مبانی نظری قابل ملاحظهای در مورد تمرینات موثر و و شیوههای آموزشی در طول دههای گذشته انجام شده است. برای مثال در زیر دوازده اصل تاثیرگذار که در تحقیقات بروفی (1999)[1] حاصل شده، آمده است. محور اصلی چنین پژوهشهایی اصول بنیادین آموزش و تدریس و تمرینات مربوط به آن است. بهطور معمول این اصول شامل توجه به جنبههای رابطهای و انگیزشی در رویههای تعلیمی مانند رابطه مثبت با دانشآموزان، ایجاد محیطهای یادگیری مشترک با مدیریت مناسب کلاس درس، ایجاد انتظارات بالا در دانشآموزان، ترویج گرایشهای منجر به تسلط در دانشآموزان و بروز حس استقلال در آنان است. همچنین در این رویهها علاوه بر جنبههای نظارتی در میزان یادگیری، مانند بازنگری در دروسی که قبلا تدریس شدهاند، نظارت مداوم و ارزیابی کلی دانشآموزان نیز در نظر گرفته شده است. باید درنظر داشت امروزه سوال اساسی در رویههای آموزشی این موضوع نیست که چه عواملی در تدریس و انتقال مطالب موثرند بلکه سوال اساسی این است که کدام عوامل در انتقال مطالب بهترین هستند.
اصول آموزش موثر
1. ایجاد محیی حمایتی در کلاس درس: ایجاد محیط پویا و یکدستی برای یادگیری، شامل حمایت و مراقبت از تعاملات بین معلم و دانشآموز همچنین دانشآموز با دانشآموز میباشد. به بیان دیگر باید اصطکاکهای روابط در کلاس درس تا حد ممکن کاهش یابد؛ چه بین دانشآموزان و معلم و چه بین خود دانشآموزان.
2. فرصت یادگیری: به مفهوم تخصیص بهینه زمان آموزشی موجود به فعالیتهای مدنظر در برنامه درسی.
3. تنظیم برنامه درسی: تنظیم محتوای برنامه درسی بهنحوی که یادگیری دانشآموزان بر ایدههای مشترک و اهداف درسی مرتبط متمرکز شود نه مفاهیم و محتویات نامربوط.
4. ایجاد گرایش به یادگیری: ارائه ساختار مناسب و شفافسازی نتایج مدنظر در فرآیند آموزش و راهبردهای آموزشی مورد نظر. به بیان دیگر باید چارچوب و نتایج مدنظر سازگار با هم طراحی شوند تا بتوان دانشآموزان را به سمت اهداف مورد نظر هدایت کرد.
5. محتوای منسجم: تسهیل یادگیری از طریق توضیح مشخص و واضح مفاهیم جدید. تحت این شرایط با رفع ابهامات فرآیند یادگیری انسجام بیشتری پیدا میکند.
6. گفتوگوهای متفکرانه: تحریک دانشآموزان برای بحث و گفتوگو در مورد ایدههای قابل توجه و مهیج.
7. تمرین و فعالیتهای کاربردی: ارائه فرصتهایی برای تمرین و کاربرد دانش و مهارتهای جدید، و بازخورد بهبودگرا.
8. ایجاد ساختاری برای به وجود آوردن تعامل بین دانشآموزان: ایجاد و کمک به شناخت دانشآموزان، و تعاملات رفتاری موثر بین آنها در حین فرآیند یادگیری.
9. استراتژی تدریس: مدلسازی آموزش بهنحوی که در ان رویههایی ارائه شود که دانشاموزان را قادر میسازد که بتوانند بر سطح یادگیری خود نظارت کنند، قواعد آن را تنظیم کنند و نکاتی را که آموختهاند بهخوبی منعکس کنند.
10. یادگیری اشتراکی: ایجاد رویهها و شیوههای آموزشی که در آن دانشآموزان دو به دو یا بهصورت گروهی بایکدیگر فعالیت یا تمرین کنند.
11. ارزشیابی هدفگرا: استفاده از رویههای رسمی و غیر رسمی متنوع برای ارزیابی و نظارت بر میزان یادگیری دانشآموزان.
12. ایجاد انتظارات برای بدستآوردن موفقیت: ایجاد رابطه مناسب در دانشآموزان برای شکلدهی ساختار فکری که در آن برای رسیدن به نتایج یادگیری لحظهشماری میکنند یا انتظار آن را میکشند.
[1] Brophy (1999)
منبع:
Csapó, Benő, and Joachim Funke. The Nature Of Problem Solving. 1st ed. Print. P. 173.
