تاریخ ادبیات فصل 7 و 8: درسنامه با 5 مثال چالشی- مهدی رحمانی

فایل ضمیمه شامل درسنامه با 5 سوال چالشی از کتاب سه سطحی ادبیات عمومی، تاریخ ادبیات فصل ادبیات داستانی و ادبیات جهان، مطابق با برنامه راهبردی آزمون 17 اردیبهشت می‌باشد.

تاریخ ادبیات فصل 7 و 8: درسنامه با 5 مثال چالشی- مهدی رحمانی

فایل ضمیمه شامل درسنامه با 5 سوال چالشی از کتاب سه سطحی ادبیات عمومی، تاریخ ادبیات فصل ادبیات داستانی و ادبیات جهان، مطابق با برنامه راهبردی آزمون 17 اردیبهشت می باشد.

این مطلب توسط مهدی رحمانی، تهیه شده است.

* گروه پشتیبانان ویژه کانون *


1. هوا را از من بگیر، خنده‌ات را نه ← پابلو نردوا

2. غزلواره ها ← شکسپیر

3. قصه‌های دوشنبه ← آلفونس دوده ← ترجمه عبدالحسین زرین کوب

4. منطق الطیر ← عطار نیشابوری

5. سندباد نامه ← ظهیری سمرقندی

6. کباب غاز ← محمّد علی جمال‌زاده

دستور زبان

حذف به قرینه لفظی یا معنوی؟

گاه شاعر برای جلوگیری از تکرار یک عنصر زبانی که در مصراع یا جملات قبلی آمده، از به کار بردن مجدد آن خودداری می‌کند. مثلاً می‌گوید: «گه از دیوار سنگ آمد گه از در» مشخص است که یک فعل «آمد» پس از «در» نیاز داریم. در ضمناینجا نهاد جمله دوم نیز به قرینه جمله اول مخذوف است و شکل کامل شده عبارت به این صورت است: گه ازدیوار سنگ آمد گه از در [سنگ آمد]

گاه بی‌آنکه از تکراری جلوگیری شود، یکی از عناصر زبانی حذف می‌گردد و ما باید آن را از روی شواهد و قراین جمله حدس بزنیم. مثلاً: «تو نیز اگر بخفتی، به از آن که در پوستین خلق افتی». در اینجا [است] بعد از «آن» حذف شده است.

با این‌که در جمله قبلی یا بعدی تکراری نبوده است، لذا حذف به قرینه معنوی داریم.

حذف منادا

حذف حرف ندا ممکن است امری رایج باشد که زیاد با آن مواجه شده‌اید. مثلاً می‌گویید: «حسن! فردا به مغازه برو» در اینجا حرف ندای قبل از «حسن» حذف شده است امّا گاهی حرف ندا می‌آید و منادا محذوف است. برای مثال: «ای نگاهت آینه خوبی‌ها!». مشخصاً نگاه کسی را خطاب قرار نداده‌ایم بلکه یک ویژگی از وی را توصیف کرده‌ایم و سپس منادا را حذف کرده‌ایم. بنابراین عبارت ما به شکل زیر سازمان می‌یابد:

«ای کسی که نگاهت آینه خوبی‌ها است!»       

     1                            2

 

آرایه تناقص

هرگاه به یک چیز به طور همزمان دو صفت جمع شدنی و غیرممکن را نسبت بدهیم، آرایه متناقص نما به وجود می‌آید. دقت کنید یکی از اصول داشتن تناقض‌نما، «غیرممکن بودن» است. به مثال زیر توجه کنید:

«آشنا با ما بیگانگی می‌کند» ← ممکن است که اقوام ما با مانند بیگانگان رفتار کنند بنابراین تناقض نداریم

«آشنای بیگانه» ← غیرممکن است که شخصی هم قوم ما و هم بیگانه باشد، بنابراین تناقض داریم.


بابک یادگاری
ارسال شده توسط : بابک یادگاری
Menu