هیچ چیزی را به اندازهی کتاب دوست نداشت
فرنوش فخار، رتبهی 4 انسانی کشور و رتبهی 1 منطقهی 2 از شهر کاشان است. پدرش شغل آزاد دارد و مادرش، فرشته سیاهکاری، فوق دیپلم و خانهدار است. فرنوش یک برادر بزرگتر هم دارد که کارشناسی عمران دارد. در ادامه گفتوگو با مادر فرنوش در مورد دوران کودکی و تحصیلش را بخوانید.
از چه سنی متوجه علاقه و استعداد فرنوش شدید؟
از همان سالهای ابتدایی که تازه خواندن و نوشتن را یاد گرفت، هیچ چیزی را به اندازهی کتاب دوست نداشت و هیچ هدیهای را به اندازهی کتاب باارزش نمیدید. وقتی برای تولدش به دنبال هدیه بودیم هرچه میگرفتیم به اندازهی کتاب خوشحالش نمیکرد. خیلی به شعر علاقه داشت و کلاس دوم دبستان خودش شعر میگفت. بچههای مدرسه به فرنوش میگفتند «شاعر کلاس». اگر موضوعی پیش میآمد معلمشان به او میگفت: «در این مورد شعر بگو تا شعرت را به دیوار کلاس نصب کنیم». در تمام طول سال تحصیلی شعرهای فرنوش به دیوار کلاس نصب بود.
این استعداد ادامه داشته و هنوز در این زمینه فعالیت میکند؟
بعد از مدتی که حجم درسهایش زیاد شد، شعر گفتن را کنار گذاشت؛ اما هنوز مطلب مینویسد. فرنوش همیشه دستبهقلم است و دربارهی موضوعهای مختلف مینویسد. در نوشتن خیلی قوی است. چون از اول کتاب میخوانده و دایرهی لغات در ذهنش زیاد است، وقتی شروع به نوشتن میکند خیلی مطالب قشنگی مینویسد که خواننده لذت میبرد.
انتخاب رشتهی انسانی هم بر اساس همین علاقهمندی بود؟
بله؛ برای انتخاب رشته مشاوره گرفتیم. چون هوش زیادی در او میدیدم رشتهی تجربی و پزشکی را پیشنهاد دادم اما وقتی مشاور با فرنوش صحبت کرد به من گفت دختر ما یک دختر ادیب است و هیچ وقت او را درگیر فیزیک و شیمی نکنیم. استعداد و علاقهی او به ادبیات بود. من هم به تصمیم فرنوش احترام گذاشتم و خدا را شکر خودش هم خیلی راضی است.

از کودکی این نتیجه و موقعیت را برای فرنوش پیشبینی میکردید؟
از شهر ما کاشان، فرنوش تنها کسی است که تا به حال توانسته در رشتهی انسانی رتبهی تکرقمی بیاورد؛ اما واقعاً پیشبینی چنین چیزی را نداشتم و کسب این رتبه شبیه خواب و رؤیا بود؛ اما همیشه دخترم را بااستعداد میدانستم و به این باور داشتم.
این اعتمادی که شما به او داشتید به او اعتمادبهنفس میداد و در او تأثیری داشت؟
من مطمئن بودم هر رشتهای را انتخاب کند موفق خواهد شد. کلاس گیتار میرفت و با اینکه بیشتر وقتش صرف درس خواندن میشد و فرصت خیلی کمی داشت، خیلی خوب تمریناتش را انجام میداد.
و حرف آخر:
همیشه فرنوش به یاد گرفتن علاقه داشته است. اهل تفریح است و وقتش را به بطالت نمیگذراند. همیشه به من که مادرش هستم میگوید از وقتت استفاده کن، چیزی یاد بگیر و وقت را به بهترین شکل استفاده کن. همیشه میگوید دوست ندارد یک آدم معمولی باشد و برای این موضوع تلاش خیلی زیادی میکند.


