در هر مدرسه و محیط آموزشی فضای منحصربه فردی حاکم است. نحوه ی تعاملات دانشآموزان و همچنین تعاملات معلمان با یکدیگر در محیط آموزشی نقش مهمی در شکلگیری این جو یا بهدیگر بیان فرهنگ حاکم بر آن مدرسه دارد. اما در هر سطحی میتوان فضای حاکم بر مدرسه را به سمت وضعیت بهینه هدایت کرد. مدرسه محیطی برای یادگیری و تبادل نظر در زمینههای مختلف علمی است. یک مدیر یا رهبر آموزشی باید با بکارگیری شیوههای مناسب، تا حد ممکن دانشآموزان و معلمان را در معرض جدیدترین نظریهها و رویههای آموزشی قرار دهد. این فرآیند باید بهگونهای قاعدهمند و سازمان یافته صورت گیرد.
سوپویتز (2002)[2] در تبیین خصوصیات این رویکرد بیان میکند که فرآیند انگیزش ذهنی یا تغییر جو حاکم بر مدرسه شامل درگیر کردن معلمان در مباحث پر محتوا مبتنی بر تحقیقات و نظریههای علمی است. تحت این شرایط ذهن معلمان در معرض یافتههای علمی قرار گرفته و بدون شک در نحوه ی تدریس آنها تاثیرگذار خواهد بود. لشوی (2001) [3] نیز با پیوند این فرآیند با فاکتور تغییر و تحول بیان جالبی در این زمینه دارد. او بیان میکند :« تغییرات عمیق نیازمند یادگیری عمیق است، مدیران و رهبران آموزشی باید بخش آموزش معلمان را در کالبد زندگی روزانه در مدرسه قرار دهند.»بهدیگر بیان او اشاره به این موضوع دارد که معلمان عناصر اصلی انتشار مطالب آموزشی در مدرسه معلمان هستند و لازمه ی توزیع مناسب دانش آموزشی در مدرسه، تقویت این عناصر است. آموزش معلمان باید به یک فرهنگ معمول در مدرسه تبدیل شود. فولن (2001)[4] نیز این مسئولیت مدیران را شامل تولید دانش، به اشتراکگذاشتن دانش، ایجاد دانش (جدید) و مدیریت آن میداند. مدیران و مسئولان واحدهای آموزشی باید چهارچوبی نظاممندبرای تحریک ذهنی معلمان طراحی و ایجاد کنند. این شرایط باید بهگونهای باشد که هر معلم را در زمینه ی مورد علاقه خود به سمت تئوریها و رویکردهای نوین در آن زمینه هدایت کند. ثمره ی نهایی این رویکرد تزریق دانش بهروز به دانشآموزان و بهبود دستاورهای علمی آنان خواهد بود.
از جمله راهکارهای مؤثر در نهادینه کردن این رویکرد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-مدیران آموزشی باید بهصورت مداوم معلمان را در معرض تحقیقات و نظریههای نوین در زمینه آموزش و پرورش قرار دهند. گاه این مطالب باید بهگونهای باشد که مرز نظریههای حاکم در مدرسه را گسترش دهد نه اینکه صرفا در تایید و تعمیق دامنه ی فکری حاضر باشد.
-معلمان باید بهصورت پیوسته نسبت به رویکردهای موثر در آموزش و پروش اطلاعرسانی شوند و از محتوای آنها آگاهی یابند.
-ایجاد بحثهای نظاممند سازگار با تحقیقات و نظریههای جدید در آموزش و پرورش
انگیزش ذهنی یکی از ده عامل اصلی بهبود دستاوردهای دانشآموزان در مدارج بالای علمی در ایالات متحده آمریکا بوده است. بررسیهای انجام شده در 302 مدرسه ی آمریکایی که به درستی از این رویکرد استفاده کردهاند، نشان میدهد تحت این شرایط دانشآموزان نسبت به سایرین عملکردی بهتر بین 13 تا 34 درصد داشتهاند. این آمار که چهار پژوهش علمی معتبر آن را تایید میکند، نشان میدهد دانشآموزانی که در نظام آموزشی با رویکرد انگیزش ذهنی تحصیل کردهاند، نسبت به سایرین بهطور متوسط 24 درصد بیشتر در کسب دستاوردهای آکادمیک موفقتر بودهاند.
[2] Supovitz (2002)
[3] Lashway (2001)
[4] Fullan (2001)
منبع:
Association for Supervision and Curriculum Development.School leadership that works : from research to results / Robert J. Marzano, Timothy
Waters, Brian A. McNulty. ASCD, 2005. Pp . 52-53
