نام و نام خانوادگی : دانیال نجیب زاده
نام شهر و استان : تهران
رتبه کنکور : رتبه 121 منطقه 1 رشته تجربی کنکور 1404
رشته و دانشگاه قبولی : دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی البرز - نیم سال اول
سالهای حضور در کانون : 3 سال
تراز کنکور اردیبهشت : 11338
تراز کنکور تیر : 11025
تراز سوابق : 10611
درصد دروس در کنکور اردیبهشت :
زیست : 77.78% شیمی : 58.10% فیزیک : 84.45% ریاضی : 71.12% زمین : 77.78%
درصد دروس در کنکور تیر :
زیست : 78.52% شیمی : 65.72% فیزیک : 68.89% ریاضی : 48.89% زمین : 54.77%
نمرات امتحان نهایی :
دینی : 19.5 عربی : 19 فارسی : 19.25 زبان : 20 شیمی : 20 سلامت و بهداشت : 19.25 علوم اجتماعی : 19.75 زیست : 20 ریاضی : 19.75 فیزیک : 20
مصاحبهگر : صفا شیدایی
چند سال کانونی بودید و چگونه با کانون آشنا شدید؟
من از همان کلاس دهم از طریق مدرسه با کانون آشنا شدم. سال دهم تعداد آزمونها خیلی کمتر بود ولی یازدهم و دوازدهم بورسیه شدم و تقریبا همه آزمونها را شرکت کردم.
آزمونها را حضوری شرکت میکردید یا آنلاین؟
دوازدهم که همه آزمونهایم حضوری بود، یازدهم بیشترش آنلاین بود و دهم 4 آزمونی که دادم همش حضوری بود.
ترجیح خودم حضوری بود، برای اینکه به شرایط جلسهی کنکور نزدیکتر بود و به هرحال چه در مدرسه باشد، چه در حوزهای که کانون تعیین کرده خیلی بهتر است تا اینکه در خانه بشینیم با لپتاپ آزمون دهیم.
در جلسهی کنکور این تجربهای که داشتید چه کمکی به شما کرد؟
ما انقدر آزمون دادیم، مخصوصا از اسفند به اینور که هم از آزمون های قلم چی و هم کنکورهای سال گذشته در سالن با شرایط شبیه سازی شده، آزمون میدادیم، جلسهی کنکور برایم با آزمونهایی که میدادم فرقی نداشت انگار در یکی از آزمونهای قلمچی نشستهام. این موضوع روی کاهش استرس و اضطراب خیلی به من کمک کرد.
آزمونها را تحلیل میکردید؟
همه آزمونها را تحلیل میکردم، سوالات غلط و نزده و سوالات درست شمارشی را بررسی میکردم.
بیشتر غلطها برای من بیدقتی بود همیشه یا اینکه واقعا یک مشکل علمی داشتم یا یاد نگرفته بودم. معمولا بیدقتیهایم بیشتر بود. آنهایی که علمی بودند را در دفتر تحلیل آزمونم که از سال دهم داشتم، می نوشتم که این دفتر را من شب قبل از کنکور مرور کردم.
مشکل بیدقتی در جلسهی کنکور هم بود؟
من از کلاس اول بیدقتی داشتم، در کنکور هم قطعا بود، ولی خوب با کمک این آزمونها خیلی کمتر شده بود. ولی این که بگویم صفر شده بود، خیر اینطور نشد ولی خیلی کمتر شده بود.

اشاره کردید که بعد از عید کنکور سالهای قبل را کار میکردید. روش سه روز یک بار بود؟
سه روز یک بار نبود ما چون برنامهمان خیلی فشردهتر بود مثلا هفتهای بود که 5تا آزمون جامع میدادیم، هم آزمونهای قلمچی و هم کنکورهای سالهای گذشته بود. آنها را هم باز تحلیل میکردیم.
این آزمونها را در سالن مدرسهمان میدادیم. همان روز تحلیل و لکهگیری بود. البته اواخر دیگر چون خیلی آزمون داده بودیم لکهگیری مدت زمان زیادی لازم نداشت، بیشتر تحلیل بود که همان روز هم تمام میشد.
حل کردن این تعداد سوال؛ این ذهنیت را ایجاد نمیکرد که سوالات را حفظ میکنید؟
البته ما آزمون تکراری که نمیدادیم و کنکورها هم به همدیگر شبیه نیستند. این تشابه بیشتر موقعی خودش را نشان میداد که مثلا من کنکور 98 را دادهام و الان کنکور خارج از کشور 98 را میخواهم کار کنم و انقدر هم اذیت کننده نبود برای همین هم هست تستهای هیچ منبعی را دوبار نزدم.
