تحلیل آزمون در روز جمعه عادت بسیار خوب محمدمهدی بود
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
مادر: فریبا صفری هستم. با مدرک کارشناسی ریاضی، دبیر ریاضی هستم.
پدر: جلیل سربیشگی هستم. من هم کارشناسی ریاضی دارم و در کارخانهی سیمان کار میکنم.
از کودکی برای محمدمهدی چه تصمیمات خوبی گرفتید و چه قدمهایی برداشتید؟
مادر: محمدمهدی از کودکی مستقل بود. ما هم استقلال او را تقویت میکردیم. در انجام تکالیف، درسخواندن و کارهای شخصیاش، از کودکی، مرتب و منظم و مستقل بود. از دوران دبستان همیشه بهجای حل سؤالاتش از او میخواستیم به سؤالات و راهحلها آنها فکر کند. او هم فکرکردن را بهخوبی یاد گرفته است. استاد مطهری جملهای دارند که تأکید میکنند ما باید اندیشیدن را به بچهها یاد بدهیم، نه اندیشهها را.
پدر: محمدمهدی پسر دوم ماست. پسر بزرگمان هم رتبهی 123 کسب کرد و در دانشگاه صنعتی شریف مهندسی شیمی میخواند. درواقع از تجربههای فرزند اول برای محمدمهدی استفاده کردیم. البته او مستقل بود و حتی زیاد برای پرسیدن اشکالات ریاضیاش به ما مراجعه نمیکرد. بیشتر سعی میکردیم محیط خانه را برای درسخواندنش آرام نگه داریم و در کنارش باشیم.
چگونه اندیشیدن را به محمدمهدی یاد دادید؟
مادر: وقتی از کودکی میخواست درسی را یاد بگیرد، این طور نبود که من سه مسئله حل کنم تا او چهارمی را خودش حل کند. دبیر ریاضی هستم و در مدرسه هم شیوهام همین است. از همان مسئلهی اول سعی میکردم او را به فکر وادار کنم. در خانه همیشه تا معما یا سؤال ریاضی خاصی مطرح میشد، تمام اعضای خانواده به آن سؤال فکر میکردیم و تا به جواب نمیرسیدیم، دست برنمیداشتیم.
از تصمیمات خوبی بگویید که در کودکی و نوجوانیاش گرفتید و تأثیر خوبی در زندگیاش داشت.
مادر: محمدمهدی نظم فکری خوبی داشت. پدرش با اینکه فرهنگی نیست، هیچگاه از کتاب و درس فاصله نداشته است و هرکدام از همکارانش که تصمیم میگرفت ادامهتحصیل بدهد، به او مراجعه میکرد. همین باعث شد از کودکی فرزندانم به ریاضی علاقهمند شوند. اینکه از کودکی پدرشان را با کتاب مأنوس میدیدند، اثر بسیار خوبی روی بچهها گذاشت. من هم دبیر هستم و شغلم ایجاب میکند با کتاب سروکار داشته باشم. خودم هم فعال هستم. در مقطع متوسطهی اول برای بچهها کلاس تست برگزار میکردم و در بحث مشاورهی تحصیلی و برنامهریزی هم فعال بودم. حتی آزمونهای کانون را برای بچهها تحلیل میکردم. این فضا قطعاً روی بچههای خودم هم اثرگذار بود.
پدر: اینکه من و مادرشان با ریاضی سروکار داشتیم، در انتخابرشتهی بچهها خیلی تأثیر داشت؛ اما هیچگاه نیاز نشد به کلاس خصوصی بروند. من و مادرش حامیشان بودیم و مطمئن بودند که برای اشکالات ریاضی، من و مادرشان در کنارشان هستیم.
در برنامهریزی و تحلیل آزمونها هم به محمدمهدی کمک میکردید؟
مادر: محمدمهدی عادت خیلی خوبی داشت. بلافاصله با منتشرشدن کلید آزمون در سایت کانون، تحلیل آزمون را شروع میکرد و اگر مثلاً در حسابان سؤالی داشت، از پدرش میپرسید. تحلیلکردن در روز جمعه عادت بسیار خوب محمدمهدی بود. در درسهای اختصاصی خیلی قوی بود.
پدر: در المپیاد شیمی هم موفق بود. برادرش هم به او مشورت زیادی میداد و پیگیر کارنامهها و نتایجش بود. اگر بچهها در زندگی یک تصمیم درست گرفته باشند این است که رشتهی ریاضی را انتخاب کردهاند. محمدمهدی عاشق ریاضی است. تجربههای برادرش و مشورتهایی که با هم میکردند، تأثیر خیلی خوبی داشت.
خودتان به ادامهتحصیل فکر نمیکنید؟
پدر: من دیگر بازنشسته شدهام و مدرک سی سال پیش را دارم. به اقتضای شغلم دیگر ادامهتحصیل ندادم؛ اما بچهها خیلی اصرار کردند که ادامه بدهم. من در صنعت فعال بودم.
در خانه چقدر با هم گفتوگو میکردید؟
مادر: مسائلش را با ما مطرح میکرد؛ اما بیشتر با برادرش گفتوگو میکرد. جمعههایی که آزمون میداد، با برادرش هماهنگ میکرد و با او تماس میگرفت و گاهی حدود یک ساعت با او صحبت میکرد.
چقدر با مدرسه و کانون در ارتباط بودید؟
پدر: محمدمهدی هرگز مشکلی در مدرسه نداشت. من با مدرسهاش زیاد در ارتباط بودم؛ اما هیچوقت نشد که بخواهم از نظر اخلاقی یا درسی کارهایش را در مدرسه پیگیری کنم. برای هر آزمون هم به کانون میرفتم و جدی پیگیر نتایج آزمونش بودم. ما کانون را خانوادگی قبول داشتیم. مادر محمدمهدی سؤالات کانون را میگرفت و در کلاس برای بچهها حل میکرد.