این قدرت علاقه بود که رتبه 1 را به ارمغان آورد.
گفتگوی محمدجعفر مفتاح مدیر علمی دوازدهم هنرستان کانون با یکتا اجدری
نام هنرستان شما چه بود؟
نمونه دولتی آسیه تهران
تحصيلات و شغل پدر ومادرتان چیست؟
پدرم دیپلم و فروشنده تاسیسات ساختمانی در بازار و مادرم فوق دیپلم و معلم هستند.
سال هاي حضورت در كانون چگونه بود؟
از سال دهم از طریق مدرسه با کانون آشنا شدم و آزمون میدادم متاسفانه در سال یازدهم وقفهای ایجاد شد اما مجددا در سال دوازدهم به خاطر کنکور، در آزمونها شرکت کردم.
معدلت در سال نهم چند بود و چرا هنرستان را انتخاب كردي؟
معدل من 20 بود. اما علاقه من از سنهای خیلی پایین به همین رشتهای بود که در آن تحصیل میکنم، به هنر و گرافیک و همه اطرافیانم این را میدانستند.
آیا خانواده ات با انتخاب هنرستان موافق بودند؟
معدل نهم من 20 بود و مجاز به انتخاب تمام رشتهها بودم خانوادة من هم مانند بسیاری از خانوادههای ایرانی مخالف بودند اما من مصممترین و جدیترین آدم دنیا در این تصمیم بودم و حتی یک ثانیه هم از این تصمیم پشیمان نشدم
به خاطر مخالفت خانوادهام نزد مشاوران زیادی رفتیم و اغلب میگفتند با این معدل و این سطح در رشتههای دیگر شاید پیشرفتهای بیشتری داشته باشی و موفقتر شوی اما در نهایت همه متفق القول میگفتند که آدم باید علاقه و عشق خودش را دنبال کند و به نظر من این همان نقطة شروع موفقیتهای یک فرد است.
در نهایت خانوادهام موافقت کردند و همان موقع به پدر و مادرم گفتم از اینکه اجازه دادید تا علاقهام را دنبال کنم روزی خوشحال خواهید شد، اکنون خوشحالترین افراد پدر و مادرم هستند.
پدرم گفتند همه اینها به خاطر قدرت علاقهای است که دنبالش کردی.
آيا در هنرستان هم دانش آموز درس خواني بودي؟
به نظر من بیشتر از اینکه بگویم دانش آموز درسخوانی بودم هنرجوی خیلی فعالی در تمام زمینههای رشتة خودم و کسب مهارتهای آن بود البته معدل من در این 3 سال حدود 19 بود.
آيا در زمان تحصيل كار هم مي كردي؟ چه كاري؟
بله، آموزش نقاشی میدادم و هنوز هم میدهم وکارهای هنریام مانند تابلوهای نقاشی را میفروختم، سفارش تابلو هم میگرفتم و چون انگلیسیام خوب بود (مدرک زبان انگلیسی دارم)، در زمینه زبان هم فعالیت میکردم.
چرا در آزمونهای کانون شرکت کردید؟
در بین رفرنسهایی که برای هنرستان وجود دارد از نظر من کانون یکی از جامعترین و کاملترین و بهترین منبعی بود که برای ما وجود داشت به همین دلیل در آزمونهای کانون شرکت کردم.
آزمونهای کانون (علاوه بر سطح بالای سوالات)، هر آنچه را که برای زندگی تحصیلی من در این یک سال لازم بود انجام دادند. من آزمونهایم را قطع نکردم و به طور متوالی آزمون میدادم.
شما هنرجوی بسیار قویی بودی لطفاً توضیح بیشتری در مورد اثر آزمونها در پیشرفت خود بدهید.
آنچه که همیشه به خودم و حتی دوستانم میگفتم این بود که تحلیل بعد از آزمون خیلی خیلی خیلی مهمتر از این است که صرفا هر جمعه آزمون بدهی و تست بزنی، حتی اگر خوب بزنی. من همیشه بعد از آزمون، آن را تحلیل میکردم و تک تک سوالاتی که اشتباه میزدم، شک داشتم و یا سفید میگذاشتم توسط پاسخ تشریحی بررسی میکردم. با این کار معلوم میشد که کجا را کم خواندم، کجاها نیاز به مطالعه و تمرکز بیشتری دارد. جالب این است که با این روش میدانستم که در ماههای آخر حتی کدام مباحث را لازم نیست بخوانم و وقت بگذارم.