از کتابهای کانون استفاده میکردید؟
بله، مخصوصا کتاب سه سطحی ریاضی سال دوازدهم
برای یک سری مبحثهایی مثل پیوستگی و مشتق خیلی کمک کننده بود. این کتاب منبع دوم من بود.
وقتی جزوه و تکلیف معلم تمام میشد اگر وقت اضافه میآوردم، سراغ منبع دوم میرفتم و برای مباحثی که نیاز داشتم، مثل همان مشتق و... کار میکردم. به عبارتی سوالات سه سطحی را کار میکردم که دیگر چالشی نداشته باشم. چون مبحث عمیق بود و سخت بود اگر تعداد سوالات زیادی نمیزدی، مشکل میشد.
من چون همان موقعی که معلم درس میداد، نهایتا یک هفته بعدش تستها را میزدم و به آنجایی نمیرسید که مثلا در آزمون بخواهد برایم مشکل ایجاد کند.
از برنامه و روش مطالعه درس زیست بگویید.
مطالعه زیست که باید هر روز در برنامه مطالعاتی باشد، هم آخر هفته و هم در روزهای هفته
بعد شکل کلی مطالعهام اینطوری بود که من پیشخوانی داشتم یعنی مثلا میدانستم معلم قرار است چه گفتاری و چه درسی را تدریس کند، مرور سطحی میکردم که مطالب آن گفتار در ذهنم یک نظمی پیدا کند. بعد که معلم درس میداد یک دور که متن کتاب را میخواندم، تست سطح 1 از یک منبع ساده میزدم. بعد دوباره نکاتش را وارد کتاب میکردم و تعدادی تست سطح 2 میزدم، روز بعدش میامدم مرور مطالبی که در کتاب نوشته بودم انجام میدادم، تستهای سختتر مثلا سطح دشوار یا دشوارتر از کتاب سه سطحی را کار می کردم.
مرحلهی سوم هم که در آزمون خودش را با تحلیل آزمون نشان می داد.

در برنامه مطالعاتیتان تعادل تستی و تشریحی چطور بود؟
عقیده ما این بود که یادگیری تستی انقدر عمیق هست که یادگیری تشریحی را میتوانیم به همان فرجه آزمون بسپاریم.
مثلا یک درسی مثل ریاضی که خیلی تستی و تشریحی در آن نزدیک به هم است، وقتی که تستی را خوب یاد بگیری، تشریحی نوشتن را در همان فرجه آزمون با مرور تمارین خود کتاب آموزش و پرورش می توانی مسلط شوی.
برای زیست هم همینطور بود، در همان فرجه آزمون جاهایی از کتاب که احساس میکردیم نیاز است که متن کتاب را حفظ کنیم، می نشستیم کتاب را می خواندیم.
گفتید تاکید شما روی مطالعه تستی بوده؛ حالا از همین موضوع گریزی بزنیم روی مسالهی امتحان نهایی! برای امتحانات چگونه مطالعه میکردید؟
امتحان نهایی را در طول سال هم تستی خیلی خوانده بودیم و هم یک مرور تشریحی به خاطر آزمون های میان ترم و امتحانات ترم اول داشتیم خیلی کارمان سخت نبود. برای امتحان نهایی فقط کتاب میخواندم با نهایتا دو تا نمونه سوال حل می کردم.
عمومی ها را در حد نهایتا دو بازه در هفته در طول سال مجبور بودیم داشته باشیم که همه مباحث برای شب امتحان جمع و تلنبار نشود.
برای درسی مثل سلامت و بهداشت چکار کردید؟
خدا را شکر مدرسهمان از همان اول سال برای این درس، کلاس گذاشته بود یعنی به این درس زنگ اختصاص داده بود، معلم درس میداد، هفته بعد 10دقیقه اول کلاس یک آزمون تشریحی خیلی کوتاه از آن درس میگرفت که باعث میشد واقعا این درس را بخوانیم، البته به جز چند درسی که مصادف شد با جمعبندی عید و کلاسها جمع شد و به غیر آنها همهی درس ها را بلد بودیم و شب امتحان فقط مرور کردیم.
پس در کلاس درس حضور داشتید و مدرسه رفتید. فکر میکنید تاثیر مثبت داشته است؟
حداقل برای خود من این که بیایم و در قالب مدرسه قرار بگیرم با برنامهی مدرسه جلو بروم، بچهها را ببینم چیکار میکنند، خیلی برایم کمک کننده بود تا اینکه بخواهم در خانه بمانم و رقابتم فقط با دیروز خودم باشد، ممکن است یک کمی از برنامه خودم عقب بیافتم.
