تناسب:
تناسب مفهومی ریاضی است که در هنر تجسمی بر کیفیت رابطة مناسب میان اجزای اثر با یکدیگر و با کل اثر دلالت دارد. موزونترین و پیچیدهترین نمونة آن پیکرة انسان است که از تناسبی بسیار دقیق در اجزا و در کل برخوردار است. تناسبات بدن انسان در دورة رنسانس بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
تناسب در اندازه ها از قوانین خاصی پیروی میکند که به آنها اصول و قواعد تقسیمات طلایی و یا تناسبات طلایی گفته میشود. براساس تقسیمات طلایی یک پارهخط را میتوان طوری به دو قسمت تقسیم کرد که نسبت قسمت کوچکتر به قسمت بزرگتر، مساوی با نسبت قسمت بزرگتر به کل پارهخط باشد.
تعادل:
تعادل بهطور فطری در زندگی و در طبیعت و در حیات و قوای فکری و... وجود دارد. در یک اثر تجسمی وجود تعادل بصری برای ایجاد تأثیر مثبت بر مخاطبان ضروری و لازم است. در صورت عدم تعادل میان نیروهای بصری مختلف پیام اثر خدشهدار میشود و تأثیرگذاری خود را از دست میدهد. بهطور طبیعی انسان هنگام مشاهده چیزها آنها را با محورهای افقی و عمودی در ذهن خود مقایسه میکند و وجود یا عدم تعادل در آنها را تشخیص میدهد.
چنانچه انرژی بصری همة عناصر بهگونهای سامان داده شود که هیچ بخشی از اثر انرژی بخشهای دیگر را از میان نبرد و باعث اغتشاش بصری نشود، ترکیبی موزون و متعادل بهوجود میآید.
انواع تعادل:
1) تعادل متقارن: سادهترین روش برای ایجاد تعادل بصری است. همه چیز نسبت به محورهای افقی، عمودی و مورب که از وسط اثر عبور میکنند سنجیده میشود. موارد استفاده: معماری کلاسیک جهان، معماری ایرانی، وسایل زندگی روزمره، آثار نقاشی قدیم ایرانی، نقاشی کلاسیک غرب
2) تعادل غیرمتقارن: در این روش انرژی بصری شکلها براساس اندازه، جهت، تیرگی-روشنی، رنگ، بافت و جای آنها نسبت به یکدیگر و نسبت به کادر تصویر مشخص میشود. در ترکیبهایی که از این روش استفاده کرده اند انرژی بصری پرتحرک و پویاتر احساس میشود. موارد استفاده: هنر معاصر
فاطمه ارجمندینژاد
رتبهی 3 گرافیک 96