افتتاح سخن آن بهْ که کند اهل کمال به ثنای ملکالعرش، خدای متعال
حرف «ترکیبهای اضافی» که به میان میآمد، تن و بدنم میلرزید. هر وقت دبیر محترم میپرسید «این اضافه، استعاری است یا تشبیهی؟» انگار مرا درون اتاق تاریکی میانداختند، دیگر ذهنم کار نمیکرد.
راستش را بخواهید وقتی هم مورد سؤال قرار میگرفتم، یک پاسخی میپراندم: «تش... است...عا... نه تشبی.....» و بالاخره یا میگفتم استعاری یا تشبیهی که اتفاقاً گاهی هم درست از آب درمیآمد؛ ولی مصیبت روزی بود که یک اضافهی دیگر هم به گوشم خورد که خیلی قلنبهسلنبهتر از این دو تا بود: جناب «اضافهی اقترانی»
با خودم گفتم این یکی را کجای دلم بگذارم. دیدم نخیر، راهی ندارد. باید این سه نوع اضافه را بشناسم تا راحت شوم. این شد که موضوع را با دبیر محترم در میان گذاشتم و ایشان با اینکه بارها انواع اضافه را توضیح داده بودند و بنده حوصله نکرده بودم با دقت گوش بدهم، یک بار دیگر تفاوت اینها را با شرحی مبسوط1 بیان کردند.
1. اضافهی تشبیهی: مشبه + مشبهٌبه
مرغ دل تا دام زلف و دانهی خال تو دید طایر2 اندیشهام افتاد در دام هوس
دل، زلف، خال، اندیشه، هوس: مشبه
مرغ، دام، دانه، طایر، دام: مشبهٌبه
2. اضافهی استعاری (نوعی از استعارهی مکنیه): ذکر مشبه + یکی از لوازم یا ویژگیهای مشبهٌبه
گاه از ستیزه گوش فلک برکشیدهای گاه از کرشمه دیدهی اختر شکستهای
گوش فلک: اضافهی استعاری (نوعی استعارهی مکنیه): فلک (مشبه) مانند انسان (مشبهٌبه) است؛ ولی به جای انسان یکی از لوازم او (گوش) به فلک عاریه3 داده شده است.
دیدهی اختر: اضافهی استعاری (نوعی استعارهی مکنیه): اختر (مشبه) مانند انسان (مشبهٌبه) است؛ ولی به جای انسان یکی از لوازم او (دیده) به اختر عاریه داده شده است.
3. اضافهی اقترانی: مضاف در معنای حقیقی خود به کار میرود و به نشانهی مضافٌالیه میآید.
دست طمع که پیش کسان میکنی دراز پل بستهای که بگذری از آبروی خویش
دست طمع: اضافهی اقترانی است. نمیتوان گفت که شاعر طمع را به انسانی تشبیه کرده که دست دارد و آن را پیش دیگران دراز کرده است، بلکه مقصود شاعر این است که وقتی دستت را از روی طمع به سمت دیگران دراز میکنی، آبروی خود را به خطر میاندازی.
نکته: اضافهی اقترانی ارزش هنری ندارد و مربوط به حوزهی زبان است.
پاورقی:
1. گسترده، فراوان
2. پرنده
3. قرض
