اختلال وسواس فکری یا عملی یک اختلال اضطرابی مزمن است که با اشتغال ذهنی مفرط در مورد نظم و ترتیب و امور جزئی و همچنین کمالطلبی همراه است؛ تا حدی که به از دست دادن انعطافپذیری، صراحت و کارایی میانجامد. تحقیقات نشان میدهد بین یک تا سه درصد جامعه ممکن است به اختلال وسواس فکری عملی مبتلا باشند. حالا این بیماری چهطور میتواند در یادگیری دانشآموزان اثر سوء داشته باشد؟ به طور کلی این بیماری از چند جنبه میتواند اثرات منفی خود را بروز دهد:
1. اتلاف وقت
2. عدم توانایی در تمرکز حواس
3. بازماندن از کارهای ضروری
4. خسته و بیحوصله شدن فرد برای فکر کردن دربارهی موضوعات مهم و اساسی
5. کاهش کیفیت زندگی و مشکل در برقراری ارتباط
یک مثال واقعی و عینی از تأثیر منفی این بیماری در یادگیری
یک دانشآموز تجربی را در نظر بگیرید که بهتازگی در کانون ثبت نام کرده و میخواهد با تلاش و پشتکار فراوان و همچنین پیوستگی کامل با برنامهی راهبردی آزمونها پیش برود و درنهایت به موفقیت در کنکور دست یابد. این دانشآموز شروع به خواندن درس زیست میکند اما با گذشت یک ساعت از وقت هنوز در همان پاراگراف آغازین مانده است و همواره به این میاندیشد که شاید این پاراگراف عیناً در کنکور بیاید؛ پس باید به ایدهآلترین شکل ممکن آن را به ذهن بسپارد و بارها و بارها آن را تکرار میکند؛ در حالی که پس از مدت کوتاهی آن را به طور کامل فراگرفته بود و از آن لحظه به بعد در حال تلف کردن وقت خود است. اشتباه برداشت نکنید! این موضوع کاملاً با مرور کردن مطالب که همواره باعث عمیقتر شدن یادگیری میشود و تأثیر مثبت آن در یادگیری بر هیچ کس پوشیده نیست فرق دارد. این مشکل همچنان ادامه مییابد. دو هفته در حال تمام شدن است اما او هنوز به نیمی از مطالب آزمون هم نرسیده است. اگر باهوش باشد دنبال حل این مشکل میگردد. با افراد زیادی مشورت میکند و هر کس راهکار منحصربهفردی ارائه میکند. شاید خودش هم بداند کجای کار میلنگد. به خودش میگوید «همه میگویند باید روش مطالعه را تغییر دهم و آنقدر روی یک قسمت گیر نکنم. دقیقاً باید همین کار را انجام دهم» اما این فقط یک تئوری بسیار کامل است. تحقیقات نشان داده با اینکه خیلی از افراد دقیقاً میدانند مشکل کار کجاست اما این توان را ندارند که بتوانند راهکار مناسب را به کار گیرند.
