دو اسم وقتی كنار هم بيايند؛ يك تركيب اسمي ميسازند؛ اين تركيب اسمي میتواند بر دو نوع باشد:
1- وصفي (شامل موصوف و صفت)،2- اضافي (شامل مضاف و مضافاليه)
اگر اسم دوم، اسم اول را توصيف كند، به تركيب اسمي،«تركيب وصفي»ميگويند؛ مانند:الكتاب المهمّ(كتاب مهم؛ در اينجا مهم بودن صفت كتاب است.)
اگر اسم دوم فقط به اسم اول نسبت داده شود و آن را توصيف نكند، به تركيب اسمي،«تركيب اضافي»ميگويند؛ مانند:كتاب التلميذ(كتاب دانشآموز؛ در اينجا، فقط مالكيت كتاب به دانشآموز نسبت داده شده است و دانشآموز صفت و ويژگي كتاب نيست!)
در عربي، در تركيب وصفي؛ به اسم دوم،«صفت» (نعت)و به اسم اول، «موصوف» (منعوت)ميگويند.
در عربي، در تركيب اضافي؛ به اسم دوم،«مضافإليه» و به اسم اول،«مضاف» ميگويند.
اوّلین نكته:
صفت و مضافاليه «نقش» هستند و اعراب خاص خود را دارند (كه در ادامه به آنها اشاره ميكنيم) اماموصوف و مضاف، «نقش» نيستند؛ يعني موصوف و مضاف خودشان در جمله نقشهاي ديگري نظير مبتدا و فاعل، مفعول و…را ميپذيرند. ما فقط آن دو را بهصورت موصوف و مضاف نامگذاري ميكنيم تا به اين وسيله بتوانيم ويژگيهاي مربوط به صفت و مضافإليه را بهتر توضيح دهيم؛ پس فقط نامگذاري هستند نه نقش!!!
ويژگيهاي صفت:
صفت در چهار مورد بايد با موصوف خود مطابقت داشته باشد:
1-جنس(مذكر و مؤنث بودن)
2-تعداد(مفرد، مثني يا جمعبودن)
3-معرفه و نكره(البته فراموش نكنيم كهمطابقت در «نوع» معرفه الزامي نيست!بهعنوان مثال، ممكن است موصوف معرفه به علم باشد اما صفت معرفه به ال؛ مانند «مكّة المكرّمة»)
4-اعراب(مرفوع، منصوب يا مجرور بودن)
دومین نكته:
از آنجايي كه صفت در اعراب (مورد چهارم از موارد فوق) از موصوف خود تبعيت ميكند؛ لذاصفت را يكي از«توابع» ميدانيمكه داراي اعراب خاص و ثابتي نيست و اعراب آن با توجه به نقشي كه موصوف آن در جمله پذيرفته است، تعيين ميشود. (بهعنوان مثال، اگر موصوف، فاعل باشد، صفت نيز به تبعيت از اعراب مرفوع فاعل، مرفوع ميشود.)
مثال:عيّن الصّحيح حسب أحکام الوصف:
1) رأيت المعلِّمین المجدّونَ
2) رأيت المعلِّمین المجدّينَ
3) رأيت المعلِّمین المجّدتينِ
4) رأيت المعلِّمین مجدّين
پاسخ: گزينهي «2»؛در اين گزينه، صفت مانند موصوف خود هم جمع است، هم مذكر است، هم معرفه است و هم داراي اعراب منصوبي يا مجروري است. يعني در هر چهار مورد لازم، از موصوف خود تبعيت نموده و با آن مطابقت دارد.
تشريح گزينههاي نادرست:
گزينهي «1»: صفت در اعراب با موصوف يكي نيست؛ موصوف «منصوب» با اعراب فرعي «ي» است ولي صفت «مرفوع» با اعراب فرعي «و» است.
گزينهي «3»: صفت در جنس و تعداد با موصوف يكي نيست؛ موصوف جمع مذكر است اما صفت مثناي مؤنث!!