واكنش تو نسبت به غيرحضوري شدن آموزش و دوران كرونايي چگونه بود؟ در عملكرد تو چه تأثيري داشت؟
قطعا نمیشد گفت که ما در سال خوبی کنکور دادیم به خاطر شرایط خاصی که در آن قرار داشتیم، از یک طرف معلوم نبود کنکور کی برگزار میشود و آیا اصلا برگزار میشود یا نمیشود و زمان آن نیز مشخص نبود و حتی کنکور چند بار به تعویق افتاد و همه اینها باعث شد یک فضای ذهنی آشفته و شاید ناامن نه تنها برای من بلکه برای تمام کنکوریهای 99 ایجاد شود. ولی من سعی کردم نگذارم این فضا و این استرس بر روی کارم تاثیر بگذارد و اختلال ایجاد کند. چون کنکور یک سیکل رقابتی است کسی برنده است که بداند این شرایط برای همه هست (نه تنها برای مردم ایران بلکه کل جهان) و خیلی روی آن تمرکز نکند و حتی از این شرایط هم بهترین استفاده را بکند.
هر روز چند ساعت درس مي خواندي؟
ساعت مطالعة هر فرد خیلی بستگی به خود شخص و تیپ شخصیتی او دارد. اما من برای خودم یک مینیمم گذاشته بودم و این مینیمم برای من 6 ساعت در روز بود و بر این اساس خود را مجبور میکردم که از این مدت کمتر درس نخوانم اما اگر بگویم که روزی 10 یا 12 ساعت درس میخواندم دروغ گفته ام. بازة زمانی درس خواندنم بین 6 تا 7 ساعت در روز بود، این روش درس خواندن متناسب با روحیات خودم بود.
چگونه برنامه ریزی میکردی؟
من سعی میکردم که فقط یک روز یا دو روز را نبینم بلکه برنامه یک ماهه یا دو ماهه بچینم.
مثلا در این یک ماه یا دو ماه باید فلان کتاب یا مبحث را کامل تمام کنم و تستهایش را هم بزنم.
و این اجبار کمک میکرد که طبقهبندی درستی در ذهنم داشته باشم.
البته میدانستم تمام کردن کامل کتاب به این معنی نبود که آن کتاب را کنار بگذارم باید قطعا این کتاب را دوباره تکرار میکردم به نظر من این روش خوبی بود و به کنکوریها پیشنهاد میکنم که با دید وسیعتری برنامه ریزی کنند برنامههای یک ماهه و دو ماهه داشته باشند.
كدام درس ها نقطه قوت شما بودند؟ روش مطالعهات در اين درس ها چگونه بود؟
من کلا هیچ درسی نبود که بگویم این درس نقطه ضعف من هست و اصلا وقت نگذارم و تستهایش را نزنم. من همه درسها را در حد خوبی کار میکردم
اکثر بچههای ما درسهای تخصصی را با عشق و علاقه بیشتری میخوانند و به طور خاص برای رشتة ما این طور است که قبلش کارهای عملی آن را انجام دادیم و حالا داریم تئوریاش را میخوانیم. این ویژگی نقطة قوت برای همه ما بود من هم مستثنی نبودم و درسهای تخصصیام را نزدیک به 90 درصد زدم بر این اساس میتوانم بگویم درسهای تخصصی نقطة قوت من بود
مهمترین نکته در مورد روش مطالعهام در درسهای تخصصی این بود که تکرار کنم تکرار و تکرار و تکرار و به طور کامل کتابی را نبندم و کنار بگذارم این خیلی مهم است. (چون درسهای رشتة ما حفظی بودند.)
برای مثال من برای تاریخ هنر از چارت و دستهبندیهای ذهنی و حتی روی کاغذ استفاده کردم و این واقعا به من کمک کرد.
نکتة دیگری که واقعا خاص رشته ما است، این است که کارهای عملی مربوط به آن کتابها را تا چه حد خوب و حرفهای و با علاقه انجام داده باشیم و تجربهاش کرده باشیم در این صورت تئوریهای آن خیلی بهتر به دل آدم می نشیند و راحتتر یاد میگیرد چون قبلا کار عملی را یک دور انجام دادیم و در ذهن داریم این موضوع تاثیر خیلی زیادی در یادگیری دارد.
از چه منابع مطالعاتي استفاده مي كردي؟
اولین منابع مطالعاتی قطعا برای ما هنرستانیها کتابهای درسی است به شرطی که بهصورت نکته به نکته و دقیق مطالعه شود و هیچ چیز از قلم نیفتد.
