تشویق فرزندان برای آنکه موثرافتد، باید خالص باشد و خالصانه بیان شود، اما اگر میخواهیم وقت بچهها را هدر دهیم و با رشد آنها مقابله کنیم از نوعی تشویق توام با ریاکاری وتعاریف غیر واقعی و تعارفی استفاده کنیم. یکی از راههای رشد شخصیت در انسانها تشویق است. تصور اینکه چگونه انسانها میتوانند بدون تایید موفقیتها و تواناییهایشان برای خود ارزش قائل شوند، تصوری بیهوده است. اگر چه همه ما از قدرت تشویق و اهمیت آن بر سلامت روان آگاهی داریم، ولی در بعضی خانوادهها تشویق تبدیل به کالایی نایاب شده است.بچهها باید تشویق شوند تا احساس خوبی نسبت به خویش داشته باشند، طی یادگیریهای جدید به انجام فعالیت مورد نظر دلگرم و تحریک شوند، حس لیاقت و داشتن کفایت در آنها رشد کند و اطرافیان را از تواناییهایشان که جزئی از کل خود آگاهی آنهاست مطلع سازند.بچهها در حالی که برای انجام کاری کوشش میکنند و مهارتهای جدید در آنها رشد مییابد، نیاز به توجه بزرگسالان دارند. به این رفتار مورد انتظار آنها در اصطلاح باز خورد میگویند. برای انجام کارهایی مثل شناکردن، دوچرخه سواری، خواندن و نقاشی کردن اگر تلاش کودک شناخته شده و تایید گردد و برای بهبود کارهایش به او کمک شود،به هنگام سختتر شدن همین تمرین ها،باز هم احساس خوبی در زمینه ادامه آنها دارد. هر توفیق جدید باعث رشد تدریجی احساس اعتماد به نفس در آنان میشود و آنها را از تواناییهایشان آگاه میسازد. تشویق غذای روح و روان است و برای پیش بردن کار، بسیار ضروری است.اگر کودک ما در حوزه ای خاص توانایی و استعداد دارد،حتما آن را شناسایی کنیم. تشویق، باعث ایجاد پشتکار و میل به تمرین بیشتر در او شده و کودک را نسبت به رشد تواناییاش دلگرم تر میکند تا حدی که آن توانایی جزئی از خود آگاه او میشود. برخی از والدین تا اندازه ای با این عقیده مخالفند، ولی دست کم باید به آنها گفت که شناخت توانایی بچهها کار غلطی نیست. ما به عنوان یک انسان نیاز داریم که ضعفها و تواناییهای خود را بشناسیم و بتوانیم از طریق شناخت آنها شخصیت خود را با آگاهی واقع بینانه تری رشد دهیم.
چگونه تشویق کنیم
اولین قانون تشویق این است که این کار را به طور واقعی و حقیقی انجام دهیم، نه ظاهری و دروغین. تلخترین واقعیت موجود این است که گاهی تشویق در پرده غیبت فرو میرود و به ندرت به یاد استفاده از آن میافتیم. مثلا بعضا برای کارهای سخت و سرویسهای خدماتی و کمک رسانی ارزشی قائل نمیشوند و کسی ارائه کنندگان این خدمات را تشویق نمیکند. ممکن است در جامعه این احساس شود که زیاد هم نباید خود را مدیون مسائلی خاص دانست، زیرا آنها نیز به ازای انجام خدمات خود پول دریافت میکنند.واقعیت این امر این است که حتی باید سعی کنیم که این طرز فکر را در خانواده به فعلیت نرسانیم، چرا که در غیر این صورت باید بدانیم هزینه سنگین آن از دست رفتن خود آگاهی فرزندانمان است.برای آنکه تشویق موثرافتد، باید خالص باشد و خالصانه بیان شود. اگر میخواهیم وقت بچهها را هدر دهیم و با رشد آنها مقابله کنیم از نوعی تشویق توام با ریاکاری وتعاریف غیر واقعی و تعارفی استفاده کنیم.اگر بچهها متوجه شوند که جمله کارت خوب است عزیزم! را به شکلی غیر ارادی و بدون هرگونه احساس واقعی بر زبان آورده ایم، دچار ناامیدی و ناراحتی شدیدی میشوند. کودکان در این مواقع فکر میکنند که واقعا از موفقیت هایشان خوشحال نشده و به آنها توجهی نداریم. اگر هنگام تشویق، احساس کنند که منظور واقعی ما تشویق آنها نبوده است، رفتارمان را این گونه تعبیر میکنند که تلاش کرده ایم با این حرفها احساس خوبی نسبت به کاری که حتی خودش هم مطمئن نبوده که بتواند درست انجام دهد،در او ایجاد کنیم. این تشویق به جای اینکه منجر تقویت اعتماد به نفس در او بشود، آن را از بین خواهد برد.