گزينهي «4»: صفت در معرفه و نكره بودن با موصوف يكي نيست؛ موصوف معرّف به «أل» است اما صفت نكره آمده است! (در اين گزينه، ميتوان «مجدّين» را حال مفرد و منصوب بهحساب آورد اما به هر حال نميتواند صفت باشد!)
سومین نكته:
همانطور كه براي جمع غيرعاقل از فعل، اسم اشاره و ضمير مفرد مؤنث استفاده ميكنيم؛ بايد براي آن از صفت مفرد مؤنث نيز استفاده كنيم.
مثال:عيِّن الصّحيح:
1) الأزهار الجميل
2) الكتب النافعة
3) الأشجار الباسق
4) الأعمال السّیّء
پاسخ: گزينهي «2»؛چون «الكتب» جمع غيرعاقل است بايد براي آن، صفت بهصورت مفرد مؤنث بهكار رود.
تشريح گزينههاي نادرست:
در ساير گزينهها؛ « الأزهار الجميلة» (شکوفههای زيبا)، «الأشجار الباسقة» (درختان بلند) و «الأعمال السّیّء » (كارهاي زشت) صحيح است، زيرا در تمامي اين موارد، موصوف جمع غيرعاقل است كه نياز به صفت مفرد مؤنث دارد.
چهارمین نکته:
هرگاه پس از يك اسم نكره، جملهاي (اعم از اسميه يا فعليه) بيايد؛ بهطوري كه اين جمله، آن اسم نكره را توصيف كند؛ به آن،«جملهي وصفيه» (صفت از نوع جمله)ميگويند واعراب آن بهطور محلي تابع موصوف (اسم نكره) خواهد بود.(جملهها و شبه جملهها همواره اعراب را بهصورت محلی میگیرند.)
در کنکورهای جدید، عباراتی با عنوان «عیِّن الجملة فی محلّ الجرّ/النّصب» برای این منظور رایج شده است.
مثال:«وعد الله المؤمنين و المؤمناتجنّات تجريمن تحتها الأنهار ...»
«جنّات»: اسم نكره / مفعولبه و منصوب (موصوف برای جملهی وصفیّه)
«تجري»: (جملهي فعليه) جملهي وصفيه براي «جنات» و محلاً منصوب به تبعيت از اعراب موصوف خود «جنات»
دقت کنید کهدر ترجمهي جملهي وصفيه قبل از ترجمهي فعل، ازحرف ربط «كه»استفاده ميكنيم.
خداوند به مردان و زنان باايمان، بهشتهايي را وعده داده است «كه» زير آنها نهرها جاري است ...
ويژگيهاي اضافه (مضاف و مضافاليه):
1)مضاف هيچگاه «ال» و تنوين نميگيرد؛پس «الكتاب المعلّم» يا «كتابٌ المعلِّم» نادرست است.
2)اگر جمع مذكر يا مثني، مضاف واقع شود؛ «نون» آخر آن حذف ميشود؛
مثال:معلّمون + المدرسة: معلّمو المدرسة / مجاهدین + العلم : مجاهدي العلم
3) مضافاليه هميشه مجرور است.
پنجمین نكته:
در زبان عربي (برخلاف زبان فارسي)، اگر اسمي همزمان هم صفت داشته باشد و هم مضافاليه،اول مضافإليه ميآيد و بعد صفت.
مثال:اگر در فارسي ميگوييم: درِ بزرگِ مدرسه (بزرگ: صفت / مدرسه: مضافاليه)
در عربي بايد بگوييم: باب المدرسة الكبير (المدرسة: مضافاليه / الكبير: صفت)
ششمین نكته:
فراموش نكنيم كه هرگاه ضماير متصل (منصوبي / مجروري) به اسمها بچسبند؛ همواره مضافإليه و محلاً مجرور هستند.
مثال:أعمالهم = أعمال (مضاف) + «هم» (مضافاليه و محلاً مجرور)