20 واژۀ مهم زبان تخصصی + تست از کتاب آبی (بخش 2)- محدثه مرآتی

20 واژۀ مهم زبان تخصصی طبق کنکور زبان99 و حل 5 سؤال واژگان کنکور زبان 99 (کتاب آبی زبان تخصصی)

20 واژۀ مهم زبان تخصصی + تست از کتاب آبی (بخش 2)- محدثه مرآتی

محدثه مرآتی، رتبۀ 61 کنکور زبان 96، کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه تهران

20 واژۀ مهم زبان تخصصی طبق کنکور زبان99 و حل 5 سؤال واژگان کنکور زبان 99

(کتاب آبی زبان تخصصی)

 Meaning

Vocabulary

Meaning

Vocabulary

Meaning

Vocabulary

جایگزین کردن

replace

از کسی قطع امید کردن

give up on s/b

به‌طور گسترده

widely

جست‌وجو کردن

seek

دفترچۀ خاطرات

diary

به‌طور مستقیم، بدون واسطه

directly

سرعت گرفتن، شتاب بخشیدن

accelerate

کتاب راهنما، راهنما

guide

کاملاً، مطلقاً

absolutely

جشن گرفتن، شادی کردن

celebrate

گروه، دسته

host

سخاوتمندانه

generously

اطلاع دادن

inform

مفصل، محل اتصال

joint

از دیگران دوری کردن، تنها بودن

keep to yourself

بازنشسته شدن/ کردن

retire

در نظر گرفتن

consider

هم‌گام بودن با، پابه‌پای کسی رفتن

Keep up with s/b



دست یافتن به

achieve

متکی بودن به، وابسته بودن به

Rely on s/b

5 سوال واژگان کنکور زبان 99 (کتاب آبی زبان تخصصی)




پاسخ‌ کلیدی

1. 4              2. 1                 3. 3                   4. 4                  5. 2

پاسخنامۀ تشریحی

آن داوطلب نیکوکار سخاوتمندانه ده ساعت از زمانش را برای کمک اختصاص داد، اگرچه او می‌بایست به‌مدت شش ساعت کار می‌کرد.

1) به‌طور گسترده                     2) به‌طور مستقیم، بدون واسطه

3) کاملاً، مطلقاً                        4) سخاوتمندانه

از آن‌جایی که اعضای گروه از یکدیگر دوری می‌کردند، آن‌ها منبعی از معما و گمانه‌زنی بودند.

1) از دیگران دوری کردن، تنها بودن

2) هم‌گام بودن با، پابه‌پای کسی رفتن

3) متکی بودن به، وابسته بودن به

4) از کسی قطع امید کردن

فوراً بعد از این‌که عکسی از روستایی که در آن بزرگ شدم را دیدم، خاطرات زیادی به ذهنم هجوم آورد.

1) دفترچۀ خاطرات                  2) کتاب راهنما، راهنما

3) گروه، دسته                                   4) مفصل، محل اتصال

یک ضرب‌المثل ترکی وجود دارد که می‌گوید کسی که به‌دنبال دوست بی‌عیب می‌گردد، تنها (بدون دوست) باقی می‌ماند؛ هیچ‌کس کامل نیست.

1) در نظر گرفتن                      2) دست یافتن به

3) جایگزین کردن                   4) جست‌وجو کردن

اگرچه داشت برندة مسابقه می‌شد، او حتی قبل از خط پایان شروع به شادی کرد و در این جریان، پیروز شدن را از دست داد. او قبل از پاییز جوجه‌هایش را شمرده بود.

1) سرعت گرفتن، شتاب بخشیدن

2) جشن گرفتن، شادی کردن

3) اطلاع دادن

4) بازنشسته کردن/ شدن

سپیده عرب
ارسال شده توسط : سپیده عرب
Menu