از بین تمام عوامل مربوط به موفقیت دانشآموزان در مدرسه، عملکرد معلم از بیشترین اهمیت برخوردار است، اما متاسفانه هنوز معیارهای سنجش عملکرد در سیستم آموزشی امریکا نمیتواند به خوبی معلمهایی را که توانستهاند عملکرد دانشآموزان را بهتر کنند از سایر معلمها تمیز دهند. به طوری که در نظرسنجی که در سال 2009 انجام شد، 99 درصد معلمها عملکرد خوبی داشتهاند و این نتیجه متفاوت از واقعیات سیستم آموزشی ایالات متحده است.
اخیرا تلاشهایی برای بهبود معیارهای عملکردسنجی و بهرهگیری از این معیارها برای تغییر دادن روشهای آموزشی صورت گرفته است. بر اساس گزارش سازمان بینالمللی کیفیت سنجی آموزگاران، در سالهای اخیر 32 ایالت در سراسر امریکا سیاستهای عملکرد سنجی را تغییر دادهاند و 43 ایالت هم از سیستمهای عملکرد سنجی مختلفی استفاده میکنند که اطلاعات مربوط به موفقیت دانشآموزان هم بخشی از آنها است.
با اینکه در سالهای اخیر تمرکز بسیاری بر میزان رضایتمندی دانشآموز و نمره دهی او به عملکرد معلم انجام شده، هنوز هم مشاهدات کلاسی از اهمیت خاصی برخوردارند. بیشتر آموزگاران در شرایط و کلاسهایی فعالیت میکنند، که نمیتوان برای سنجش عملکرد آنها از تستهای استاندارد استفاده کرد. به همین دلیل اگر عملکردشان خوب هم باشد نمیتوان آن را در چهارچوب معیارهای استاندارد گنجاند. در نهایت هم اینکه نمرههای دانشآموزان نمیتواند به خوبی نحوهی عملکرد آموزگاران را نشان دهند.
در پاییز سال 2008 سیستم سنجش عملکرد معلمها بر اساس چهارچوب جدیدی به طور آزمایشی در مدارس شیکاگو اجرایی شد. این روش در مدارس مناطق فقیر و ثروتمندنشین نتیجهی خوبی داشته است.
ارزیابی عملکرد معلمها در مدارس دولتی شیکاگو
تا قبل از معرفی این روش و به مدت حدود 40 سال، از یک سیستم مبتنی بر 19 تست برای ارزیابی عملکرد معلمها استفاده میشد، وقتی معلم تدریس میکرد، شخصی مثلا مدیر مدرسه عملکرد او را میسنجید و مقابل هر بخش علامتی میگذاشت که نشان دهندهی میزان موفقیت معلم در آموزش بود. بیشتر آموزگارانی که عملکرد خوبی داشتند از این سیستم ناراضی بودند چون تصور میکردند نمیتواند تواناییهای آنها را به خوبی ارزیابی کند و تنها 39 درصد از مدیران هم توانسته بودند با این سیستم معلم را به خوبی ارزیابی کنند. همچنین با اینکه 93 درصد معلمها در این تست نمرهی خوبی گرفته بودند، اما شیکاگو همچنان یکی از ضعیف ترین شهرها از نظر آموزشی بود، که خود این امر نشانگر عدم کارایی این سیستم ارزیابی است .همین امر باعث شد مقامات آموزشی این شهر از سال 2006 شروع به تعریف روش جدیدی برای ارزیابی کنند که تدوین آن تا تابستان 2008به طول انجامید .
بر اساس روش جدید، عملکردسنجی معلمها هر سال 2 بار انجام میشد. در این سنجش 15 تا 20 دقیقه به توضیحات اختصاص داشت. معلم میتوانست در مورد مسائل مختلف دانشآموزان و یا نقاطی از درس که نیاز به تاکید بیشتر دارند با مدیر صحبت کند. بعد در طول 30 یا 60 دقیقه تدریس، مدیر از عملکرد معلم و دانشآموزان یادداشت برداری میکند و بعد از پایان، آنها را بر اساس چهارچوبهای دانیلسون میسنجد .در طول 1 هفته بعد از این کار، معلم و مدیر با هم جلسهای برگزار کرده و به بحث در مورد عملکرد از جمله نحوهی تدریس آموزگار و موفقیت دانشآموزان میپردازند.
این روش، نحوه ی عملکردسنجی معلمها در مدارس دولتی شیکاگو را تا حد زیادی تغییر داد و مسئولان آموزش این شهر به ظرفیت آن در سنجش عملکرد پی بردند.
در اولین سال اجرای این روش یعنی سال 2008 حدود 44 مدیر شرکتکننده در این برنامه، 50 ساعت آموزش در طول تابستان و جلساتی هم در طول سال تحصیلی داشتند. این 50 ساعت نحوهی استفاده از چهارچوب ارزیابی و بهترین راهها برای جمعآوری اطلاعات کلاسها را برای آنها شرح داد، در طول سال هم 7 جلسه برگزار میشد، که در هر کدام مدیران مدارس اطلاعاتی را که جمعآوری کرده بودند با همکاران خود به اشتراک میگذاشتند.
مدیران مدارس به طور هفتگی از طریق ایمیل و تلفن با کلیهی مسئولان اجرای این برنامه در ارتباط بودند تا در جریان ضربالعجلهای جمعآوری اطلاعات و سایر مسائل قرار گیرند. دانشگاه شیکاگو اطلاعات مربوط به عملکرد سایر معلمهارا در اختیارشان گذاشته تا بتوانند معیارهای سنجش خود را با هم هماهنگ کنند. به این ترتیب در این روش، هم عملکرد معلمان موردارزیابی قرار میگرفت وهم از این نتایج برای بهبود عملکرد معلمان استفاده میشد.
نتایج به دستآمده از این روش حاکی از همبستگی بیشتر نتایج عملکردی دانشآموزان با ارزیابی معلمان و همچنین تأثیر مثبت آن در تدریس معلمان بوده است.
