روش 20 برای تدریس موفق: قانون 100 درصد

برای اجرای قوانین کلاس و رعایت نظم و ترتیب قانونی وجود دارد که به آن قانون100درصد می‌گوییم که همه‌ی دانش آموزان باید آنها را رعایت کنند...

روش 20 برای تدریس موفق: قانون 100 درصد

برای اجرای قوانین کلاس و رعایت نظم و ترتیب قانونی وجود دارد که به آن قانون100درصد می‌گوییم. این قانون به این معنی است که اگر حتی یک دانش آموز از قوانین و دستورات تعیین شده اطاعت نکند، تمام این قوانین زیر سوال می رود و دانش‌آموزان اجرای آن‌ها را وابسته به شرایط و انگیزه خواهند دانست. هرچند این قانون ممکن است در ظاهر کمی خشن و خشک باشد،  برای کنترل کلاس ضرورتی انکار ناپذیر است.

معلمان برتر سعی می کنند این قانون را به صورت غیر ملموس و غیرمستقیم اجرا کنند، طوری که ظاهر خشن آن چندان مشخص نباشد. به عبارتی، معلم خوب کسی است که قوانین سخت و خشن نظم و ترتیب در کلاس را به صورت غیر مستقیم و با لحنی دوستانه اجرا کند طوری که این نظم و ترتیب به یک عادت مثبت و نامرئی تبدیل شود. برای رسیدن به  استاندارد 100درصد معلم باید از روحیات دانش آموزان و واکنش آن‌ها به این قوانین مطلع باشد. برای اجرای کامل این تکنیک اصولی پیشنهاد شده است که با رعایت آنها اجرای تکنیک تضمین شده و موجب ایجاد فضایی آرام و یک‌دست در کلاس می شود.

کمترین خشونت را به کار بگیرید

هدف از اجرای تکنیک 100درصد رسیدن به بالاترین آرامش در کلاس و ایجاد فضایی مناسب برای تدریس است. در صورتی که بخواهید به طور مستقیم این قوانین را اجرا کنید باید هزینه های بسیاری مثل اتلاف وقت را بدهید. اما اگر مداخله معلم برای برقراری نظم سریع و غیرمستقیم باشد تاثیر بیشتری خواهد داشت. در مداخلات گفته شده در زیر هدف رسیدن به یک استاندارد مطلوبی در کلاس است:

* مداخله غیرزبانی. معلم در حالیکه مشغول کاری است، می تواند با ایما و اشاره به دانش آموزان خاطی بفهماند که باید قوانین کلاس را رعایت کنند.

* تذکر گروهی. گاهی اوقات لحن معلم خطاب به دانش آموزان باید متوجه شخص خاصی نباشد و همه را خطاب قرار دهد. معلم بدون اینکه نام شخص خاصی را ببرد، تذکرات خود را در قالب «همه بچه ها» به دانش آموزان گوشزد می کند.

* تذکر خصوصی. در مواقعی معلم مجبور است به یکی از دانش آموزان تذکر بدهد یا نام یکی از آنها را ذکر کند. بهتر است این کار به صورت خصوصی و دور از چشم همه دانش آموزان صورت گیرد.

* تذکر عمومی. بعضی اوقات لازم است تذکر به یک دانش آموز به صورت عمومی بیان شود ولی تا جای امکان سعی شود نوع خطای دانش آموز بیان نشود و به جای آن رفتار صحیح تذکر داده شود. به عبارت دیگر، لازم است با تذکر به یک دانش آموز ضرورت تعهد دیگران گوشزد شود.

در تمام مواردی که گفته شد نکته مهم زمان اختصاص یافته به تذکر زبان یا غیر زبانی است. تا حد ممکن بهتر است سرعت تذکر بالا باشد چون طولانی شدن تذکر برای انجام کار صحیح از سوی دانش‌آموز موجب کاهش اثر آن می‌شود. فراموش نکنید که حل مشکلات و مسائل رفتاری در کلاس به طور غیرمستقیم و غیرزبانی نفوذ و قدرت تاثیر سخنان معلم را در نزد دانش‌آموزان افزایش خواهد داد.

یک باور اشتباه درباره نوع رفتار معلم برای کنترل کامل کلاس این است که می گوید همه این قوانین و قواعد مثل یک فرمول باید به طور کامل اجرا شود درحالیکه در واقعیت همیشه نمی توان بر اساس فرمول های از پیش‌ تعیین‌شده عمل کرد. یعنی تذکرات گفته شده در بعضی شرایط عمل می کند و در بعضی زمانها بی تاثیر است. معلم می تواند بر اساس تشخیص خود هر کدام از تذکرات را استفاده کند ولی لزوماً رعایت ترتیب زمانی آنها ضرورتی ندارد.  عقیده اشتباه رایج دیگر نادیده گرفتن رفتارهای بد یا حتی تحسین دانش آموزان مرتکب چنین رفتارها است چون احتمال دارد چنین رفتارهایی دوباره تکرار شوند. در صورت مشاهده چنین رفتارهایی باید فوراً برخورد شود.

اعتماد به آرامش و ظرافت

ایجاد فضای آرام و استاندارد در کلاس در جهت موفقیت تحصیلی دانش آموزان نیاز به رعایت قوانین از سوی آنها دارد و مستلزم این است که به طور کامل به گفته های معلم واکنش مثبت نشان دهند. هدف اصلی معلم هدایت دانش آموزان به سوی دانشگاه است و برای رسیدن به این هدف نیاز به همکاری دانش آموزان نیز دارد. معلم باید از تمام امکانات زبانی و غیرزبانی برای تامین این هدف استفاده کند. معلمان خوب در استفاده از تکنیک 100درصد همیشه به دانش آموزان گوشزد می کنند که این قوانین برای آرامش کلاس در جهت موفقیت شما در یادگیری درس‌ها و راهیابی به دانشگاه است. بسیاری از معلمان فکر می کنند شغل تدریس در شرایط مختلف بستگی به نوع افراد و دانش آموزان دارد. در صورتی اجرای این تکنیک موفقیت آمیز خواهد بود که معلمان قوانین را معطوف یک شخص نکنند. یعنی اینکه قوانین باید در هر شرایط و هر موقعیتی یکسان اجرا شود.

منبع:

Lemov, Doug. Teach Like A Champion. San Francisco: Jossey-Bass, 2010. pp. 167-177..

Menu