اما در کنار کتابهای درسی سعی کردم هر نوع تست را کار کنم.
کتابهای آبی و زرد کانون را کار کردم و هم از درسنامه و هم تستهای آنها استفاده کردم.
در مورد ویژگیهای کتابهای آبی و زرد توضیح بیشتری بدهید، چگونه به شما کمک کرد؟
بزرگ ترین مزیت کتاب های آبی برای من این بود که درسنامههای آن به صورت نمودار درختی طبقهبندی شده، کاملاً منظم و چارتبندی شده بود (مخصوصاً در درسهایی مانند تاریخ هنر) این موضوع خیلی به من کمک کرد.
علاوه بر آن تستهای کتاب آبی، استاندارد و نرمال بودند و از هر سطحی ساده ، متوسط و سخت، تست وجود داشت.
پاسخ تشریحی نیز از جمله نکات مثبت این کتاب بود. اگر با سؤالی مشکل داشتم، با خواندن پاسخ تشریحی مشکلم کاملاً برطرف میشد و خیلی خوب بود.
دو کتاب زرد یکی شامل سوالهای عمومی و پایه و غیرفنی و دومی شامل درسهای اختصاصی برای من خیلی خوب بودند، به خاطر این که تنها کتابهایی بودند که در دوران جمع بندی از روش 3 روز یک بار استفاده کردم و واقعا نتیجه داد. به کمک کتاب زرد، با سوالهای کنکور سالهای قبل آشنا شدم و خیلی برایم خوب بود.
من روش 3 روز یک را به خصوص در ماه آخر انجام دادم و به طور کامل تحلیل میکردم اگر مشکلی داشتم دوباره به کتاب مراجعه میکردم و این باعث شد که تمام کتابها در ماه آخر یک دور برایم مرور شود.
پدر و مادرت چه نقشي در موفقيت تو داشتند؟ چه كارهايي براي تو كردند؟
قطعا به جز تلاش و زحمت خود فرد، پدر و مادر و در کل خانواده مهمترین نقش را در موفقیت فرزندانشان دارند. نه فقط برای کنکور بلکه برای تمام مراحل زندگی، چون خانواده کسانی هستند که 24 ساعته با آنها در ارتباط هستیم. مهمترین مشوقهای من در زندگیام خانوادهام بودند و زمانهایی بود که به علت فشار زیاد میگفتم دیگر نمیخواهم درس بخوانم و ادامه بدهم. اما خانواده به هر نحوی که در توانشان بود و میدانستند از روشهایی استفاده میکردند که مرا خوشحال کنند سعی میکردند به من انگیزه بدهند، تشویق کنند، نگذارند متوقف شوم و آنها شرایطی را آماده کرده بودند که من از لحاظ ذهنی کاملا آرامش داشته باشم. از لحاظ کتاب، کلاس و هزینهها هیچ چیز کم نگذاشتند و شاید بتوان گفت بیش از 90 درصد موفقیتهایم را مدیون خانوادهام هستم.
برنامه ات براي آينده چيست؟ آيا تصميم به ادامه ي تحصيل در مقاطع بالاتر را هم داري؟
قطعا قصد ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر را دارم اما برنامهای که برای خودم دارم آنقدر زیاد، شیرین، بزرگ و متنوع است که در یک خط نمیگنجد اما میدانستم این مسیری را که خودم انتخاب کردم، راه درست زندگی من است و تا آخر در این راه خواهم بود و مطمئنم هدف هایی که دارم من را خیلی خوشحال و زندگیام را خیلی شیرین و لذت بخش تر خواهد کرد.
چه صحبتي با دانش آموزان هنرستاني داري؟
صحبتی که با بچهها دارم این است که کنکور یک سیکل رقابتی است و بنابراین کسی در این رقابت موفق خواهد بود که در زمانهای خستگی و ناامیدی، یک لحظه مکث کند یک نفس عمیق بکشد خستگی در کند، یک انرژی بگیرد و دوباره پر قدرت ادامه بدهد و همه این واکنشها به انگیزه درونی شخص بستگی دارد. اگر انگیزه وجود داشته باشد هیچ چیز و هیچ کس باعث نخواهد شد که انگیزهات را از دست بدهی و نخواهی برای آن هدف تلاش کنی
اگر خسته شدی دوباره پر انرژی ادامه دادی، بدان که همان جا نقطه شروع موفقیت توست و این خیلی مهم است که قطع نکنی و تا پایان و با انگیزه ادامه بدهی.