گفتگو با علی عطارزاده ؛قهرمان تاب آوری رتبه 165منطقه 3 کنکور 1404

تمام آنچه آموخته‌ام، در فضاهای گرم و صمیمی مدارس دولتی این سرزمین بوده است .

گفتگو با علی عطارزاده ؛قهرمان تاب آوری رتبه 165منطقه 3 کنکور 1404

نام و نام خانوادگی : علی عطارزاده

رتبه سال 1404  : 165 منطقه 3

نام شهر و استان  :  بم - کرمان 

میانگین تراز  :  5993

از چه سالی عضو کانون بوده و چند آزمون شرکت کرده است  : 1 سال پایه دوازدهم در 31 آزمون

شغل و تحصیلات مادر  :  خانه دار- پنجم ابتدایی

شغل و تحصیلات پدر  :  دیپلم - کشاورز

درصدهای کنکور 1404 (اردیبهشت و تیر) : 

 اردیبهشت :   ریاضی : 39                 فیزیک: 61            شیمی : 27

 تیر :             ریاضی : 52                 فیزیک : 63          شیمی : 31

تراز کنکور (اردیبهشت و تیر) : 

اردیبهشت : 9387    تیر : 9574

تراز سوابق تحصیلی :  9228

نامه مدرسه و نوع مدرسه : فردوسی – نمونه دولتی

مصاحبه گر :‌ هوشنگ پناهی 


من، علی عطارزاده یک سال به سفارش معلم های مدرسه و دانش آموزان به همراه دوستم با کانون آشنا شدم بدون غیبت با 31  آزمون پیوسته بدون غیبت در آزمون ها شرکت کردم در آزمون های تشریحی هم شرکت می کردم  ، "امروز، با افتخار عنوان رتبه ۱۶۵ کنکور ریاضی منطقه ۳ را بر دوش می‌کشم، اما سرآغاز داستان زندگی‌ام از دل خاک و سادگی کویر رقم خورده است. تمام آنچه آموخته‌ام، در فضاهای گرم و صمیمی مدارس دولتی این سرزمین بوده است؛ از دوران دبستان در مدارس آیت‌الله کاشانی و شهدای فرهنگی، تا ایام راهنمایی در مدرسه دادفر و سال‌های دبیرستان در نمونه دولتی فردوسی. هر برگ از کتاب‌های درسی‌ام، گواه تلاشی بی‌وقفه و خودآموزی عمیق بود؛ مسیری که بدون هیچ منبع کمک‌آموزشی دیگری، تنها با اتکا به دانش رسمی و پشتکار خویش پیمودم.

گفتگو با علی عطارزاده ؛قهرمان تاب آوری رتبه 165منطقه 3 کنکور 1404

اما داستان حیات من، تنها به عرصه درس و مدرسه محدود نمی‌شود. سال‌ها پیش، در فاجعه دلخراش زلزله بم، تقدیر بی‌رحمانه، سه برادر و خواهر مرا از آغوش پدر و مادرم گرفت. داغ آن حادثه جان‌کاه هنوز در چشمان پرمهر و قامت خمیده‌ی ایشان هویداست، و من و خواهرم، متولدین پس از آن واقعه، یادآور زندگی دوباره‌ایم برای آن‌ها. پدرم، با وجود کهولت سن (۷۵ سال) و قامت خمیده‌اش، همچنان دستانش به خاک متبرک است و از دل زمین، برکت کشاورزی را به خانه می‌آورد. من نیز، دوشادوش ایشان، نه تنها در امور خانه که در شخم زدن و کاشت و برداشت نیز، یار و یاورشان بوده‌ام تا باری از دوش این دو ستون استوار زندگی‌ام بردارم.

تا پیش از آشنایی با کانون قلم‌چی، دنیای مطالعاتی من منحصر به همان کتب درسی بود و تا سال دوازدهم هیچ منبع تستی در اختیار نداشتم. اما تقدیر، راه دیگری پیش رویم نهاد. به لطف بورسیه کانون فرهنگی آموزش، که با درک وضعیت مالی و کهولت سن والدینم به من اعطا شد، دریچه‌ای نو به سوی کتب کمک‌آموزشی و تستی گشوده شد؛ منابعی که بال پروازی شدند برای آرزوهای بزرگ من. در طول یک سال، با تعهد و پشتکاری مثال‌زدنی، در ۳۱ آزمون کانون به طور پیوسته و بدون هیچ غیبتی شرکت جستم.

نکته‌ای قابل تأمل آنکه، من همواره با دوچرخه به حوزه‌های آزمون و جلسات مشاوره می‌آمدم و پدرم، با وجود کهولت سن، با دوچرخه خود کمی با فاصله مرا تا حوزه همراهی می‌کرد و در حیاط منتظر می‌ماند تا دوباره با هم به خانه بازگردیم. این همراهی، نمادی از حمایت بی‌دریغ خانواده‌ام بود که همواره شرایط مناسب را برای تحصیل من فراهم آوردند.

مدیر محترم مدرسه‌ام، جناب آقای سعادت‌منش، با انگیزه‌بخشی و تشویق‌های بی‌دریغش، و معلم فیزیک سال دهم و یازدهم، جناب آقای مسعود دهقانی، با دمیدن روح امید و انگیزه برای پیشرفت، نقشی بسزا در این مسیر ایفا کردند و چراغ راهنمای من بودند.

با توکل به خداوند متعال، سخت‌کوشی بی‌امان و تعهد قلبی به آموزه‌های کانون، لحظه‌ای از تلاش بازنایستادم. پایبندی کامل به برنامه و منابع کانون، ثمره‌ای بس شیرین داشت: معدل ۱۹ و کسب رتبه ۱۶۵ کنکور. این موفقیت، تنها نتیجه‌ی درس خواندن نبود؛ این، ثمره‌ی ایستادگی در برابر ناملایمات زندگی، ادای دین به پدر و مادری رنج‌کشیده، و اثبات این حقیقت بود که با اراده‌ای پولادین، می‌توان از دل محدودیت‌ها، قله‌های رفیع موفقیت را فتح کرد."

Menu