ساعت مطالعهتان چقدر بود؟
من از همان اول سال دهم چون با انتقال از متوسطه اول به متوسطه دوم با حجم زیاد درس مواجه شدم، مخصوصا با اینکه متوسطه اول مدرسه دولتی عادی بود، همان اول یکباره مجبور شدم به 6-5ساعت مطالعه در روز برسم که اوایل بیشتر از ترس بود بعد دیگر با همان برنامهی مدرسه مطابقت پیدا کردم و بازدهیام بالا رفت. ولی دوازدهم در بازه ی جمعبندی، یعنی از اسفندماه به اینور هم اردو مطالعاتی مدرسه که تقریبا از 7 صبح بود تا 8-7شب را شرکت میکردم و بعضی روزها حتی بعدش تا ساعت 10:30 کتابخانه میرفتم. یعنی روزی 11-10ساعت مطالعه داشتم.
ساعت خوابتان چطور بود؟
به نظر من دوره کنکور خیلی دورهی متعادلی از زندگی نیست. یعنی من همان ایام مدرسه، اگر روزی پنج زنگ بود، تقریبا تا 15:50 دقیقه مدرسه بودم، بعد من 16:30 میرسیدم خانه و میخوابیدم تا حدود ساعت 18:30-18 و بعد بیدار شدن تا ساعت حدود2 شب درس میخواندم و این وسط هم فقط یک شام خوردن بود، یعنی حتی ایام مدرسه هم سعی می کردم 6-5 ساعت مطالعه داشته باشم.

دفتر برنامهریزی داشتید؟
ساعت مطالعهام را خودم در یک دفتر مینوشتم.
من سعی میکردم برنامهام یک ترکیبی از حجم مشخص در ظرف زمان معین باشد. یعنی مثلا میگفتم که نهایتا 2 ساعت طول بکشد تا این مبحث را بخوانم و تعداد مشخصی تست بزنم. یا مثلا تست های فلان کتاب را برای این مبحث حتما تمام کنم. در واقع من ثبت ساعت مطالعاتی و تعداد تست داشتم. تقریبا از دی و بهمن ماه به اینور سعی میکردم هفتهای 1000تا تست را کار بکنم. خوب برای اینکه به هدف گذاری هفتگی برسم باید تعداد حداقلی در روز را کار می کردم. به خاطر همین در برنامه هر روز حتما وعده تست زیست داشتم، اکثر روزها تست شیمی داشتم. روزی مثلا 150تا تست را حداقل میزدم. مخصوصا اینکه آخر هفته ها تستها را به صورت آزمونی کار میکردیم و هر آزمون 155تا تست بود و تحلیل هم می کردم که حدود 180-170تا تست می شد.
برنامه شما از کنکور اردیبهشت تا کنکور تیر چگونه بود؟
من خودم که البته با تراز کنکور اردیبهشت انتخاب رشته کردم. چون تمام نیرو و انرژیام را برای همان کنکور اردیبهشت گذاشته بودم. بعد از کنکور اردیبهشت یک هفته تقریبا استراحت بودم، بعد نهایی شروع شد که کلا از فاز تستی فاصله گرفتم. فردای امتحان شیمی که امتحان آخرم بود همین جنگ شروع شد که تقریبا هیچ مطالعهای نداشتم تا یک و نیم هفته منتهی به کنکور؛ دوباره چندتا آزمون جامع زدم و کتابها را تورق سریع کردم که باز این کارها را کردم ولی تراز تیرم حدود 300نمره از تراز کنکور اردیبهشت کمتر شد.
میدانید چی به ذهنم رسید؟! با اینکه شما در فاصله دو کنکور از برنامه فاصله گرفتید و آن دوازده روز هم درس نخواندید و قبلش هم کلا روی امتحانات تاکید داشتید، ولی یادگیری در طول سال به قدری عمیق بوده که تراز دو کنکور تفاوت اندکی دارد.
بله، دقیقا! مخصوصا در درس زیست که حتی من درصدم در کنکور تیر بیشتر هم شد. ولی مثلا درس ریاضی، که همیشه ضعیف بود و اون قدرت تستی که بهش رسیده بودم که در کنکور اردیبهشت توانستم 71% بزنم، به خاطر خیلی تست زدن بود و به خاطر جمعبندی و آزمونهایی که انجام دادم بود، که این قدرتم افت کرد و درصدم در کنکور تیر به 48% رسید.
اگر الان فروردین باشد؛ چه کارهایی را به برنامهتان انجام میدهی اضافه میکنید و چه کارهایی را حذف میکنید؟
همان کارهایی که فروردین امسال انجام دادم را انجام میدهم ولی اگر تغییری میخواستم حاصل کنم در همان دورهی جنگ بود که سعی میکردم بیشتر درس بخوانم و فاصله نگیرم. چون فکر میکنم قطعا نتیجهام بهتر میشد.
