جلس
جَلَسَ: نشست
اين واژه متضاد «قامَ» است.
مصدر: جالِس( نشسته)
جمع: جُلُوس
اَجلَسَ : نشانيد
مُجالَسَة: همنشيني كردن
تَجالَسَ: با هم نشستند
اِسْتَجلَسَ: (از او) خواست كه بنشيند
جَلْس: عسل سفت، شتر فربه، گودالي در دشت، كوه بلند
جَلْسَة : (جمع: جلسات)
وضع و چگونگي كسي كه نشسته باشد
اسم مَرَّة از ( الجُلوس ) است
« عَقَدَ
جَلْسَةً »: جلسه اى تشكيل داد ؛ « جَلْسَةٌ عامَّةٌ » : جلسه عمومى
جُلَسَة: آن كه بسيار نشيند
جَلْسَة (جمع: مَجالِس): اجتماع، انجمن، محفل
جِلسيّ: اطراف حدقه چشم
مَجلِس: جاي نشستن
مَجلِسُ بَلَدي: انجمن شهر
مَجلِسُ تاديب: محكمه نظامي
مَجلِسُ عَسكَري: دادرسي ارتش
مَجلسُ مِلّي: شوراي قضايي و انتظامي
