دیگر هم تشویق میکردید؟
پدر: او را به یادگیری مهارتهای دیگر هم تشویق میکردیم. پسرم در بحث برنامهنویسی کامپیوتر مطالعات زیادی داشت و حتی در مدرسه به دوستانش هم آموزش میداد. او به کلاس خاصی در این زمینه نرفت اما همیشه او را به ادامه دادن و پیگیری علاقهمندیهایش تشویق کردهایم.
از کودکی به کامپیوتر علاقه داشت؟
مادر: همیشه به ما میگفت میخواهم خلبان شوم. وقتی وارد دبیرستان شد و شناخت بیشتری پیدا کرد، به کامپیوتر علاقهمند شد. از همان اول دبیرستان شبها، بهویژه در فصل تابستان، با کمک آموزشهای اینترنتی، با زبانهای برنامهنویسی آشنا شد و اکنون به چند زبان برنامهنویسی تسلط نسبی دارد.
از کودکی چه ویژگیهای شخصیتی متمایزی داشت؟
مادر: پشتکار زیادی داشت. ما و برادرانش خیلی او را تشویق میکردیم. صابر فرزند آخر خانواده است که همگی برای موفقیتش لحظهشماری میکردیم و از کودکی تلاش او را میدیدیم.
پدر: بسیار خانوادهدوست و آرام است. اخلاق خاصی دارد که همه را شیفتهی خودش میکند. ارتباطش با مادرش خیلی قوی و عالی است.
روز کنکور چه کسی او را همراهی میکرد؟
مادر: از قبل به من میگفت که دوست دارد در روز کنکور او را همراهی کنم.

در منزل چهقدر با هم گفتوگو میکنید؟
مادر: برای هر موضوعی با صابر مشورت میکنیم و نظر او را میپرسیم. نظراتش همیشه خیلی بهجا، مثبت و جدید است. تقریباً در تمام تصمیماتی که میخواهیم بگیریم با هم مشورت میکنیم. البته صابر خوشحالی و ناراحتیهایش را با من در میان میگذارد و هر وقت نیاز به آرامش دارد با هم صحبت میکنیم.
به جز تلاش و پشتکار چه عامل دیگری به موفقیت صابر کمک کرده است؟
پدر: پدرِ من سه- چهار سال با ما زندگی میکردند و بیمار بودند. صابر با وجود درسهایش، از اول تا سوم دبیرستان به ایشان رسیدگی و کمک میکرد و از او پرستاری میکرد. به نظر من، دعا و نگاه پدرم هم در موفقیت صابر تأثیر داشته است.
در تربیت صابر بر چه نکاتی تأکید بیشتری داشتید؟
پدر: من همیشه بر دو چیز تأکید دارم و این دو ویژگی تنها مواردی هستند که راجع به آنها به فرزندانم تذکر میدهم و یادآوری میکنم: یکی نظم و دیگری نماز.

