همه‌ی عزیزان من / ادب پارسی

اشتباهاتم مثل بچه‌های من هستند؛ من همه‌ی آن‌ها را دوست دارم.

همه‌ی عزیزان من / ادب پارسی

بسم الله الرحمن الرحیم                              گوهر یکدانه‌ی دُرج1 قدیم

وقتی از یک هنرمند، مثلاً نقاش یا آهنگ‌ساز یا مجسمه‌ساز، می‌پرسند کدام‌یک از آثار خود را بیش‌تر دوست دارد، اول لبخند می‌زند، بعد به گوشه‌ای خیره می‌شود و پس از لحظه‌ای درنگ و تأمل آه می‌کشد و می‌گوید: «آثارم مثل بچه‌های من هستند. نمی‌توانم بگویم کدام را بیش‌تر دوست دارم.»

دبیر ادبیاتمان بچه‌های کلاس را یکی یکی صدا می‌زد و از آن‌ها می‌خواست عملکرد خود را در آزمون توضیح دهند و عوامل پیشرفت یا اُفت خود را بیان کنند. نوبت که به من رسید، با کمی تردید و دلهره از جا برخاستم. اول به گوشه‌ی کلاس خیره شدم، بعد سعی کردم احساسات بر من چیره شود، بلکه قطره‌ی اشکی در دیدگانم جمع شود و موج زند و بچکد که البته هر چه کردم نشد؛ اما بعد از لحظاتی آه بلندی کشیدم و گفتم: «اشتباهاتم مثل بچه‌های من هستند؛ من همه‌ی آن‌ها را دوست دارم.» ناگهان کلاس منفجر شد؛ البته این صدای انفجارِ خنده‌ی هم‌کلاسی‌هایم بود. دبیر هم خنده‌اش گرفت و خواست که بیش‌تر توضیح دهم.

گفتم: «از آزمون سوم به بعد تصمیم گرفتم دفترچه‌ای فراهم کنم و خطاهایم را در آن بنویسم؛ چون در دو آزمون اول پس از تحلیل متوجه شدم خطاها را تکرار می‌کنم؛ بنابراین مجموعه‌ای از نکات در این دفتر گرد آمد.» بعد هم کاغذی را جلویم گذاشتم و شروع به خواندن کردم.

1) این‌که هیچ گاه علایم جمع مثل‌ها، ان یا ات واژه‌ی مشتق نمی‌سازند و کلماتی مثل واژگان، سواران و نظیر این‌ها مشتق نیستند و ساده‌اند.

2) یادم باشد سرشک را با سرشت/ سحاب را  با صحابه/ سفاهت را با سعایت/ کهر را با کپر/ موهبت را با محبت/ طوع را با طوق/ حبه را با قبّه اشتباه نگیرم.

3) حواسم باشد که بیدل دهلوی با امیرخسرو دهلوی فرق دارد. نکند فکر کنم نظامی عروضی همان نظامی گنجه‌ای است. فرخی سیستانی کس دیگر و فرخی یزدی کسی دیگر است. عبدالرزاق اصفهانی را  با عبدالرزاق کاشانی اشتباه نگیرم.

4) باید در خاطرم بماند که واو ربط بین دو جمله می‌آید و واو عطف بین دو واژه. در عبارت «رفتی و بگذاشتی‌ام» واو ربط داریم ولی در «من و دل ساکن کویی بودیم» واو عطف.

5) بعد از چند اشتباه یاد گرفتم که متمم اسم در جمله قابل حذف نیست ولی از اجزای اصلی هم شمرده نمی‌شود؛ چون فعل به آن نیاز ندارد؛ بلکه گاه نهاد یا مسند یا مفعول یا متمم جمله به یک تمام‌کننده‌ی معنا احتیاج دارند و در کنار خود حرف اضافه‌ای دارند که آن نیاز را مطرح می‌کند. مثل: علاقه به/ نیاز به/ منجر به/ مشتاق به/ بهره‌مند از/ تنفر از/ آشنا با.

6) بعد از چندین خطا آموختم که وقتی طراح محترم تعداد تشبیهات را می‌خواهد، هر بیتی که «چو» دارد، لزوماً تشبیه ندارد؛ زیرا گاهی چو به معنای وقتی که است.»

وقتی توضیحاتم درباره‌ی اشتباهاتم تمام شد، گفتم: «من هنرمند نیستم و خطاهایم هم آثار هنری نیستند ولی این اشتباهات باعث شدند پیشرفت کنم؛ زیرا در هر آزمون آن‌ها را بررسی کردم، یادداشت کردم و سعی کردم تکرارشان نکنم. پس نه‌تنها از دست آن‌ها عصبانی نیستم بلکه آن‌ها را دوست دارم و عزیز می‌دارم، مثل  هنرمندی که آثارش را مثل بچه‌هایش دوست دارد.»

وقتی نشستم صدای تشویق هم‌کلاسی‌هایم که دبیر محترم هم با آن‌ها همراهی می‌کرد، قند در دلم آب کرد2.

پاورقی:

1. صندوقچه

2. شادم کرد

مطالب مرتبط

Menu