از فضای مجازی و استراحت و ارتباط با دوستان بگویید.
تلویزیون که هیچی! چون از اسفند به اینور هم خیلی هم در خانه نبودم. ولی فضای مجازی همیشه بود. به این صورت که روزی حداقل مثلا 2-1ساعت بود، تا حدودی مدیریت شده بود ولی خوب یکسری جاها از دستم در میرفت ولی خوب سعی میکردم دوباره روی برنامه برگردم.
در سال دوازدهم برخی برنامهها را کلا پاک کرده بودم، ولی تلگرام بیشتر استفاده میکردم که آن هم چون خیلی فضایش محدودتر است، می توانستم روی زمان استفاده مدیریت داشته باشم.
روزهایی بود که ناامید باشید؟ ساعت مطالعه پایین باشد؟
بله؛ مخصوصا ما چون در مدرسه بودیم این اواخر تلاش بقیه بچهها هم روی تلاش خودم تاثیر میگذاشت. اگر روزی بود که همهی بچهها درس نمیخواندند احتمال اینکه تو هم درس نخوانی خیلی زیادتر میشد. ولی میگم مثلا ما چون برنامهمان روز به روز بود اگر امروز از دست میدادم، برنامه فردا را سعی کردم عمل بکنم، یعنی نمیگذاشتم مثلا کمکاری دیروز در درس خواندن امروزم تاثیر بگذارد و برای جبران سعی میکردم آخر هفته برنامه را برسانم.
دوستانی داشتید که باهم در ارتباط باشید؟
بله، در مدرسه با یک نفر که او هم رتبه 101منطقه 1 را کسب کرد، هم اتاقی بودیم و هر روز آزمونهای جامعی که کار میکردیم باهم بود. و برنامه درس خواندنمان هم تقریبا منطبق باهم شده بود چون با هم داشتیم کار میکردیم. به نظرم اگر اون فرد در مدرسهمان نبود و با بقیه بودم، روند درس خواندن و سطح توقعاتم خیلی از خودم پایین میآمد و نتیجهی خوبی نمیگرفتم.

اولویت انتخاب رشتهتان چگونه بود؟
من رتبهام یک جوری بود که خیلی به مشاور احتیاج نداشتم. البته با چند نفر مشورت کردم که اگر دندان تهران را نیاوردم، آیا دندانپزشکی شهرهای دیگر را اولویت قرار دهم یا پزشکی تهران را؟
اولویتهایم را هم در انتخاب رشته خودم چیدم؛ به این ترتیب که : دندانپزشکی نیم سال اول و نیم سال دوم علوم پزشکی شهیدبهشتی؛ دندانپزشکی تهران و اولویت چهارم هم دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی البرز بود که همان را هم قبول شدم. اولویت های بعدی هم دندانپزشکی شاهد و قم و قزوین بود و در انتها پزشکی های تهران را چیده بودم.
سخن آخر...
بزرگترین مشکلی که خود من و هم کنکوریهای همدورهای خودم و هم سال بالاییهای مدرسهمان که میدیدیم و صحبت میکردیم داشتند و باهاش مواجه بودند دروس پایه بود. یعنی یا خوب نخوانده بودند یا خوب خوانده بودند ولی خیلیهایشان سردرگم بودند در اینکه چجوری باید مرور کنند که به نظرم چیزی که خیلی به من کمک کرد همان برنامه راهبردی آزمونهای قلمچی بود که شرکت میکردم. یعنی بازههای دو هفته دو هفته به ما یک برنامهی مشخص میداد که کدام درس از پایه را مرور کنیم. این به نظرم خیلی کمک کننده بود، چون که دیگه لازم نبود خودم نگران این باشم که الان کدام بازه پایه را باید بخوانم.
یکی هم اینکه به نظرم اگر هنوز دوازدهم نیستند و پایه یازدهم هستند، سال یازدهم به نظرم مهمترین پایه در این سه سال است و سختترین درسها را دارد. اگر سال یازدهم هستند خیلی بهتر از دهم بخوانند، اگر چیزی از مباحث دهم جا مانده سعی نکنند سال یازدهم جبران کنند، چون دروس یازدهم خودشان به اندازه کافی سنگین هستند که حتی نشود به راحتی در همان سال جمعشان کرد. سعی نکنند سراغ درس های سال قبل بروند. سال یازدهم را در حد عالی بخوانند خیلی در سال کنکور کمک حالشان می شود.
